تو که هستی که شده ارض و سما حیرانت
تو که هستی که شده ارض و سما حیرانت
گره ای نیست که بازش نکند دستانت
همه ی قافیه ها منتظر طغیانند
تا که یک واژه شوند از غزل چشمانت
ثمر عاشقی حیدر و زهرا هستی
تو دل انگیز ترین واژه ی دنیا هستی
ای کلید همه درهای به رویم بسته
هیچ خوفی به دلم ره ندهم تا هستی
با تو در سینه ی مجنون هوس لیلی نیست
تا سر کوی تو باشد به جنان میلی نیست
همه ی قصه همین است که در مکتب خون
نیست عاشق به خدا هر که ابالفضلی نیست
افزودن دیدگاه جدید