خطبه عبدالله زبیر بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و توصیف حضرت

 

سبط در تذكره گويد: چون خبر كشته شدن حسين عليه السّلام به مكه رسيد و عبد اللّه زبير از آن آگاه شد خطبه خواند و گفت: اما بعد اهل عراق مردمى بى وفا و فاجرند و اهل كوفه بدترين مردم عراقند، حسين عليه السّلام را خواندند تا او را امير خويش گردانند و كارهاى ايشان را راست و درست كند و در دفع شرّ دشمن ياورشان باشد و معالم اسلام كه بنى اميّه محو كردند برگرداند و چون نزد ايشان رفت، بشوريدند بر وى و او را كشتند و با او گفتند: دست در دست آن نابكار ملعون پسر زيادند تا رأى خود را دربارهء تو انفاذ كند، پس حسين عليه السّلام مرگ بنام را بر زندگى با ننگ برگزيد. خداى رحمت كند حسين عليه السّلام را و رسوا سازد كشنده وى را و لعنت كند آنكه به اين امر فرمود و آن را پسنديد. آيا پس از اين مصيبت كه بر ابى عبد اللّه آمد دل كسى به عهد اين گروه بنى اميّه آرام گيرد يا پيمان اين بى وفايان جفا كار را باور كند.

به خدا قسم كه حسين عليه السّلام روزها روزه دار بود و شبها به عبادت ايستاده و به پيغمبر نزديكتر بود از اين فاجرزاده، به جاى قرآن گوش به آواز طرب نمى داد و به عوض ترس از خداى تعالى، سرود نمى شنيد و بدل روزه، ميگسارى نمى كرد، و به جاى شب زنده دارى به بانگ ناى و مزمار گوش نمى داد، و مجالس ذكر را به شكار و ميمون بازى بدل نكرد، او راكشتند: فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا أَلا لَعْنَةُ اَللّهِ عَلَى اَلظّالِمِينَ.

و ابن اثير هم اين خطبه را با اندكى اختلاف در كامل آورده است.

افزودن دیدگاه جدید