عصر ظهور: 35. حرکت حضرت مهدى عليه السلام به سوی ايران و عراق

عصر ظهور: 35. حرکت حضرت مهدى عليه السلام به سوی ايران و عراق

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

در روايات پيرامون حركت مهدى عليه السلام از حجاز، تفاوت هايى بچشم مى خورد. روايات موجود در منابع شيعه بطور عموم مى گويد: امام عليه السلام مستقيما از حجاز رهسپار عراق مى گردد و برخى مى گويند: مستقيما از مكه وارد آن سامان مى شود، اين مطلب روايتى را كه از روضه كافى گذشت تأييد مى كند به اينكه امام عليه السلام لشكرى را به سوى مدينه گسيل مى دارد... اما بيان كلى روايات منابع اهل سنت اين است كه حضرت از مكه به شام و قدس مى رود و برخى ديگر بيانگر اين است كه حضرت نخست به عراق و سپس بسوى شام و قدس حركت مى نمايد. و تنها يكى دو روايت در نسخه خطى ابن حماد وجود دارد كه مى گويند: امام عليه السلام ابتدا به جنوب ايران مى آيد تا ايرانيان و رهبر خراسانى آنان و فرمانده سپاه وى شعيب بن صالح با حضرت بيعت نمايند و آنگاه به اتفاق ايرانيان در منطقه بصره به نبرد عليه سفيانى مى پردازد و سپس وارد عراق مى گردد و در مجموع، آنچه از روايات استفاده مى شود اين است كه آغاز نهضت ظهور امام عليه السلام شهر مكه و هدف آن قدس مى باشد و در اين بين، مدتى مشغول سر و سامان دادن به اوضاع دولت جديد خود بويژه وضع عراق و تدارك سپاه خويش جهت پيشروى به سوى قدس مى باشد...

 

بديهى است كه روايات پيامبر و امامان عليه السلام و صحابه و تابعين، همه تحركات و اقدامات امام عليه السلام را بيان نمى كند بلكه در صدد بيان حوادث اصلى است كه زيانى به خط مشى امام وارد نمى سازد و شوق اميد را در دل مسلمانان زنده مى كند و با معجزه الهى باعث تقويت ايمان مسلمانان بهنگام ظهور مى گردد كه همين امر سبب نصرت و يارى رساندن آن حضرت مى شود. و به احتمال قوى امام عليه السلام در اين مدت به اقتضاى مصلحت، بين حجاز و ايران و عراق و يمن تحرك و فعاليت خواهند داشت و آن بزرگوار شخصا در نبردهاى ارتش خود شركت نمى كند مگر وقتى كه ضرورت ايجاب كند.

 

در بخشى مربوط به ايران، روايتى را برگزيدم كه آمدن امام عليه السلام به جنوب ايران از چند جهت ترجيح داشت، از آن جمله روايات موجود در منابع شيعه و سنى است كه جنگ بصره را بعد از آزاد شدن حجاز توسط آن حضرت، بيان مى كند كه جنگى بزرگ و سرنوشت ساز است ديگر آنكه بخش عمده سپاه امام را حداقل در آن منطقه، ايرانيان تشكيل مى دهند، بنابراين آمدن امام عليه السلام به ايران جهت آمادگى در جنگ بصره و خليج فارس، امرى طبيعى خواهد بود، ابن حماد در نسخه خود از وليد بن مسلم و رشد بن سعد از ابورومان از اميرمؤمنان على عليه السلام آورده است كه حضرت فرمود:

 

((وقتى سوران سفيانى به سوى كوفه روى آورند، سفيانى گروهى را به جستجوى اهل خراسان مى فرستد و در آن حال اهل خراسان در جستجوى مهدى بيرون مى آيند آنگاه بين امام و هاشمى با درفش هاى سياه كه شعيب بن صالح در طليعه آن است ملاقات رخ مى دهد تا اينكه در دروازه استخر، امام و ياران سفيانى برخورد نموده بگونه اي كه بين آنها كارزار بزرگى اتفاق مى افتد سپس ياران درفش هاى سياه غلبه پيدا مى كنند و سفيانيان از معركه مى گريزند، در اين هنگام مردم تمناى ديدار مهدى مى كنند و او را جويا مى شوند.))

 

همچنين از سعيد ابوعثمان از جابر، از امام باقر عليه السلام نقل كرده است فرمود:

 

