در اين غروب غريبي ببين کواکب را

در اين غروب غريبي ببين کواکب را

به روي ني سر زخميّ نجم ثاقب را

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

حديث غربت زينب، بخوان مصائب را

بخوان «وَلِيُّکُمُ الله» را پناه حرم

بگو حکايت اين مردمان غاصب را

براي تسليت خاطر «ذَوِي القُربَي»

ز تازيانه ي طعنه ببين مواهب را

بخوان «لِيُذهِبَ عَنکُم» شکوه غيرت من

که دور سازي از اين کاروان اجانب را

مسيح خسته ي من ندبه ي أنا العطشان

به خون نشانده دل بيقرار راهب را

لب مقدس قرآن و خيزران بوسه!

و «أم حَسِبتَ» بخوان اين همه عجائب را

بيا شبي به خرابه بياوري با خود

براي دخترکت ليلةُ الرغائب را

هنوز بر لب تو بغض «أيَّ مُنقَلبٍ»

به انتظار نشسته غريب غائب را

افزودن دیدگاه جدید