اجتهاد در مقابل نص: 66 - شكايت امّ هانى از عمر

اجتهاد در مقابل نص: 66 - شكايت امّ هانى از عمر

طبرانى در معجم كبير از عبدالرحمن بن ابى رافع از امّ هانى دختر ابوطالب - عليه السّلام - روايت مى كند كه گفت: يا رسول اللّه! عمر خطاب مرا ديد و به من گفت: محمّد سودى به حال تو ندارد! پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - خشمگين شد، ايستاد و خطبه خواند و فرمود: چه شده كه مردمى مى پندارند شفاعت من شامل حال خاندانم نمى شود، ولى شفاعت من حاء و حكم (نام دو قبيله يمن است كه دور از قريش بودند) را فرا مى گيرد؟!

در مورد ديگر نيز پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - خشمگين شدند و آن زمانى بود كه پسرى از عمّه اش صفيه وفات يافت و پيغمبر او را تسليت داد. وقتى صفيه نزد پيغمبر بيرون رفت، مردى (551) او را ديد و به وى گفت: خويشى پيغمبر به حال تو سودى ندارد. صفيه گريست چندانكه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - صداى او را شنيد. از خانه بيرون آمد و موضوع را سؤال كرد و صفيه نيز آنچه شنيده بود گفت.

پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - خشمگين شد و فرمود: اى بلال! اعلام نماز كن. سپس برخاست و حمد و ثناى الهى گفت و آنگاه فرمود: چه شده كه مردمى خيال مى كنند خويشى من سودى ندارد، روز قيامت هر گونه نسبت سببى و نسبى قطع مى شود مگر سبب و نسب من. خويشان من در دنيا و آخرت با هم پيوند دارند(552).

افزودن دیدگاه جدید