چگونه «بکه» به «مکه» تغییر یافت؟
چگونه «بکه» به «مکه» تغییر یافت؟
این جملهها مضمون گفتاری است از حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین قرنی. او فرزند آیتالله شیخ علی قرنی است که مقدمات دروس حوزوی را نزد پدر آموخت، ابتدا به حوزهی مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی و سپس به حوزهی علمیه قم وارد شد و عمدهی دروس سطح را نزد آیتالله اشتهاردی تحصیل کرد. پس از آن، در محضر آیتالله شیخ جواد تبریزی و آیتالله وحید خراسانی به تحصیل دروس خارج مشغول شد. او در کنار فقه و اصول به تحصیل فلسفه، حکمت و کلام پرداخت، منظومهی حاجی سبزواری را از محضر آیتالله شیخ یحیی انصاری شیرازی فراگرفت و سپس از دروس عرفان (تمهید القواعد ابن ترکه، مصباح الانس ابن فناری و فصوص ابن عربی)، حکمت مشاء (کتاب النفس شفا و اشارات و تنبیهات بوعلی سینا) و اسفار آیتالله حسنزاده آملی بهره گرفت. او سالهاست در سفرهای حج و عمره حضور دارد و مناسک و معارف حج را به زائران و نیز برگزاری کلاسهای تاریخ اسلام مدینهشناسی و مکهشناسی را آموزش و تبیین میکند.
حجتالاسلام قرنی تا کنون دو بار توفیق تشرف و اقامهی نماز در داخل کعبه را در خاطرات حجش ثبت کرده است. گفتار زیر از او است که در اختیار ایسنا قرار داده است:
«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَ هُدًی لِّلْعَالَمِینَ» نخستین خانهایی که برای مردم نهاده شد، آن است که در بکه مبارکه بنا شده و رهنمای جهانیان است.
در مقولهی حج سه محور اصلی برای تحقیق و بحث وجود دارد که هم بار معرفتی و نظری و هم وجهی عملی دارند:
1 محور اماکن
2 محور مناسک
3 محور معارف که با وجود اینکه خود یک محور مستقل است با دو محور قبل هم در ارتباط است
در باب محور اماکن میتوان گفت مناسک حج حول اماکن خاصی صورت میگیرد، مثلا طواف حول کعبه، سعی در مسعی، وقوف در عرفات و مشعر و منی یا رمی در ارتباط با جمرات. نمونهای را مطرح میکنم که خود این نمونه میتواند دریچهای باشد برای مباحث گستردهای که قابل تعقیب و ریشهیابی است. ما از ابتدا باید موضوع مکه را بهعنوان یک شهر و محلی که حرم الهی، کعبه، مقام و مسعی، حجر اسماعیل و حجرالاسود در آن است، مورد شناسایی قرار دهیم.
یکی از موضوعهایی که میتوان در شناخت این شهر مطرح کرد، وجهی نامگذاری آن است. دربارهی مکهی مکرمه روایت است که شیخ صدوق (ره) در علل الشرایع (که کتابی حدیثی است و فلسفه شرایع را از منظرهای مختلف مطرح شده) نقل کرده است و راوی ابوبصر است که از امام صادق (ع) میپرسد چرا به مکه، مکه میگویند: امام صادق (ع) میفرمایند نام اصلی مکه، بکه بود. او میپرسد چرا بکه نامگذاری شده بود و چرا به مکه تغییر نام یافت.
امام صادق میفرمایند، زیرا این سرزمین با بکاء و اشک بنیان شده و آدم صفیالله، بعد از هبوط در این سرزمین، بسیار گریسته است و یکی از بکائین تاریخ، آدم صفیالله بوده است. اینجا سرزمینی است که حضرت ابراهیم (ع)، بعد از عمری انتظار فرزند، وقتی خدا اسماعیل (ع) را به او داد، به فرمان خدا، همسر و فرزندش را در آن قرار داد و حضرت ابراهیم (ع) و هاجر و هم حضرت اسماعیل (ع) در اینجا گریستند. اشک، جزئی از فلسفهی وجودی این سرزمین است.
