رمز جاودانگى نهضت حسينى (قسمت ششم)

رمز جاودانگى نهضت حسينى (قسمت ششم)
 

مقام معظم رهبری:

20 - عاشورا مكتب زنده و جاودان

درس هاى عاشورا، كه يك بحث زنده و جاودانه و هميشگى است؛ مخصوص زمان معين نيست. درس عاشورا، درس فداكارى و ديندارى و شجاعت و مواسات و درس قيام لله و درس محبت و عشق است. يكى از درس هاى عاشورا، همين انقلاب عظيم و كبيرى است كه شما ملت ايران پشت سر حسين زمان و فرزندان ابى عبدالله الحسين عليه السلام انجام داديد. خود اين، يكى از درس هاى عاشورا بود. در اين زمينه هم امروز هيچ بحثى نمى كنم.

بحث سوم، درباره عبرت هاى عاشورا است، كه چند سال قبل از اين، ما اين مساله را مطرح كرديم كه عاشورا غير از درس ها، عبرت هايى دارد.

بحث عبرت هاى عاشورا مخصوص زمانى است كه اسلام حاكميت داشته باشد.

حداقل اين است كه بگوييم عمده اين بحث، مخصوص به اين زمان است؛ يعنى زمان ما و كشور ما، كه عبرت بگيريم.

ما قضيه را اين گونه طرح كرديم كه چه طور شد جامعه اسلامى به محوريت پيامبر عظيم الشأن، آن عشق مردم به او، آن ايمان عميق مردم به او، آن جامعه سر تا پا حماسه و شور دينى، و آن احكامى كه بعدا مقدارى درباره آن عرض خواهم كرد، همين جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتى بعضى همان كسانى كه دوره هاى نزديك به پيامبر را ديده بودند، بعد از پنجاه سال كارشان به آن جا رسيد كه جمع شدند، فرزند همين پيامبر را با فجيع ترين وضعى كشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از اين بيشتر چه مى شود؟!

زينب كبرى (سلام الله عليها) در بازار كوفه، آن خطبه عظيم را اساسا بر همين محور ايراد كرد:

يا أهل الكوفة، يا أهل الختل و الغدر، أتبكون؟!(لهوف، سيدبن طاوس، ص 88 و 67)

 

مردم كوفه وقتى كه سر مبارك امام حسين را بر روى نيزه مشاهده كردند و دختر على را اسير ديدند و فاجعه را از نزديك لمس كردند، بنا به ضجه و گريه كردند. و فرمودند: «أتبكون؟!» گريه مى كنيد؟ فلا رقات الدمعة ولا هدئت الرنة. (لهوف، سيدبن طاووس، ص 88 و 67)

گريه تان تمامى نداشته باشد. بعد فرمود: إنما مثلكم كمثل التى نقضت عزلها من بعد قوة انكاثا تتخدون ايمانكم دخلا بينكم. (لهوف، سيد ابن طاووس، ص 88 و 67)

اين، همان برگشت است، برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زنى هستيد كه پشم ها يا پنبه ها را با مغزل (مغزل: دوك، وسيله اى كه با آن نخ يا ريسمان ريسند) نخ مى كند! بعد از آن كه اين نخ ‌ها آماده شد، دوباره شروع مى كند نخ ‌ها را از نوع باز مى كند و پنبه مى كند! شما در حقيقت نخ ‌هاى رشته خود را پنبه كرديد. اين، همان برگشت است. اين، عبرت است. هر جامعه اسلامى، در معرض همين خطر است.

امام خمينى عزيز بزرگ ما، افتخار بزرگش اين بود كه يك امت بتواند عامل به سخن آن پيامبر باشد. شخصيت انسان هاى غير پيامبر و غير معصوم، مگر با آن شخصيت عظيم قابل مقايسه است؟ او، آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام دنبالش آمد. آيا هر جامعه اسلامى، همين عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگيرند، نه؛ اگر عبرت نگيرند، بله. عبرت هاى عاشورا اين جاست.

