شهادت جون رضي الله عنه

ماه بني غفاري و خورشيد آسمان               هم روح دوستاني و هم سرو بوستان

 

جَون مولي ابوذر غفاري رضي الله عنه در ميان لشكر سيدالشهداء عليه السلام بود و آن سعادتمند نيز عبدي سياه بود آرزوي شهادت نموده از حضرت امام عليه السلام طلب رخصت كرد آنجناب فرمود تو متابعت ما كردي در طلب عافيت پس خويشتن را به طريق ما مبتلا مكن از جانب من مأذوني كه طريق سلامت خويش جوئي. عرض كرد: يابن رسول الله من در ايام راحت و وسعت كاسه ليس خوان شما بوده‌ام و امروز كه در روز سختي و شدت شما است دست از شما بردارم، به خدا قسم كه بوي من متعفن و حسب من پست و رنگم سياه است پس دريغ ميفرمائي از من بهشت را تا بوي من نيكو شود و جسم من شريف و رويم سفيدگردد. لا والله هرگز از شما جدا نخواهم شد تا خون سياه خود را با خونهاي طيب شما مخلوط سازم.

اين بگفت و اجازت حاصل كرد و به ميدان شتافت و اين رجز خواند.

بِالسَّيْفِ ضَرْباً عَنْ بَني مُحَمّد
اَرْجُوا بِه الْجَنَّهَ يَوْمَ الْمَوْرِد

 

كَيْفَ يَرَي الْكُفّارُ ضَرْبَ الاَسْوَدِ
اَُذُّب عَنْهُمْ بِالِلّسانِ وَالْيَدِ

 

و بيست و پنج نفر را به خاك هلاك افكند تا شهيد شد. و در بعض مقاتل است كه حضرت امام حسين عليه السلام بيامد و بر سر كشته او ايستاد و دعا كرد:

بارالها روي جون را سفيد گردان بوي او را نيكو كن و او را با ابرار محشور گردان و در ميان او و محمد و آل محمد عليهم السلام شناسائي ده و دوستي بيفكن.

و روايت شده: گاهي كه مردمان براي دفع شهداء حاضر شدند جسد جون را بعد از ده روز يافتند كه بوي مشك از او ساطع بود رضوان الله عليه. حجاج بن مسروق مؤدن حضرت امام حسين عليه السلام به ميدان آمد و رجز خواند:

فَالْيَوْمَ تَلْقي جَدَّكَ انَّبِيّا
ذاكَ الّذَي نَعْرِفُهُ وَصِيًّا

 

اَقْدِمْ حُسَيْناً هادِيًا مَهْدِياُ
ثُمَّ اَباكَ ذَا النَّدي عَليّا

و بيست و پنج نفر به خاك هلاك افكند پس شهيد شد. رحمه الله عليه.


افزودن دیدگاه جدید