فرقه های یهودی ها:
در ابتداء هر ديني از اختلاف و تشتّت آراء مصون و محفوظ است، ولي با گذشت زمان، تحت عوامل گوناگون معاني مختلفي از گزاره هاي ديني استنباط مي كنند كه همين امر باعث مي شود تا فرقه هاي متعدد بوجود آيند.
دين يهود نيز به دليل مطلب پيش گفته فرقه هاي مختلفي پيدا كرد و هر كدام تفسيرهاي خاصي از متون ديني نمودند؛ برخي از اين فرقه ها پر جمعيت و برخي كم جمعيت هستند. اكثر فرقه هاي شناخته شده پس از بازگشت يهود از بابل پديد آمده اند و از فرقه هاي قديمي تر اطلاع كافي در دست نيست.
1ـ فریسیان:
اولين و پرجمعيت ترين فرقه ی يهودي «فريسيان» مي باشند كه دو قرن قبل از ميلاد پديد آمدند و تا حال هم اكثريت يهود از آنان هستند. اصل اين فرقه به حسيديم (به معناي پارسايان) برمي گردد كه 4 قرن قبل از ميلاد براي زدودن آثار بت پرستي و انحراف ميان يهود، پديد آمد و در جنگ هاي مكابيان رشادت هايي از خود نشان دادند و شهيد شدند و در قرن هيجدهم دو مرتبه در شرق اروپا موج تازه اي به نام حسيديم ميان يهوديان آن مناطق پيدا شد كه از اين حركت الهام مي گرفت.
عقايد ديني:
آنان خدا را از جسم و جسمانيت منزه دانسته و براي اراده ی انسان راه ميانه را قائل بوده و نيز رستاخيز مردگان و دادگاه عدل الهي را مي پذيرند و در احكام عبادي نيز نماز و غيره را اهميت مي دهند و كتاب مقدس تورات را نوشته ی حضرت موسي مي دانند و هر كسي منكرش باشد، او را مرتد مي دانند.[17]
غير از تورات نوشته شده، به يك تورات شفاهي هم قائل هستند كه به اعتقاد آنها سينه به سينه نقل شده و گفته هاي حكيمانه ی دانشمندان يهود است كه در فاصله ی قرن دوم تا پنجم ميلادي در كتابي بزرگ به نام تلمود جمع آوري شده و زير بناي فكري و اعتقادي بني اسرائيل قرار گرفته است.[18]
آنان در مقابل دستورهاي خاخامان صد در صد خاضع بوده و هيچ گونه مجادله با آنها را قبول ندارند؛ حتي قائلند كه اگر آنها دست راستت را بگويند اين چپ است، تصديق كن و مجادله نكن، در نتيجه اجتهاد را قبول ندارند. يك سري عقائد خاصي دارند كه بيشتر متناسب حزب هاي سياسي است تا ديني.[19]
2ـ صدّوقیان:
فرقه ی ديگر يهوديت «صدّوقيان هستند» و نامشان به نام صادوق بن اخيطوب كه از طرف حضرت داوود ـ عليه السّلام ـ به كهانت منصوب شده بود، مربوط مي شود.[20]
صدوقيان بر خود لازم مي ديدند كه سنت هاي گذشته را حفظ كنند و با تفسير به رأي فريسيان و آداب و عادت آنان مخالفت مي ورزيدند و بر خلاف فرقه ی فريسيان قائل به جسمانيت خدا بودند و مي گفتند قرباني و هدايايي كه در راه خدا مي دهيم، مانند چيزهايي است كه به يك پادشاه بشري داده مي شود؛ آنان قيامت و حيات اخروي را قبول نكرده، معتقد بودند جزا و سزاي انسان ها در همين دنيا داده مي شود و عمل خوب، نتيجه ی خوب و عمل بد نتيجه ی بد خواهد داشت. آنان تورات شفاهي (تلمود) را قبول نداشته و افعال بشر را مخلوق خود انسان مي دانند؛ يعني اختيار مطلق. بجاي نماز، به قرباني اهميت ويژه اي مي دادند. ماشيح منتظر را قبول ندارند و هيچ گونه تمايلي به تلاش و كوشش براي حركات انقلابي ندارند و هرچه كه بنام دين يهود در حال حاضر است، به همانها احترام قائل اند.[21]
3ـ قارئون:
فرقه ی سوم، فرقه ی «قارئون» است كه از كلمه ی قرأ در عربي و عبري آمده و در مقابل تفسيرهاي تكلف آميز فريسيان به قرائت كتب آسماني اشاره دارد.[22]
اين فرقه ی كوچك پس از ظهور اسلام پديد آمده است و جز عهد قديم، كتاب ديگري را قبول ندارند در عوض بر معناي ظاهري تورات تعصب مي ورزند و تعاليم شفاهي (تلمود) را انكار مي كنند. رهبر آنان ابتدا يك ربّاني يهودي به نام عِنان بود كه با ابو حنيفه معاشرت هايي داشته، بنابراين تحت تأثير اصطلاحات فقه اسلامي قرار گرفته و در عصر منصور دوانيقي در بغداد اين فرقه را بنياد نهاد، سپس فردي بنام بنيامين نهاوندي آنرا در ايران آن زمان ترويج كرد و تغييراتي ايجاد كرد و بجاي قارئون، اين فرقه را «عنانيه» نام نهاد.
