دلي كه در قفسِ آهِ آتشين مانده

دلي كه در قفسِ آهِ آتشين مانده


فقط به عشقِ تو در غربتِ زمين مانده


بزرگِ قافله، اين بار تو شمارش كن


براي ماندنِ من، چند نازنين مانده؟


چه تكّه تكّه پَرِ نازِ شاپرك هايي


كه بينِ حلقه ي زنجيرِ آهنين مانده


به قدرِ زخمِ تو نذرِ شكستگي كردم


اداي نذرِ شريكت فقط جبين مانده


بيا و جاي خودت را به نيزه محكم كن


هنوز سنگِ لبِ بام در كمين مانده


در اين شلوغيِ بازار جاي شُكرش هست


به حفظِ آبرو يك گوشه آستين مانده


دلِ رقيه(س)ات از قصه ذوب مي گردد


سخن بگوي، مرا دلخوشي همين مانده

افزودن دیدگاه جدید