فلسفه قیام امام، بخش سوم: امر به معروف و نهى از منكر (1)

فلسفه قیام امام، بخش سوم: امر به معروف و نهى از منكر (1) 

1 - عامل اساسى قيام حسين (علیه السلام)

در ساختمان نهضت مقدس حسينى سه عنصر اساسى دخالت داشته است و مجموعا سه عامل به اين حادثه بزرگ شكل داده است:

يكى اينكه بلافاصله بعد از درگذشت معاويه، يزيد بن معاويه فرمان مى دهد كه از حسين بن على عليه السلام الزاماً بيعت گرفته شود. امام در مقابل اين درخواست امتناع مى كند. آنها فوق العاده اصرار دارند، به هيچ قيمتى از اين تقاضا صرف نظر نمى كنند، و امام شديداً امتناع دارد و به هيچ قيمتى حاضر نيست به اين بيعت تن بدهد. از همين جا تضاد و مبارزه شديد شروع مى شود.

عامل دومى كه در اين نهضت تأثير داشته است و بايد آن را عامل درجه دوم و بلكه سوم به حساب آورد، اين است كه پس از آنكه به واسطه درخواست بيعت در چنين شرايطى قرار مى گيرد كه از آن طرف اصرار و از طرف ايشان انكار است، به مكه مهاجرت مى كنند. پس از يكى دو ماه اقامت در مكه خبر چگونگى قضيه به مردم كوفه مى رسد، آن وقت مردم كوفه به خود آمده، امام را دعوت مى كنند. بر عكس آنچه ما غالباً مى شنويم و مخصوصاً در بعضى كتب درسى مى نويسند، دعوت مردم كوفه علت نهضت امام نيست، نهضت امام علت دعوت مردم كوفه است. نه چنان بود كه بعد از دعوت مردم كوفه امام قيام كرد، بلكه بعد از اينكه امام حركت كرد و مخالفت خود را نشان داد و مردم كوفه از قيام امام مطلع شدند، چون زمينه نسبتاً آماده اى در آنجا وجود داشت، مردم كوفه گرد هم آمدند و امام را دعوت كردند.

عامل سوم، عامل امر به معروف و نهى از منكر است. اين عامل را خود امام مكرر و با صراحت كامل و بدون آنكه ذكرى از مسأله بيعت و دعوت اهل كوفه به ميان آورد، به عنوان يك اصل مستقل و يك عامل اساسى ذكر نموده و در اين زمينه به احاديث پيغمبر و هدف خود استناد مى كند و مكرر نام امر به معروف و نهى از منكر را مى برد.

اين عامل، ارزش بسيار بسيار بيشترى از دو عامل ديگر به نهضت حسينى مى دهد. به موجب همين عامل است كه اين نهضت شايستگى پيدا كرده است كه براى هميشه زنده بماند، براى هميشه يادآورى شود و آموزنده باشد. البته همه عوامل، آموزنده هستند، ولى اين عامل آموزندگى بيشتر دارد؛ زيرا نه متكى به دعوت است و نه متكى به تقاضاى بيعت. يعنى اگر دعوتى از امام نمى شد، حسين بن على عليه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهى از منكر نهضت مى كرد. اگر هم تقاضاى بيعت از او نمى كردند، باز ساكت نمى نشست.

 

 

2 - مبارزه با تحريف

آن عبادت و تضرع، آن توسل و اعتكاف در حرم پيغمبر و آن رياضت معنوى و روحانى، يك طرف قضيه است. از طرف ديگر تلاش آن بزرگوار در نشر علم و معارف و مبارزه با تحريف در آن روز، بزرگ ترين بلاى معنوى براى اسلام بود كه مثل سيلابى از فساد و گنداب، به سمت اذهان جامعه اسلامى سرازير شده بود. دورانى بود كه به شهرهاى اسلامى و كشورها و ملت هاى مسلمان آن روز سفارش مى شد، بزرگ ترين شخصيت اسلام را لعن كنند! اگر كسى متهم مى شد به اين كه طرفدار جريان امامت و ولايت اميرالمؤ منين است، تحت تأثير قرار مى گرفت: «القتل بالظنة و الأخذ بالتهمة».

در چنين دورانى اين بزرگوار، مثل كوه ايستاد؛ مثل فولاد پرده هاى تحريف را بريد.

كلمات و فرمايشات و خطاب آن بزرگوار به علما، چيزهايى است كه بعضى از آنها كه در تاريخ مانده است، نشان مى دهد ايشان چه حركت عظيمى را در زمينه داشته اند.

افزودن دیدگاه جدید