((سفيانى بعد از ورود به كوفه و بغداد سپاهيان خود را در سراسر جهان پراكنده مى سازد در اين برهه احساس ترس و وحشتى از ناحيه ماوراءالنهر و اهالى خراسان به او مى رسد، چرا كه اهل مشرق براى هلاكت آنان يورش مى آورند وقتى اين خبر به سفيانى مى رسد لشكرى سترگ به فرماندهى مردى از بني اميه به سوى استخر مى فرستد و در ناحيه قومس و دولات رى و مرز زرع نبردهايى بين آنان رخ مى دهد، در اين زمان سفيانى دستور قتل عام مردم كوفه و مدينه را صادر مى كند و در همین هنگام ياران درفش هاى سياه كه پيشاپيش همه مردم جوانى از بنى هاشم كه خود پرچمى در دست راست دارد رو مى آورند و خداوند كارها و راهها را بر او آسان و هموار مى گرداند در مرز خراسان براى او برخوردى پديد مى آيد و هاشمى در سر راه خود به سوى رى، مردى از بنی تميم را كه از مواليان است به نام شعيب بن صالح به سوى استخر و رويارويى با سفيانى فرا مى خواند او و مهدى (عليه السلام) و هاشمى در بيضاء استخر يكديگر را ملاقات مى كنند، آنگاه بين سفيانى و آنان جنگى بزرگ رخ مى دهد بگونه اى كه خون در روى زمين تا ساق پاى اسبان مى رسد، در اين لحظه نيروى بسيارى از ناحيه سيستان به فرماندهى فردى از بنى عدى به آنجا مى رسند و بدينسان خداوند ياران و سپاهيان او را پيروز مى گرداند و بعد از دو درگيرى در منطقه رى، در مدائن نيز برخوردى پيش مى آيد و نبرد صيلميه درعاقرقوفا اتفاق مى افتد كه هر كس از آن نجات يابد خبر آن را به ديگران اطلاع مى دهد و پس از آن كشتار عظيمى در باكل و نبردى در زمينى از سرزمين نصيبين رخ مى دهد، آنگاه قومى از روستاهاى آنان بر اخوص خروج مى نمايد آنها گروه هايى اند كه عموما اهل كوفه و بصره مى باشند، تا اينكه اسراى كوفه را از دست وى رهايى مى بخشند.))

 

در عين اينكه سند اين دو روايت ضعيف است و آشفتگى در متن آنها وجود داد و از طرفى حوادث و جنگ هايى كه در روايت دوم آمده است جز در روايات ضعيف ديده نمى شود، اما با اين همه، جنگ بصره را كه در فصل مربوط به عراق آمده است تأييد مى كند همچنانكه روايات مربوط به عكس العمل شديد شرق و غرب در برابر پيروزى انقلاب مهدى (عليه السلام) برخى از رواياتى كه درباره نبرد بصره آمده تأييد مى كند به اينكه طرف مقابل مهدى (عليه السلام) و يارانش غربى هاى پيرو انجيل ها هستند و به احتمال زياد لشكر سفيانى طبق روايت ابن حماد با نيروهاى غربى رودرروى قرار مى گيرند.

 

اميرمؤمنان (عليه السلام) در خطبه اى مفصل راجع به بصره مى فرمايد:

 

((از اهل بصره به تعداد شهداى ابله در پى او مى روند كه انجيل ها در سينه دارند.))(1)

 

چنانكه اين روايت صحيح و مرادش جنگ بصره و خليج فارس باشد همانگونه كه روايت ابن حماد در نهضت ظهور بيان نموده است، اين خود دليل بر عظمت و اهميت آن خواهد بود، بطورى كه بعدا براى مردم روشن خواهد شد كه موازنه قدرت به سود و مصلحت حضرت مهدى (عليه السلام) مى باشد و به گفته روايت ابن حماد ((در آن هنگام مردم، آرزومند مهدى (عليه السلام) بوده و او را مى جويند.))

 

طبق روايتى كه آن را در منابع اصلى نيافتم، آمده است: امام مهدى (عليه السلام) در هفت هودج از نور وارد عراق مى گردد، امام باقر(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه ((يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنقذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان)) فرمود:

 

((قائم در روز لرزش زمين، در ميان هفت سراپرده از نور وارد عراق مى شود، بگونه اى كه مشخص نمى شود امام در كداميك از آنها حضور دارد تا آنكه در كوفه فرود مى آيد.))(2)

 

ممكن است اين حادثه يك كرامت الهى نسبت به حضرت مهدى (عليه السلام) محسوب گردد و شايد هم تعبيرى از ورود امام (عليه السلام) به عراق بوسيله يك اسكادران هواپيما و يا وسايل مشابه آن باشد كه روايات از آن به قبه هاى نور تعبير كرده است به هر حال بيان اين مطلب در تفسير آيه شريفه به آن كمك مى كند.

 

درباره اقدامات امام (عليه السلام) در عراق روايات زيادى وارد شده است كه برخى را در فصل مربوط به عراق ياد آور شديم و بقيه را در اينجا بطور خلاصه مى آوريم از آن جمله روايات بسيارى است كه درباره تصفيه اوضاع داخلى عراق و كشته شدن گروههاى شورشى بدست امام (عليه السلام) وارد شده كه بيشتر آنها در جاى خود بيان شد.

