سیره عبادی امام: اقامه نماز خون در ظهر عاشورا (1)

سیره عبادی امام: اقامه نماز خون در ظهر عاشورا (1) 

1 - جنگ بعد از نماز ظهر

يكى از اسرار جنگ در اسلام اين است كه جنگ مستحب است از ظهر به بعد شروع شود و قبل از ظهر مكروه است، مگر اينكه دشمن حمله كند، در اين صورت در تمام اوقات انسان مى تواند حمله او را پاسخ دهد.

جنگ كردن قبل از ظهر مكروه است اما از ظهر به بعد مستحب است، چرا؟

راز اين نكته در كتب فقهى ما كه از اين روايات استفاده كرده اند، اين چنين بيان مى شود كه:

درهاى رحمت هنگام ظهر باز است، بلكه خداى سبحان قلب كفار و منافقين را هدايت كند كه به اسلام گرايش پيدا كنند و خونى ريخته نشود.

اين راز جهاد در ميدان جنگ است كه آن هم حكمى خاص دارد، مرحوم صاحب جواهر رحمه الله مى گويد: «سيدالشهداء شخصا از ظهر به بعد روز عاشورا وارد ميدان شده است، اصحابش قبل از ظهر دفاع كرده اند اما آنچه مربوط به خود حضرت است از ظهر به بعد است، لذا نماز ظهر را وى در آن حالت خواندند؛ سپس وارد ميدان شدند ظهر كه مى شود، درهاى رحمت باز است وقتى كه درهاى رحمت باز شد ايشان از خداى سبحان رحمت كامله مسئلت مى كند».

از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است:

«هنگام ظهر درهاى رحمت باز است، درهاى بهشت باز است، و دعاها هم مستجاب است».

(من لا يحضره الفقيه، ج 1، باب 30، حديث 12)

 

2 - روزه خاص امام حسين (علیه السلام)

روزه آن حضرت در روز جاودانه عاشورا اقسام چندگانه اى داشت كه در فصل مستقلى در دوازده قسمت تنظيم و ترسيم شده است كه برترينش، روزه اى بود كه طى آن امام حسين عليه السلام علاوه بر خوددارى از خوردن و نوشيدن، از همه علايق قلبى و جسمى نيز چشم پوشيد و به همين جهت، خداوند براى او افطارى خاص به دست پيامبرش اهدا كرد؛ همانگونه كه فرزند گراميش على در واپسين لحظات شهادت از آن خبر داد و گفت:

«پدرجان! اين جد بزرگم پيامبر است كه در دست مباركش جامى گوارا، سيراب ساختن شماست».(بحارالانوار، ج 45، ص 44)

(خصائص الحسين عليه السلام، ص 122)

 

3 - يادآورى وقت نماز ظهر

«عمرو بن كعب» معروف به ابو ثمامه صائدى يكى از ياران حسين بن على عليه السلام چون متوجه گرديد كه اول ظهر است، به آن حضرت عرضه داشت: جانم به فدايت! گرچه اين مردم به حملات پى در پى خود ادامه مى دهند ولى به خدا سوگند! تا مرا نكشته اند نمى توانند به تو دست بيابند، من دوست دارم آنگاه به لقاى پروردگار نايل گردم كه اين يك نماز ديگر را نيز به امامت تو به جاى آورده باشم.

امام عليه السلام در پاسخ وى فرمود:

ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين الذاكرين، نعم هذا أول وقتها؛

نماز را به ياد ما انداختى خدا تو را از نمازگزارانى كه به ياد خدا هستند قرار بدهد.

آرى! اينك وقت نماز فرا رسيده است از دشمن بخواهيد كه موقتا دست از جنگ بردارد تا نماز خود را به جاى بياوريم».

و چون به لشكر كوفه پيشنهاد آتش بس موقت داده شد، حصين يكى از سران لشكر باطل گفت:

إنّها لا تقبل؛ نمازى كه شما مى خوانيد مورد قبول پروردگار نيست.

 

حبيب بن مظاهر به او پاسخ گفت. حسين بن على عليه السلام با چند تن از يارانش در مقابل تيرها كه مانند قطرات باران به سوى خيمه ها سرازير بود، نماز ظهر را به جاى آورد و چند تن از يارانش به هنگام نماز به خاك و خون غلتيدند و در صف نمازگزارانى كه واقعا به خدا متصل هستند، قرار گرفتند.

