مقبول انت منى و ممدوح هل اتى
مقبول انت منى و ممدوح هل اتى ----- قايل به قول لوكشف و دافع مضار
زوج بتول و ابن عم حضرت رسول (ص ) ----- قايم مقام احمد و محمود كردگار
خيبر گشا و قافله سالار دين حق ----- مالك رقاب قنبر و داراى ذوالفقار
خورشيد را چه حد كه زند لاف روشنى ----- جايى كه گشته سايه او مطلع النهار
جايى كه گشت دوش نبى نقش مقدمش ----- كلك مرا چه حد كه شود منقبت نگار...
از خشم او بود شررى صرصر خزان ----- از لطف او بود اثرى نشئه بهار
از خامه اى كه شرح صفاتش رقم كند ----- نبود عجب كه بارد اگر نافه تتار
چون بحر نعت و منقبتت بيكران بود ----- كى مى كند خيال منى اندر آن گذار
در روضه ات كه كعبه سيه پوش هجر اوست ----- هر دم كنم به خويشتن اين مطلع آشكار
كاى زاده حريم حرم شاه نامدار ----- گشته بلند صيت كمالت به هر ديار
(2)
در درگهت كه غيرت باب الجنان بود ----- افتم به سر كه سازم از آن تاج افتخار
در صحن آستانه قدس آشيانه ات ----- بار دگر شوم ز ترنم سخنگزار
كاى آفتاب اوج ولايت تويى تويى ----- مولاى عاجزان سيه روزگار خوار
كشتى شكستگان محيط گناه را ----- لطفت به نيم جذبه رساند به اعتبار
شاها منم كه در ره مدح و ثناى تو ----- گرديده ام به توسن نطق و بيان سوار
دانم يقين كه مرحمتت همرهى كند ----- دارم به راه مكرمتت چشم انتظار
چون نيست نعت ذات تو را مقطعى از آن ----- گرديده است بار دگر مطلع آبدار
افتاده ام به بحر معاصى حباب وار ----- دست من است لامع و دامان هشت و چار
(3)
از حد گذشت طول و ز هم بگسلد كلام ----- از بهر اختتام دو دست دعا بر آر
سر سبز باد باغ مراد موافقت ----- چندان كه هست رشك خزان رونق بهار
بى توشه باد راه اميد مخالفت ----- تا هست مطلب دل عاشق وصل يار
افزودن دیدگاه جدید