 

و نيز از آن اقدامات، ورود امام به كوفه و نجف و كربلا و انتخاب كوفه به عنوان پايتخت و پايگاه خود و ساختن مسجد جمعه جهانى در نزديكى كوفه كه طبق روايات داراى هزار در مى باشد از امام صادق (عليه السلام) منقول است كه فرمود:

 

((زمانيكه قائم ما قيام نمايد زمين به نور الهى روشن و درخشان مى گردد بگونه اى كه مردم از پرتو خورشيد بى نياز مى شوند و عمر مردان در زمان حكومت او چنان طولانى مى شود كه براى هر مرد هزار فرزند پسر متولد شود كه در آنها دختر نباشد، وى در نجف مسجدى مى سازد كه داراى هزار در است و خانه هاى كوفه به نهر كربلا و به حيره متصل گردد تا جائيكه اگر كسى در روز جمعه در حاليكه بر استرى چابك و لاغر سوار و آهنگ آن ديار نمايد تا نماز جمعه را درك كند موفق نمى شود.))(3)

 

و نيز امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:

 

((وقتى كه جمعه دوم فرا رسد مردم گويند اى فرزند پيامبر خدا، نماز جمعه به امامت شما برابر با نماز پشت سر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است و اين مسجد گنجايش ما را ندارد، آنگاه امام نقشه و طرح مسجدى را با بناى مستحكم رسم مى فرمايد كه داراى هزار در بوده و مردمان را در خود جاى مى دهد.))(4)

 

ممكن است ذكر هزار در كنايه از وسعت و گستردگى مسجد باشد زيرا مسجد جمعه اى كه مسلمانان از سراسر جهان براى شركت در نماز جمعه به امامت حضرت مهدى (عليه السلام) گرد هم مى آيند و با در نظر گرفتن فرودگاه و ترمينال ها، مساحت آن فاصله بين كوفه و كربلا كه تقريبا هشتاد كيلومتر است خواهد بود.

 

از ديگر اقدامات آن حضرت، چنانكه در روايات آمده است، اعتلاء بخشيدن به موقعيت كربلا بعنوان يك پايگاه جهانى است كه تكريم از جد بزرگوار خود سالار شهيدان حضرت حسين بن على (عليه السلام) مى باشد. از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

 

((خداوند كربلا را سنگر و پايگاهى قرار مى دهد كه محل آمد و شد فرشتگان و مؤمنان خواهد گرديد و به عاليترين مقام و مرتبه خود خواهد رسيد.))(5)

 

و ديگر معجزه اى است كه در نجف، از او ظاهر مى شود آنگاه كه زره جد خود پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مى پوشد و بر مركب ويژه او سوار مى شود و جهان را به پرتو خود روشنائى مى بخشد بگونه اى كه مردم هر كجا كه بسر مى برند آن حضرت را مى بينند در حاليكه امام در جايگاه خويش مستقر مى باشد. از امام صادق (عليه السلام) در اين باره منقول است كه فرمود:

 

((گويا من قائم را در نجف مشاهده مى كنم كه زره پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) را بر تن كرده و زره بر بدن او فشار مى آورد آن را تكان مى دهد و زره بر تن او گشاد مى شود، آنگاه زره را با جامه اى از استبرق مى پوشاند و سپس بر اسب ابلق خود كه ميان دو چشمش نورى مى درخشد سوار مى شود و آن را بحركت در مى آورد، اهل هيچ سرزمينى نيست كه پرتو افشانى اين نور به آنها نرسد و اين نشانه اى براى آنان است سپس پرچم پيامبر(صلى الله عليه وآله) را بر مى افرازد و همينكه پرچم را به اهتزاز در آورد، شرق و غرب جهان به نور آن روشن مى گردد.))(6)

 

در همين منبع از اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:

 

((گوئيا من او را مى بينم در حاليكه بر اسبى پاسفيد و آراسته كه نور از پيشانى آن ساطع است از وادى السلام عبور نموده و بسوى رودخانه سهله پيش مى رود و در دعايش چنين مى گويد: ((لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا ورقا. اللهم معز كل مؤمن وحيد و مذل كل جبار عنيد. انت كنفى حين تعيينى المذاهب، و تضيق على الارض بما رحبت اللهم خلقتنى و كنت غنيا عن خلقى، ولولا نصرك اياى لكنت من المغلوبين. يا منشر الرحمة من مواضعها و مخرج البركات من معادنها، و يا من خص نفسه بشموخ الرفعة فاولياؤه بعزه يستعززون. يا من وضعت له الملوك نير المذلة على اعناقهم، فهم من سطوته خائفون... الخ.))

 

 پاورقی:

----------------------------------------

(1) شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحرانى.

(2) يوم الخلاص ص 267 بدون مصدر.

(3) بحار، ج 52، ص 330.

(4) بحار، ج 52، ص 331.

(5) بحار، ج 53، ص 12.

(6) بحار، 52، ص 391.

 

 

و برخى از رويات مى گويد كه: امام (عليه السلام) سپاهى به قسطنطنيه و كوهستانهاى ديلم و چين اعزام مى دارد، از مجموع روايات بر مى آيد كه امام (عليه السلام) در عراق دست به كارهاى بنيادى نظير سروسامان دادن به اوضاع دولت جديد خود و تثبيت آن در آنجا و برقرارى امنيت در مرزهاى شرقى آن از سمت روسيه و چين، مى زند و آنگاه اقدام به بسيج عمومى و سياسى و ساز و برگ نظامى جهت نبرد بزرگ آزاد سازى قدس مى نمايد.

افزودن دیدگاه جدید