ابوثمامه همانگونه كه تصميم گرفته بود پس از اداى فريضه ظهر پيش از همه ياران آن حضرت به جلو آمد و عرضه داشت:

يا ابا عبدلله! جعلت فداك قد هممت ان الحق بأصحابك و كرهت أن أتخلف فأراك وحيدا فى أهلك قتيلا؛

جانم به قربانت! من تصميم گرفته ام كه هر چه زودتر به ياران شهيد تو بپيوندم و خوش ندارم كه خود را كنار بكشم و ببينم كه تو در ميان اهل و عيالت تنها مانده و كشته مى شوى.»

امام عليه السلام در پاسخ وى فرمود:

تقدم فأنا لاحقون بك عن ساعة؛ به سوى دشمن بتاز ما نيز به زودى به تو ملحق خواهيم شد».

با صدور اين فرمان، او به صفوف دشمن حمله كرد و جنگ نمود تا به دست پسر عمويش قيس بن عبدالله صائدى به شهادت نايل گرديد.

(لهوف، ص 96)

 

4 - جنگ براى اقامه نماز

امام خمینی (ره):

سيدالشهداء در همان عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود، همه در معرض خطر بودند وقتى كه يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است، فرمود كه ياد من آوردى نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مى خواهيم جنگ بكنيم، خير جنگ را براى نماز كردند.

(صحيفه نور، ج 12، ص 148)

 

5 - نماز خوف در صحراى كربلا

نماز خوف مثل نماز مسافر دو ركعت است نه چهار ركعت؛ يعنى انسان اگر در وطن هم باشد باز بايد دو ركعت بخواند، براى اينكه مجال نيست و در آنجا بايد مختصر خواند، چون اگر همه به نماز بايستند وضع دفاعى شان به هم مى خورد. سربازان موظف هستند در حال نماز نيمى در مقابل دشمن بايستند و نيم به امام جماعت اقتدا كنند. امام جماعت يك ركعت را كه خواند، صبر مى كند تا آنها ركعت ديگرشان را بخوانند، بعد آنها مى روند پست را از رفقاى خودشان مى گيرند در حالى كه امام همينطور منتظر نشسته يا ايستاده است، سربازان ديگر مى آيند و نمازشان را با ركعت دوم امام مى خوانند.

حضرت ابا عبدالله عليه السلام چنين نماز خوفى خواند، ولى وضع ابا عبدالله عليه السلام يك وضع خاصى بود؛ زيرا چندان از دشمن دور نبودند، لهذا آن عده اى كه مى خواستند دفاع كنند نزديك اباعبدالله ايستاده بودند و دشمن بى حياى بى شرم حتى در اين لحظه هم آنها را راحت نگذاشت در حالى كه اباعبدالله مشغول نماز بود، دشمن شروع به تيزاندازى كرد دو نوع تير اندازى: هم تير زبان كه يكى فرياد كرد: حسين! نماز تو فايده اى ندارد! تو بر پيشواى زمان خودت يزيد، ياغى هستى، لذا نماز تو قبول نيست!

و هم تيرهايى كه از كمان هاى معمولى شان پرتاب مى كردند. يكى دو نفر از صحابه ابا عبدالله كه خودشان را براى ايشان سپر قرار داده بودند، روى خاك افتادند. يكى از آنها سعيد بن عبدالله حنفى به حالى افتاد كه وقتى نماز اباعبدلله تمام شد، ديگرى نزديك جان دادنش بود، آقا خودشان را به بالين او رساندند وقتى به بالين او رسيدند، او جمله عجيبى گفت، عرض كرد:

يا اباعبدالله! أ وفيتُ! آيا من حق وفا را به جا آوردم؟

مثل اينكه هنوز هم فكر مى كرد كه حق حسين آنقدر بزرگ و بالاست كه اين مقدار فداكارى هم شايد كافى نباشد، اين بود نماز اباعبدالله در صحراى كربلا.

(گفتارهاى معنوى، ص 102)

 

6 - اولين شهيد نماز در جبهه كربلا

عموم مورخين گفته اند كه: سعيد بن عبدالله حنفى، سينه و سر و صورت خود را سپر آن حضرت و ياران او قرار داد تا نماز بخوانند و چون زخم ها بر بدن او فراوان شد و نتوانست روى پاى خود بايستد بر زمين افتاد، در حالى كه مى گفت:

اللهم العنهم لعن عاد و ثمود و أبلغ نبيك منى السلام وأبلغه ما لقيت من ألم الجراح فإنى أردت بذلك ثوابك فى نصرة ذرية نبيك صلى الله عليه و آله و سلم؛

يعنى خدايا! ايشان را همانند قوم عاد و ثمود از رحمت دورگردان و پيامبرت را از طرف من درود فرست و اين درد و زخمى را كه به من رسيد، به او ابلاغ فرما؛ كه هدف من در اين كار يارى فرزند پيامبر تو بود.

