ابوهریره: اگر هر آنچه مي دانم نقل کنم، به من مدفوع حيوانات پرت مي کنيد

اقرار ابوهريره: صحابه و سايرين روايات او را دروغ مي شمردند:

چرا شما گمان مي کنید که من به رسول خدا دروغ مي بندم؟

 

حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة وأبو كريب واللفظ لأبي كريب قالا حدثنا بن إدريس عن الأعمش عن أبي رزين قال خرج إلينا أبو هريرة فضرب بيده على جبهته فقال ألا إنكم تحدثون أني أكذب على رسول الله.

 

صحيح مسلم ج3 ص1660 ش2098 و الجمع بين الصحيحين ج3 ص123 و فيض القدير ج1ص308

 

ابوهريره به نزد ما آمد و با دست خويش بر پيشانيش زد و گفت: شما به هم مي گوييد که من به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دروغ مي بندم؟؟؟!!!

 

اگر رواياتي را که مي دانم نقل کنم من را با سنگ هدف مي گيريد !!!

حدثنا إبراهيم بن عبدالله ثنا محمد بن اسحاق ثنا قتيبة بن سعيد ثنا عمر بن عبدالله الروعي حدثني أبي عن أبي هريرة قال حفظت من رسول الله صلى الله عليه وسلم خمسة جرب فأخرجت منها جرابين ولو أخرجت الثالث لرجمتموني بالحجارة.

حلية الأولياء ج1 ص381

 

من از رسول خدا پنج کيسه روايت حفظ کردم که از آن ها دو تا را (براي شما) باز کردم؛ و اگر سومي را باز مي کردم من را با سنگ هدف قرار مي داديد !!!

 

اگر رواياتي را که مي دانم نقل کنم به من زباله پرت مي کنيد و مي گوييد ديوانه است !!!

حدثنا أبو بكر بن خلاد ثنا الحارث بن أبي أسامة ثنا كثير بن هشام ثنا جعفر بن برقان قال سمعت يزيد بن الأصم يقول سمعت أبا هريرة يقول يقولون أكثرت يا أبا هريرة والذي نفسي بيده لو حدثتكم بكل ما سمعته من رسول الله صلى الله عليه وسلم لرميتموني بالقشع ثم ما ناظرتموني

حلية الأولياء ج1 ص381

 

از ابوهريره شنيدم که مي گفت: مردم مي گويند ابوهريره زيادي روايت نقل مي کند؛ قسم به کسي که جانم در دست اوست اگر هرچيزي را که از رسول خدا شنيده ام براي شما نقل کنم به من زباله پرت کرده و ديگر با من سخن نخواهيد گفت !!!

 

عن أبي هريرة أنه كان يقول لو أنبأتكم بكل ما أعلم لرماني الناس بالخرق وقالوا أبو هريرة مجنون

الطبقات الكبرى ج2 ص364 و ج 4 ص 331

از ابوهريره روايت شده است که گفت: اگر هر آنچه مي دانم به شما خبر دهم مردم به من زباله پرت کرده و مي گويند ابوهريره ديوانه است !!!

اگر هر آنچه مي دانم نقل کنم به من مدفوع حيوانات پرت مي کنيد !!!

أخبرنا سليمان بن حرب أخبرنا أبو هلال أخبرنا الحسن قال قال أبو هريرة لو حدثتكم بكل ما في جوفي لرميتموني بالبعر

الطبقات الكبرى ج2 ص364

اگر هر آنچه در درون دارم بگويم به من مدفوع حيوانات پرت مي کنيد!!!

 

اگر هرچه مي دانم نقل کنيد، گردنم را مي زنند!!!

عن أبي هريرة قال حفظت من رسول الله صلى الله عليه وسلم وعائين فاما أحدهما فبثثته في الناس واما الآخر فلو بثثته لقطع هذا البلعوم.

تذكرة الحفاظ ج1 ص35- الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص439- الطبقات الكبرى ج4 ص331 - سير أعلام النبلاء ج2 ص596 و...

 

از رسول خدا دو ظرف (روايت) حفظ کردم؛ يکي از آنها را بين مردم پراکندم، اما اگر ديگري را پخش کنم اين گردن قطع مي شود!!!

