هر چه بينى در بسيط خاك كج خوى شرير

هر چه بينى در بسيط خاك كج خوى شرير ----- هر كه بينى مانده در چنگال آمالش اسير 
كفر و الحاد و نفاق و دور ماندن از صواب ----- و اين پليديها و ظلمت هست ز انكارغدير 
چون رسول اللّه خاتم گشت مامور از خدا ----- تا نمايد ره ، بشر را سوى احسان كثير 
تا رهاند از پريشانى و جهل و خودسرى ----- هم نمايد راه روشن را براى هر بصير 
آمدش جبريل و گفتا: اى امير انبيا ----- اى كه در كانون خلقت نيست مانندت نظير 
من تو را از جانب يزدان پيام آورده ام ----- اى كه هستى بر خلايق هم بشير و هم نذير 
اى كه بر ذرات عالم مى رسد از توحيات ----- واى كه در عرش علا باشد تو را جا وسرير 
تا رهانى خلق را از تيرگيهاى ضلال ----- تا كنى بينا به نور باطن خود هر ضرير 
تا كنى بنيان دين را استوار و پايدار ----- تا نماند حجتى از بهر افراد شرير 
مجمعى اندر غدير خم بپرداز و بگو ----- بعد من باشد على بر ارض و ما فيها سفير 
حكم او حكم من است و حكم من حكم خدا ----- حب او ايمان و بغضش كفر و زين نبودگزير 
فرض بر هر فرد انسان است تا از روى صدق ----- رخ نهد بر آستان اين جوانمرد دلير 
هست جنت جايگاه پيروان صادقش ----- هر كه از او روى تابد دوزخش باشد مسير 
هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست ----- هست اين فرمان رب خالق حى قدير 
حاضران گفتند پذيرفتيم و يك تن زان گروه ----- بخ ‌بخ گفت و بيعت كرد و خواند او راامير 
ليك بعد از رحلت او كند آن كان نفاق ----- چاهى اندر معبر آن سفله خويان قصير 
تا به آل مصطفى ظلم و جفا سازد روا ----- تا ببندد راه را بر حق شناسان بصير 
تا زند آتش به باب معبر روح الامين ----- تا شود خون از جفايش قلب زهراى خبير 
تا كه بعد از اندكى از جور و بيداد يزيد ----- اهل بيت او شود در دست اهريمن اسير 
تا هدايى را زبان گوياست خواهد از خدا ----- تا مصون مانند، از هر رنج ، ياران امير 

افزودن دیدگاه جدید