مظلومیتت خون خدا را جوشاند
مظلومیتت خون خدا را جوشاند
از کوثر غم اهل حرم را نوشاند
وقتی که تنت برهنه شد مادر تو
با چادر خاکی اش تنت را پوشاند
***
آنگاه که نی طعنه به خنجر می زد
خورشید سرت ز نیزه ها سر می زد
در آن دو سه روزی که تنت بی سر بود
هر روز خدا به پیکرت سر می زد
***
با سوره ی کهف بیکران بود لبت
از نور و تنور چیدمان بود لبت
آنگاه که فاطمه لبت را بوسید
درگیر سنان و خیزران بود لبت
***
از بال و پرش گرفته و می بردند
از برگ وبرش گرفته و می بردند
وقتی ز فراز نی فر می آمد
از موی سرش گرفته و می بردند
افزودن دیدگاه جدید