آیا شود که جام مرا پر سبو کنی
آیا شود که جام مرا پر سبو کنی
در این خرابه با من دلخسته خو کنی
آنقدر می زنم به سر و صورت و لبم
تا قصّه ی سر و لب خود بازگو کنی
ای ماه من که طیّ سفر گشته ای هلال
باید که شرح واقعه را مو به مو کنی
با چشم بسته از طَبقت دل نمی کنم
تا اینکه هدیه ی سفر خویش رو کنی
گیسو به زیر پای سرت پهن می کنم
تا فرش نخ نما شده ام را رفو کنی
بابا تمام بال و پرم درد می کند
مویم کشیده اند و سرم درد می کند
افزودن دیدگاه جدید