تو به خلق و خوی اعجاز پیمبر می‌کنی

تو به خلق و خوی اعجاز پیمبر می‌کنی
گر بخواهی در اسارت کار حیدر می‌کنی
با دو دست بستة خود فتح خیبر می‌کنی
شام را در چشم دشمن، صبح محشر می‌کنی
دست تقـدیر تـو دست اقتدار حیدر است
بلکه هر انگشت تو یک ذوالفقار حیدر است
کربـلا و کوفـه و شـام بـلا رام تو بود
دشمن بیدادگر را وحشت از نام تو بود
تو میان سلسله نه، خصم در دام تو بود
فتح آل مصطفی از خطبـه شـام تو بود
چارده قرن است مسجد می‌کشد از دل خروش
می‌رسد بانگ انا ابن مکه‌ات دائم بـه گوش

افزودن دیدگاه جدید