عصر ظهور: 37. فرود آمدن مسيح (ع) از آسمان به قدس
برگرفته از كتاب: عصر ظهور
مسلمانان در فرود آمدن حضرت مسيح روح الله (عليه السلام) از آسمان به زمين، در آخرالزمان اتفاق نظر دارند. و بيشتر مفسران اين آيه را كه:
((هيچ كس از اهل كتاب نيست مگر آنكه پيش از مرگ، به وى (عيسى) ايمان خواهد آورد و روز قيامت او بر نيك و بد آنان گواه خواهد بود.))(1)
به همين معنا تفسير كرده اند و صاحب مجمع البيان اين تفسير را از ابن عباس و ابومالك و قتاده و ابن زياد و بلخى نقل نموده است و مى گويد طبرى نيز اين گفته را برگزيده است و مجلسى اين تفسير را در بحار/3 از امام باقر(عليه السلام) به همين معنا روايت كرده است كه فرمود:
((پيش از قيامت (عيسى) به دنيا فرود مى آيد و هيچ كس از ملت يهود و مسيحى نمى ماند مگر آنكه قبل از مرگ به او ايمان مى آورد و آنحضرت پشت سر مهدى نماز مى گزارد.))
روايات راجع به فرود آمدن مسيح در منابع شيعه و سنى فراوان است، از جمله اين روايت مشهور از پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه فرمود:
((چگونه خواهيد بود آنگاه كه عيسى بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواى شما از خود شما باشد.))(2)
پاورقی:
----------------------------------------
(1) نساء/ 159.
(2) بحار، ج 52 ص 383.
اين روايت را بخارى و ديگران در باب ((فرود آمدن عيسى)) آورده اند(1).
و ابن حماد در نسخه خطى كتاب خود از ص 159 تا 162 حدود سى روايت را تحت عنوان ((فرود عيسى بن مريم سلام الله عليه و روش او)) و عنوان ((مدت زندگانى آن حضرت بعد از فرود آمدن وى)) آورده است، از آن جمله روايتى كه در صحاح و بحار از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود:
((سوگند به آنكه جانم بدست اوست بطور يقين عيسى بن مريم به عنوان داورى عادل و پيشوايى دادگر در ميان شما فرود خواهد آمد و صليب را شكسته و خوك را مى كشد و ماليات (جزيه) وضع مى كند و آن قدر مال مى بخشد كه ديگر كسى نمى پذيرد.))(2)
و در همين مأخذ آمده است:
((پيامبران با يكديگر برادرند به سبب هايى، آئين شان يكى و مادرانشان مختلف است، سزاوارترين ايشان نسبت به من عيسى بن مريم است، چرا كه بين من و او پيامبرى نيست، او در ميان شما فرود خواهد آمد پس او را بشناسيد، مردى چهارشانه و درشت اندام و سرخ و سفيد گونه است، خوك را مى كشد و صليب را مى شكند و ماليات وضع مى كند و بجز اسلام آئينى را نمى پذيرد و دعوت او يك جهت داشته كه منحصر به پروردگار جهانيان است.))
در شمارى از روايت هاى ابن حماد آمده است كه محل فرود آمدن عيسى (عليه السلام) در قدس خواهد بود و در برخى ديگر آمده كه در محل پل سفيد بر دروازه دمشق و در بعضى ديگر، در كنار مناره اى در محل دروازه شرقى دمشق بر طبق پاره اى از روايات در دروازه لد در فلسطين مى باشد. البته ممكن است همانگونه كه مشهور است، نخست در قدس فرود آيد و سپس رهسپار شام و ديگر نقاط شود.
در بعضى از روايات آمده است كه او پشت سر امام مهدى (عليه السلام) نماز مى گزارد و هر سال به حج خانه خدا مشرف مى شود و مسلمانان به همراهى وى به نبرد يهود، روم و دجال مى پردازند. آن بزرگوار مدت چهل سال زندگى مى كند و آنگاه خداوند جان او را مى گيرد و مسلمانان وجود مقدس او را بخاك مى سپارد.
در روايتى از اهل بيت (عليهم السلام) آمده است كه حضرت مهدى (عليه السلام) مراسم دفن او را بطور آشكار و در برابر ديدگان مردم برگزار مى كند كه ديگر مسيحيان حرفهاى گذشته را بر زبان نياوند و پيكر او را با پارچه اى كه دستباف مادرش حضرت مريم عليها السلام است كفن نموده و در كنار قبر مادر در قدس به خاك مى سپارد.