ما مردم اين زمان، بحمدالله به فضل پروردگار، اين توفيق را پيدا كرده ايم كه آن راه را مجددا برويم و اسم اسلامى را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم. در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد. اين ملت تا امروز هم كه تقريبا بيست سال از انقلابش گذشته است، قرص و محكم در اين راه ايستاده و رفته است. اما اگر دقت نكنيد، اگر مواظب نباشيم، اگر خودمان را آنچنان كه بايد و شايد، در اين راه نگه نداريم، ممكن است آن سر نوشت پيش بيايد. عبرت عاشورا، اين جاست.

 

21 - انقلاب اسلامى حاصل زنده نگه داشتن عاشوراست.

يك روز بود كه بشر مأيوس بود؛ اما انقلاب اسلامى و نظام اسلامى نشان داد كه همه چيز ممكن است. نظام اسلامى به آن حد نرسيده است، اما بزرگ ترين موانع را در راه رسيدن به آن مرحله از سر راه برداشت. وجود حكومت طاغوتى، حكومت ديكتاتورى، حكومت انسان هايى كه بر مردم شير بودند، ولى در مقابل قدرت ها روباه بودند؛ در مقابل مردم خودشان با تفرعن و تكبر بودند، اما در مقابل بيگانگان تسليم و خاضع بودند؛ بزرگ ترين مانع براى يك ملت است؛ آن هم حكومتى كه همه قدرت هاى جهانى از او حمايت مى كردند. ملت ايران نشان داد كه اين كار، عملى و ممكن است؛ اين مانع را برداشت و در اين راه حركت كرد.

به لطف و فضل الهى، در اين راه گام هاى زيادى برداشته شده است؛ اما برادران و عزيزان! ما در نيمه راهيم. اگر ما پيام امام حسين را زنده نگه مى داريم، اگر نام امام حسين را بزرگ مى شماريم، اگر اين نهضت را حادثه عظيم انسانى در طول تاريخ مى دانيم و براى آن ارج مى نهيم، براى اين است كه يادآورى اين حادثه به ما كمك خواهد كرد كه حركت كنيم و جلو برويم و انگشت اشاره امام حسين را تعقيب كنيم و به لطف خدا به آن هدف ها برسيم و ملت ايران انشاءالله خواهد رسيد.

نام امام حسين عليه السلام را خدا بزرگ كرده است و حادثه كربلا را در تاريخ نگه داشته است. اين كه مى گويم ما بزرگ نگه داريم، معنايش اين نيست كه ما اين كار را داريم مى كنيم، نه، اين حادثه عظيم تر از آن است كه حوادث گوناگون دنيا بتواند آن را كمرنگ كند و از بين ببرد.

امروز، روز تاسوعاست؛ فردا، روز عاشوراست. روز عاشورا، اوج همين حادثه عظيم و بزرگ است. حسين بن على عليه السلام با ساز و برگ جنگ به كربلا نيامده بود. آن كسى كه مى خواهد به ميدان جنگ برود، سرباز لازم دارد، اما امام حسين ابن على عليه السلام زنان و فرزندان خود را هم با خود آورده است؛ اين به معناى آن است كه اين جا بايد حادثه اى اتفاق بيفتد كه عواطف انسان ها را در طول تاريخ همواره به خود متوجه كند، تا عظمت كار امام حسين معلوم بشود.

امام حسين مى داند كه دشمن پست و رذل است؛ مى بيند كه اين كسانى كه به جنگ او آمده اند، عده اى جزو اراذل و اوباش كوفه هستند كه در مقابل يك پاداش كوچك و حقير، حاضر شده اند به چنين جنايت بزرگى دست بزنند؛ مى داند كه بر سر زن و فرزند او چه خواهند آورد؛ امام حسين از اين ها غافل نيست؛ اما در عين حال تسليم نمى شود؛ از راه خود بر نمى گردد؛ بر حركت در اين راه پافشارى مى كند؛ پيداست كه اين راه چه قدر مهم است؛ اين كار چه قدر بزرگ است.

(مقام معظم رهبری، خطبه هاى نماز جمعه، 26 فروردين 79).

افزودن دیدگاه جدید