 

چه بسيار کيسه هايي که هنوز نگشوده ام!!!

محمد بن راشد عن مكحول قال كان أبو هريرة يقول رب كيس عند أبي هريرة لم يفتحه

سير أعلام النبلاء ج2 ص597- تاريخ مدينة دمشق ج67 ص340

ابوهريره مي گفت چه بسيار کيسه اي (کيسه علم) که در نزد ابوهريره است اما هنوز آن را نگشوده است !!!

خطاب به ساير صحابه: اين روايات را زماني شنيدم که شما در بازار مشغول خريد و فروش بوديد!!!

حدثنا عبد العزيز بن عبد الله قال حدثني مالك عن بن شهاب عن الأعرج عن أبي هريرة قال إن الناس يقولون أكثر أبو هريرة... إن إخواننا من المهاجرين كان يشغلهم الصفق بالأسواق وإن إخواننا من الأنصار كان يشغلهم العمل في أموالهم.

صحيح البخاري ج1 ص55 ش118 و ج2 ص827 ش 2223 و ج6 ص2677 ش 6921

 

از ابوهريره روايت شده است که: مردم مي گويند ابوهريره زيادي روايت نقل مي کند؛... بدرستيکه برادران من از مهاجرين معامله در بازار ايشان را (از شنيدن روايت) باز مي داشت و برادران من از انصار را کار در اموالشان (باغاتشان)!!!

 

خطاب به عائشه: اين روايات را زماني شنيدم که تو مشغول بازي با سرمه و آينه و آرايش بودي!!!

عن سعيد أن عائشة قالت لأبى هريرة أكثرت الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم يا أبا هريرة قال إنى والله ما كانت تشغلنى عنه المكحلة والخضاب ولكن أرى ذلك شغلك عما استكثرت من حديثى

 

البداية والنهاية ج8 ص108 - تاريخ مدينة دمشق ج67 ص353 - سير أعلام النبلاء ج2 ص604 - الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص440- المعرفة والتاريخ ج1 ص262 - المستدرك على الصحيحين ج3 ص582 ش6160

 

عائشه به ابوهريره گفت: زيادي از رسول خدا روايت مي کني !!!ابوهريره پاسخ داد: سرمه و خضاب (و در بعضي روايات روغن و آينه) من را از روايت شنيدن باز نداشت، اما چنين به نظر مي رسد که تو را باز داشته است، زيرا روايات من را زياد مي داني!!!

 

ماجراي روايت «من أصبح جنبا»:

ابوهريره از رسول خدا فتوايي بدين مضمون نقل کرد که هر کس صبح هنگام جنب باشد، نمي تواند روزه بگيرد و آن را به رسول خدا نسبت مي داد:

صحيح ابن حبان ج8 ص261 ش 3486

حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا سفيان عن عمرو عن يحيى بن جعدة عن عبد الله بن عمرو القارىء قال سمعت أبا هريرة يقول لا ورب هذا البيت ما أنا قلت من أصبح جنبا فلا يصوم محمد ورب البيت قاله ما أنا نهيت عن صيام يوم الجمعة محمد نهى عنه ورب البيت.

 مسند أحمد بن حنبل ج2 ص248 ش 7382

 

رجوع شود به المحصول ج4ص654 - قواطع الأدلة في الأصول ج1 ص378 - المستصفى ج1 ص104 - أصول السرخسي ج1 ص360

 

از ابوهريره شنيدم که مي گفت: قسم به پروردگار کعبه که من نيستم که مي گويم هرکس که صبح جنب باشد نمي تواند روزه بگيرد، قسم به پروردگار کعبه محمد اين را گفته است !!! من نبودم که از روزه روز جمعه نهي کردم؛ قسم به پروردگار کعبه محمد بود که از آن نهي کرد!!!

 

اما چون روايات ابوهريره در بين صحابه مقبول نبود به همين جهت مروان (امير مدينه) به دو نفر ديگر دستور داد تا به نزد ام سلمه و عائشه همسران رسول خدا بروند و از ايشان در اين زمينه سوال کنند:

 

أنبأ محمد بن سلمة قال أنبأ بن القاسم عن مالك قال حدثني سمي أنه سمع أبا بكر بن عبد الرحمن يقول كنت أنا وأبي عند مروان بن الحكم وهو أمير المدينة فذكر أن أبا هريرة يقول من أصبح جنبا أفطر ذلك اليوم قال مروان أقسمت عليك يا عبد الرحمن لتذهبن إلى أمي المؤمنين عائشة وأم سلمة فلتسألنهما عن ذلك.