در زمينه فرود آمدن حضرت عيسى (عليه السلام) احتمال قوى بنظر من اين است كه با توجه به گفتار خداوند متعال در قرآن كريم:
((هيچ كس از اهل كتاب نيست مگر اينكه به او ايمان مى آورد.))
مى توان گفت همه ملل مسيحى و يهودى به او ايمان مى آورند. و فلسفه عروج او به آسمان و طولانى شدن عمر آن حضرت اين است كه خداوند او را براى ايفاى نقش بزرگ وى در مرحله حساس تاريخى كه امام مهدى (عليه السلام) ظهور مى كند و مسيحيان بزرگترين قدرت جهانى را تشكيل مى دهند. و اين خود بزرگترين مانع رسيدن پرتو اسلام به ملت هاى جهانى و برپايى حكومت و تمدن الهى وى مى باشد ذخيره نموده است.
از اين رو جا دارد كه تظاهرات مردمى و يك نوع خوشحالى عمومى جان مسيحيت را فراگيرد زيرا آنها فرود آمدن عيسى (عليه السلام) را براى خود و در برابر ظهور مهدى (عليه السلام) براى مسلمانان، موهبتى مى پندارند و طبيعى است كه حضرت مسيح (عليه السلام) از كشورهاى مختلف آن ديدن مى كند و خداوند نشانه و معجزه هايى را بدست او آشكار مى سازد و جهت هدايت تدريجى مسيحيان به اسلام در درازمدت اقدام مى نمايد. نخستين ثمره ها و نتايج سياسى فرود آمدن آنحضرت كاهش دشمنى حكومت هاى غربى نسبت به اسلام و مسلمانان و به گفته روايات، قرارداد صلح و آتش بس بين آنها و حضرت مهدى (عليه السلام) خواهد بود.
و چنانكه روايات مى گويد ممكن است نمازگزاردن پشت سر حضرت مهدى (عليه السلام) در پى نقض قرارداد صلح و آتش بس توسط غربى ها و اقدام به جنگ نمودن آنان با لشكرى انبوه در منطقه باشد كه حضرت مسيح موضع صريح خود را در طرفدارى از مسلمانان اعلان نموده و پشت سر حضرت مهدى (عليه السلام) نماز مى گزارد.
اما شكستن صليب و كشتن خوك، بعيد نيست كه بعد از جنگ غربى ها در منطقه و شكست آنها در اين نبرد بزرگ بدست مهدى (عليه السلام) باشد... چنانكه سزاوار است حركت موج مردمى غرب طرفدار حضرت مسيح را بحساب آورد كه بر حكومت هاى غرب قبل از نبرد بزرگ آنها با حضرت مهدى (عليه السلام) و پس از آن تأثير شگرفى خواهد داشت.
اما ظاهر شدن دجال، با توجه به روايات مربوط به آن، احتمال قوى نزد من اين است كه آن جنبش بعد از مدتى نه چندان كوتاه، پس از برپائى حكومت جهانى حضرت مهدى (عليه السلام) و رفاه عمومى ملت هاى جهان و پيشرفت حيرت انگيز علوم خواهد بود.
و خروج دجال جنبشى نشأت گرفته از يهود و همانند جريان (هيپى گرى) غربي است كه ناشى از عيش و نوش و خوشگذرانى مى باشد. منتها جنبش دجال يك چشم بسيار پيشرفته و داراى ابعاد عقيدتى و سياسى گسترده اى است بگونه اى كه دجال كليه ابزار علم را در تبليغات و ترفندهايش بكار مى گيرد و يهوديان كه خود در حقيقت پشتوانه حركت او مى باشند از او پيروى كرده و با فريب دختران و پسران جوان آنان را استثمار مى نمايند و خلاصه اينكه فتنه و آشوب دجال بر مسلمانان سخت و ناگوار خواهد بود.
درباره رواياتى كه مى گويد: مسيح (عليه السلام) دجال را مى كشد، بايد دقت و بررسى به عمل آيد زيرا اين عقيده مسيحيان است كه در كتابهاى انجيل آمده است در حاليكه فرمانرواى حكومت جهانى، بنابر اتفاق نظر مسلمانان، حضرت مهدى (عليه السلام) مى باشد و حضرت مسيح (عليه السلام) بعنوان معاون و ياور او خواهد بود و در روايات اهل بيت (عليهم السلام) آمده است كه مسلمانان به رهبرى حضرت مهدى (عليه السلام) دجال را به هلاكت مى رسانند.
پاورقی:
--------------------------------------
(1) صحيح بخارى ج 2 ص 256.
(2) نسخه خطى ابن حماد ص 162.
افزودن دیدگاه جدید