اين گروه اجتهاد در دين را قبول دارند و قائل هستند كه اگر سلفي خطا كرده باشد، بايد خلاف آنرا تصحيح كند.[23] مباحث آنان در الهيات يهودي توجه محققان را بخود جلب كرده و در زمان گذشته اكثر قارئون در جهان اسلام زندگي مي كردند، اكنون در اسرائيل، روسيه، اوكراين و كشورهاي ديگر به سر مي برند.
4ـ ثانویان:
فرقه ی چهارم «ثانويان» كه در لغت به معناي غيور و متعصب است، هستند كه با شدت تمام با سلطه ی رومي ها بر فلسطين مخالفت مي كردند.[24]
اينان در خيلي از عقائد با فريسيان اشتراك دارند، ولي هيچ نوع تسامح در دين قائل نيستند و يك گروه تندرو به حساب مي آيند. جز حكومت خدا هيچ حكومتي را قبول ندارند و هر كسي از يهود با حاكمان همكاري داشته باشد، از پا در مي آورند. آنان معمولاً خنجري در زير لباس خود مخفي مي كردند. و در فرصت مناسب هواخواهان روميان را مي كشتند و از هيچ عمل شنيع اجتناب نمي كردند.[25]
5ـ سامریان:
فرقه ی ديگر «سامريان» هستند كه نامشان از منطقه اي بنام سامره اخذ شده، اين منطقه بعد از تجزيه ی فلسطين، مركز كشور اسرائيل بود. اين فرقه پس از بازگشت يهوديان از بابل و اسيري پديد آمد. بعضي قائل اند اينها مخلوطي از بني و آشوري ها هستند.[26]
اين فرقه ی بسيار كوچك تنها پنج سفر تورات و كتاب يوشع را قبول دارد و 33 كتاب عهد عتيق را رد مي كند و به قداست كوه جرزيم در نزديكي شهر نابلس اعتقاد دارند و آنرا قبله ی خود مي شمارند و مي گويند قبله ی حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نيز همان بوده و حضرت داوود از پيش خود قبله را تبديل كرد و به مراسم مذهبي توجه خاصّي دارند و مراسم ويژه اي انجام مي دهند.[27]
6ـ اِسِنیان:
فرقه اِسِنيان: اِسني يعني شفا دهنده و نام اين فرقه از اين كلمه اخذ شده، به اين معني كه آنان در فكر شفاي روان خود بوده اند. اين گروه حدود دو قرن قبل از ميلاد به وجود آمده و با تخريب اورشليم آنها نيز مثل صدوقيان و فرقه هاي ديگر از بين رفتند و جز نامي از آنان در تاريخ نماند.
اينها مالكيت فردي و ازدواج را قبول ندارند و روزي چندين بار غسل مي كردند و به اين منظور حوض هاي بزرگي داشتند كه آثار آنها از زير خاك پيدا شده است. موقع طلوع فجر بيدار شده و بعد از عبادت تا ظهر مشغول به كار بودند و بعد به طور دسته جمعي نهار و شام مي خوردند. روز شنبه را كار نمي كردند و به فكر و مطالعه ی تورات مي پرداختند. مي گويند قبله ی آنان خورشيد بوده از نظر عرفان و تفسير معلومات خوبي داشتند و افكار اين فرقه زير بناي مسيحيت فعلي گرديد، حتي ممكن است اين فرقه تماماً مسيحي شده باشند.[28]
7ـ دونمه
فرقه ی ديگر «دونمه» به تركي استانبولي به معناي مبدّل شده است و شبيّن نيز مي گويند كه به شبتاي صبي مؤسس گروهشان نسبت داده مي شود. اين شخص در سال 1626 در شهر ازمير به دنيا آمد و پس از مطالعات و بررسي الهيات و عرفان يهودي خود را مسيحاي يهود اعلام كرد. برخي يهوديان اروپا و تركيه و خاورميانه دعوتش را پذيرفته، بعد از دستگيري از طرف پادشاه عثماني به ظاهر اسلام را پذيرفت و پيروان خود را به پذيرش اسلام ترغيب و نام خود را محمد افندي گذاشت. بعد از او برادرش اتباع او را دور خودش جمع كرد و در ظاهر به سنن اسلامي و در باطن بر سنن يهودي عمل مي كردند و اكنون چند هزار نفر از آنان در تركيه يافت مي شوند.[29] البته فرقه های دیگری نیز در یهودیت هست که بخاطر اختصار، از نقل آنها خودداری می شود.
در عصر جديد بين ملت يهود نهضت هايي ايجاد شد كه بر طبق آن به سه گروه تقسيم شدند:
1ـ اصلاح طلبان،
2ـ يهوديان ارتدوكس كه بر سنت يهودي پاي مي فشردند و هر نوع روشنگري را رد مي كردند.
3ـ يهوديان محافظه كار كه بين آن دو گروه واقع شده اند.
صهيونيسم يك جنبش است كه طرفدار بازگشت يهوديان به سرزمين فلسطين و ايجاد دوباره ی كشور خاص بني اسرائيل است. كلمه ی صهيون نام تپه اي در اورشليم است كه در سده ی دهم به تصرف حضرت داوود در آمده و الآن اورشليم لقب گرفته است.[30]
افزودن دیدگاه جدید