سنن النسائي الكبرى ج2 ص180 ش 2937

 

ابا بکر بن عبد الرحمن مي گويد من و پدرم در نزد مروان بوديم و او امير بر مدينه بود؛ پس سخن از کلام ابوهريره به ميان آمد که هرکس صبح هنگام جنب باشد آن روز را نمي تواند روزه بگيرد.

 مروان گفت: تو را قسم مي دهم که به نزد ام المومنين عائشه و ام سلمه رفته و از ايشان در اين زمينه سوال کنيد.

 

بر خورد عائشه با وي در اين روايت:

عائشه در اين زمينه از رسول خدا روايت کرد که:

صحيح البخاري ج2 ص681 ش 1829

 حدثنا أحمد بن صالح حدثنا بن وهب حدثنا يونس عن بن شهاب عن عروة وأبي بكر قالت عائشة رضي الله عنها كان النبي صلى الله عليه وسلم يدركه الفجر في رمضان من غير حلم فيغتسل ويصوم

 رسول خدا گاهي در ماه رمضان در هنگام طلوع فجر جنب بودند، پس غسل مي کردند و روزه مي گرفتند.

 

بر خورد ام المومنين ام سلمه با اين روايت:

از ايشان نيز دقيقا مانند روايت عائشه نقل شده است:

صحيح ابن حبان ج8 ص261 ش 3486

نتيجه کلام ام المومنين ام سلمه و عائشه (و به نقل بعضي حفصه):

صحابه بعد از شنيدن اين روايت به نزد ابوهريره رفتند و طبق معمول از او سوال کردند که آيا تو خود اين روايت را از رسول خدا شنيده اي؟

صحيح ابن حبان ج8 ص261 ش 3486 - صحيح ابن خزيمة ج3 ص250 -

عکس العمل ابو هريرة:

ابوهريره که از اين روايت دو همسر رسول خدا جا خورده بود رنگش عوض شد !!!

فلقينا أبا هريرة وهو عند باب المسجد فقلنا له إن الأمير عزم علينا في أمر نذكره لك قال وما هو فحدثه أبي فتلون وجه أبي هريرة

صحيح ابن حبان ج8 ص270 ش 3499 - مصنف عبد الرزاق ج4 ص180 ش 7396 - المعجم الكبير ج18 ص292 ش 749- مسند أحمد بن حنبل ج6 ص308 ش 26672- التمهيد لابن عبد البر ج22 ص42

ابوهريره را در کنار در مسجد ديديم و به او گفتيم امير ما را قسم داده است که چيزي را به تو بگوييم.

گفت: چه چيزي؟

وقتي پدرم براي او ماجرا را تعريف کرد رنگ چهره ابو بکر تغيير کرد!!!

و گفت: اين روايت را من از رسول خدا نشنيدم بلکه آن را از فضل بن عباس (که چند سال قبل از دنيا رفته بود) شنيده ام و به قول عده اي از بزرگان اهل سنت، مرده اي را شاهد گرفت !!!

رازي در کتاب خويش در مورد اين ماجرا از نظام نقل مي کند که مي گويد:

فقال أبو هريرة أخبرني بذلك الفضل بن عباس

قال النظام والاستدلال به من ثلاثة أوجه:

أحدها أنه استشهد ميتا

وثانيها أنه لو لم يكن متهما فيه لما سألوا غيره

وثالثها أن عائشة وحفصة رضي الله عنهما كذبتاه

المحصول (رازي) ج4 ص467

 

ابوهريره گفته است اين روايت را به من فضل بن عباس خبر داد !!!

نظام گفته است: استدلال به اين روايت از سه جهت است:

1- او يک مرده را به عنوان شاهد معرفي کرد.

2- اگر ابوهريره در مورد اين روايت متهم نبود از غير او سوال نمي کردند.

3- عائشه و حفصه او را تکذيب کردند.

 

افزودن دیدگاه جدید