برگ سوم از زندگی امام علی النقی الهادی (علیه السلام)
نيز نوشتهاند: «متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند، امر کرد که هر کدام توبرهی اسب خود را از گل سرخ پر کنند، و در ميان بيابان وسيعی، در موضعی روی هم بريزند. ايشان چنين کردند. و آن همه به منزلهی کوهی بزرگ شد. اسم آن را تل «مخالي» نهادند. آنگاه خليفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی (عليه السلام) را نيز به آنجا طلبيد و گفت: شما را اينجا خواستم تا مشاهده کنيد سپاهيان من را. و از پيش امر کرده بود که لشکريان با آرايشهای نظامی و اسلحهی تمام و کمال حاضر شوند، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنماياند، تا مبادا آن حضرت يا يکی از اهل بيت او ارادهی خروج بر او نمايند».
در اين مدت 20سال زندگی امام هادی (علیه السلام) در سامرا، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی، مستقيم و غير مستقيم، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهايی که در اقامتگاه امام (علیه السلام) ميشد، داشتند از جمله: «حضور جماعتی از بنی عباس، به هنگام وفات فرزند امام دهم، حضرت سيد محمد - که حرم مطهر وی در نزديکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - ياد شده است. اين نکته نيز ميرساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت، همواره به منزل امام سر ميزدهاند.»
اصحاب و ياران امام دهم (علیه السلام)
در ميان اصحاب امام دهم، برميخوريم به چهرههايی چون «علی بن جعفر ميناوي» که متوکل او را به زندان انداخت و ميخواست بکشد. ديگر اديب معروف، ابن سکيت که متوکل او را شهيد کرد. و علت آن را چنين نوشتهاند که دو فرزند متوکل خليفهی عباسی در نزد ابن سکيت درس ميخواندند. متوکل از طريق فرزندان خود کم کم، متوجه شد که ابن سکيت از هواخواهان علی (علیه السلام) و آل علی (علیه السلام) است. متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (علیه السلام) بود، روزی ابن سکيت را به حضور خود خواست و از وی پرسيد: آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علی (علیه السلام)؟
ابن سکيت که از شيعيان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود، بدون ترس و ملاحظه جواب داد: فرزندان تو نسبت به امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) که دو نوگل باغ بهشت و دو سيد جنت ابدی الهياند، قابل قياس و نسبت نيستند. فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم ديدهی مصطفی کجا؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (علیه السلام) هم نميتوان سنجيد.
متوکل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت. در همان دم دستور داد زبان ابن سکيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعی خالص و يار راستين امام دهم (علیه السلام) را شهيد کرد.
ديگر از ياران حضرت هادی (علیه السلام) حضرت عبدالعظيم حسنی است. بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است: «نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام منتهی ميشود...». از اکابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (علیه السلام) و حضرت امام هادی (علیه السلام) بود.
صورت و سيرت حضرت امام هادی (علیه السلام)
حضرت امام دهم (علیه السلام) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود. گونههايش اندکی برآمده و سرخ و سفيد بود. چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود. امام هادی (علیه السلام) بذل و بخشش بسيار ميکرد. امام آنچنان شکوه و هيبتی داشت که وقتی بر متوکل خليفهی جبار عباسی وارد ميشد، او و درباريانش بيدرنگ به پاس خاطر وی و احترامش برميخاستند.
خلفايی که در زمان امام (علیه السلام) بودند، همه به جهت شيفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنيای فريبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی (علیه السلام) دشمنی ديرينه داشتند و کم و بيش دشمنی خود را ظاهر ميکردند ولی همه، به خصال پسنديده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند، و اين فضيلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه، آزموده و مانند نياکان بزرگوارش (علیه السلام) در مجالس مناظره و احتجاج، وسعت دانش وی را ديده بودند. شبها اوقات امام (علیه السلام) پيوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نياز با معبود ميگذشت. لباس وی جبهای بود خشن که بر تن ميپوشيد و زير پای خود حصيری پهن ميکرد. هر غمگينی که بر وی نظر ميکرد، شاد ميشد. همه او را دوست داشتند. هميشه بر لبانش تبسم بود، با اين حال هيبتش در دلهای مردم بسيار بود.
افزودن دیدگاه جدید