در دورهی اسلامی هم در اینجا نالههای سمیه و یاسر و بلال، نالههای گرسنگان شعب ابیطالب (سه سال محاصرهی اقتصادی) به گوش رسیده و در نهایت هم میفرمایند، برای اینکه هر کس به اینجا میرسد اشکش درمیآید. کسی نیست که اینجا بیاید و گریه نکند و تجربه هم این را ثابت کرده است. به این دلیل این سرزمین بکه نامگذاری شده است به معنای سرزمین اشک. البته در باب این نامگذاری روایتهای مختلف دیگری هم وجود دارد.
راوی میپرسد چرا بکه، به مکه تغییر نام یافت؟ و امام صادق (ع) میفرماید که این سرزمین بعدها به بتخانه تبدیل شد و در دوران جاهلیت بتپرستی در اینجا پای گرفت. 360 بت در اینجا عبادت شد که به علاوهی پنج بت لات، منات، عزَّی، یغوث، وودَّ و بت بزرگ هبل به تعداد روزهای سال میرسد، در اینجا بت وارد شد و مشرکان هم برای خدایان دروغین، مناسک و آدابی و نیایش داشتند. خداوند هم در قرآن در آیهی 35 سورهی انفال میفرماید: «وَمَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاء وَتَصْدِیَةً» یعنی نماز و نیایش اقوام جاهلی در خانهی خدا نبود بهجز سوت کشیدن و کف زدن. مشرکان عبودیت و نیایش به بتهایشان را به این شکل اظهار میکردند و از آنجا که این مراسم همیشگی بود، صدای سوت و کف از آنجا بسیار شنیده میشد و بر همین اساس بکه به مکه (سرزمین مکاء) تغییر نام یافت، یعنی تقریبا مقابل معنای اولیه. البته هم بکاء و هم مکاء بار فرهنگی دارند.
بد نیست خاطرهای را هم ذکر کنم: سالها قبل به عمرهی رجبیه مشرف شدم، شب ولادت حضرت علی (ع) بعد از برگزاری مراسم جشن بعثهی رهبری به قصد عمرهی مفرده به نیابت حضرت فاطمه بنت اسد به مسجد تنعیم رفته، محرم شدم. وقتی برای اعمال عمره به مسجدالحرام آمدم، حلقههای نظامی و امنیتی کعبه را محاصره کرده بود. پرویز مشرف، ژنرال پاکستانی وارد شد و طواف کرد. سپس به بیت وارد شد و هنگام خروج بین در کعبه ایستاد و جمعیت پاکستانیها مقابل کعبه ایستادند و فریاد اللهاکبر سر دادند. یکی از علمای وهابی کنار من بود، روبه من خطاب کرد و گفت: ما وهابی هستیم، ولی میبینی که بانگ اللهاکبر ما فضای مسجدالحرام را پر کرده است، اما شما ایرانیها هنگام تحویل سال نو جاهلیت را در اینجا تجدید کردید و صدای سوت و کف سر دادید. خیلی برایم سخت بود که یک وهابی شیعهی علی (ع) را مورد طعن قرار دهد.
این مباحث برای شناخت اماکن مفیدند و نکتههایی که در کتابهای گوناگون دربارهی وجه تسمیهی اماکن نقل شدهاند، میتوانند برای جامعهی اسلامی فرهنگساز و مفید و بویژه برای حجاج جذابیت مطلوبی برای بازگویی داشته باشند، بخصوص اینکه با دانستن فلسفهی نامگذاری اماکن مقدسه به معانی برخی کارها در این اماکن پی ببرند و برای مثال، آگاه شوند که در همین مورد مکه، معنای شادیهایی در قالب سوت و کف زدن، تداعیکنندهی رسم جاهلی است و به هیچ بهانهای موجه نیست. انشاءالله کسانی که متکفل مسائل فرهنگیاند، بیش از پیش از عهدهی این کارها و ظرافتها برآیند و آنها را مطرح کنند.
منبع: وعده صادق
افزودن دیدگاه جدید