آنگاه روى خود را به سوى امام حسين عليه السلام كرد و عرض كرد:

أ وفيت يابن رسول الله؛ يعنى آيا به عهد خود وفا كردم؟»

امام حسين عليه السلام فرمود:

«نعم أنت أمامى فى الجنة؛ يعنى آرى! تو در بهشت پيش روى من هستى».

به دنبال اين سخن بود كه روح از بدن او پرواز كرد و در بدن او سيزده تير مشاهده كردند و اين غير از زخم ها و ضربه هاى ديگرى بود كه بر او وارد شده بود. رضوان الله وسلامه وبركاته عليه و على من استشهد معه.

(زندگانى امام حسين عليه السلام سيد هاشم محلاتى، 433)

 

7 - ياد خدا در هر حال

امام حسين عليه السلام از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا، در تمامى حالات و شرايط و در همه گفتار و كردار و حركات و سكنات خويش به ياد خدا و يادآورى پيمان با او و تأكيد بر پايبندى بر عهد خويش با خدا بود و تا لحظاتى كه بر پيمانش با خدا وفا نكرده و حق امانت را ادا ننمود، به كار ديگرى حتى صرف غذا نيانديشيد و در حالى بود كه زبان مباركش تا هنگامى كه تر بود و گردش مى كرد، به ذكر خدا مشغول بود.

(ويژگيهاى امام حسين عليه السلام، ص 138)

 

8 - دعا در آخرين لحظات روز عاشورا

آخرين دعاى امام حسين عليه السلام در حالى كه با بدن غرق در خون افتاده بود اين بود:

اللهم متعالى المكان، عظيم الجبروت شديد المحال غنى عن الخلائق عريض الكبرياء قادر على ما يشاء قريب الرحمة صادق الوعد سابق النعمة حسن البلاء قريب إذا دعيت محيط بما خلقت قابل التوبة لمن تاب إليك قادر على ما أردت و مدرك ما طلبت و شكور إذا شكرت و ذكور إذا ذكرت. أدعوك محتاجا و أرغب إليك فقيرا و أفزع إليك خائفا وأبكى إليك مكروبا وأستعين بك ضعيفا وأتوكل عليك كافيا أحكم بيننا و بين قومنا بالحق فإنهم غرونا و خدعونا و غدرونا وقتلونا و نحن عترة نبيك وولد حبيبك محمد بن عبد الله الذى اصطفيته بالرسالة وائتمنته على وصيك فاجعل لنا من أمرنا فرجا و مخرجا برحمتك يا أرحم الراحمين؛

پروردگارا! جايگاهت برتر، قدرتت بسيار و قهر و غضبت شديد مى باشد. بى نياز از مخلوقات، داراى قدرت گسترده، قادر بر هر چه بخواهد، داراى رحمت نزديك و وعده راست، نعمت گسترده، و بلاء نيكو، آنگاه كه خوانده شوى نزديك هستى، و بر آنچه خلق كردى محيط هستى، توبه را از كسى كه به سوى تو بازگشت كند مى پذيرى، بر آنچه بخواهى قادرى و هر چه را بخواهى مى يابى، هنگامى كه شكر تو را گذارند، شكرگذار بوده، و هرگاه ياد شوى متذكر آنان مى گردى.

تو را با نيازمندى خوانده و با فقر و بى چيزى به سوى تو توجه مى كنم و با ترس به سوى تو روى مى آورم و با ناراحتى به سوى تو مى گريم و با ناتوانى از تو يارى مى خواهم و بر تو توكل مى كنم در حالى كه تو را كافى مى دانم. بين ما و قوم ما با حق حكم نما، به درستى كه آنان ما را ريب داده و مكر و خدعه زدند و ما را كشتند در حالى كه ما خاندان پيامبرت و فرزندان دوست تو محمد بن عبدالله مى باشيم كه او را به رسالت برگزيده و بر وحيت او را امين قرار دادى، پس در كار ما فرج و گشايش قرار ده. به رحمتت اى مهربان ترين مهربانان».

(صحيفه الحسين، 98)

افزودن دیدگاه جدید