حُب امام علي (علیه السلام) در قرآن و سنت

حب امام علی علیه السلام در قرآن و سنت

قسمتي از سخنان مرحوم استاد شهيد آيت الله مطهري را تحت عنوان حب علي در قرآن و سنت تقديم خوانندگان عزيز مي نمائيم:
قرآن، سخن پيامبران گذشته را كه نقل مي كند مي گويد همگان گفتند: «ما از مردم مزدي نمي خواهيم تنها اجر ما برخداست». اما به پيغمبر خاتم خطاب مي كند:قل لا اسألكم عليه اجرا الا الموده في القربي «بگو از شما مزدي را درخواست نمي كنم مگر دوستي خويشاوندان نزديكم.»

اينجا جاي سؤال است كه چرا سايرپيامبران هيچ اجري را مطالبه نكردند و نبي اكرم براي رسالتش مطالبه مزد كرد، دوستي خويشاوندان نزديكش را بعنوان پاداش رسالت از مردم خواست؟
قرآن خود به اين سؤال جواب مي دهد: قل ما نسألتكم من اجر فهو لكم ان اجري الا علي الله «بگو مزدي را كه در خواست كردم چيزي است كه سودش عايد خود شماست، مزد من جز بر خدا نيست». يعني آنچه را من به عنوان مزد خواستم عايد شما مي گردد نه عايد من، اين دوستي كمندي است براي تكامل و اصلاح خودتان، اين، اسمش مزد است و الا در حقيقت خير ديگري است كه به شما پيشنهاد مي كنم، از اين نظر كه اهل البيت و خويشان پيغمبر مردمي هستند كه گرد آلودگي نروند و دامني پاك و پاكيزه دارند:
«حجور طابت و طهرت»

محبت و شيفتگي آنان جز اطاعت از حق و پيروي از فضائل نتيجه اي نبخشد و دوستي آنان است كه همچون اكسير، قلب ماهيت مي كند و كامل ساز است. مراد از قربي هر كه باشد مسلماً از برجسته ترين مصاديق آن، امام علي علیه السلام است.
زمحشري در كشاف روايت كرده:
چون اين آيه نازل گشت، گفتند يا رسول الله! خويشاونداني كه بر ما محبتشان واجب است كيانند؟ فرمود: علي و فاطمه و پسران آنان ....
از پيغمبر نيز راجع به محبت و دوستي علي روايات بسياري رسيده است:
1- ابن اثير نقل مي كند كه پيغمبر خطاب كرد به علي و فرمود:

يا علي! خداوند تو را به چيزهائي زينت داد كه پيش بندگان او زينتي از آنها محبوبتر نيست: كناره گيري از دنيا، آنچنان قرارت داد كه نه تو از دنيا چيزي بهره مند شوي و نه آن از تو. به تو بخشيد دوستي مساكين را، آنان به امامت تو خشنودند و تو نيز به پيروي آنان از تو. خوشا به حال كسي كه تو را دوست بدارد و دردوستيت راستين باشد، و واي بر كسي كه با تو دشمني كند و عليه تو دروغ گويد.
2- سيوطي روايت مي كند كه پيغمبر فرمود: دوستي علي ايمان است و دشمني وي نفاق.
3- ابونعيم روايت مي كند كه پيغمبر خطاب به انصار كرد و فرمود:

آيا راهنمائي كنم شما را به چيزي كه اگر بدان چنگ بزنيد بعد از من هرگز گمراه نشويد؟ گفتند آري يا رسول الله!
فرمود: اين علي است، دوستش بداريد به دوستي من، و احترامش كنيد به احترام من، كه خداوند به وسيله جبرئيل فرمانم داد كه اين را براي شما بگويم.
و نيز اهل سنت رواياتي از پيغمبر اكرم نقل كرده اند كه در آن روايات، نگاه به چهره علي و سخن فضائل علي عبادت شمرده است:
1- محب طبري از عايشه روايت مي كند كه گفت:
پدرم را ديدم به صورت علي بسيار نگاه مي كرد، گفتم: پدرجان! تو را مي بينم كه به صورت علي بسيار مي نگري؟ گفت دخترك! از پيغمبر خدا شنيدم كه گفت: نگاه به چهره علي عبادت است.
2- ابن حجر از عايشه روايت مي كند كه پيغمبر گفت:

بهترين برادران من علي است و بهترين عموهاي من حمزه است و ياد علي و سخن از او عبادت است.
علي، محبوبترين افراد بود در پيشگاه خدا و پيغمبر، و قهرا بهترين محبوبهاست.
انس بن مالك مي گويد:
هر روز يكي از فرزندان انصار كارهاي پيغبمر را انجام مي داد، روزي نوبت من بود، ام ايمن مرغ برياني را در محضر پيغمبر آورد و گفت يا رسول الله! اين مرغ را خود گرفته ام و بخاطر شما پخته ام. حضرت گفت: خدايا محبوبترين بندگانت را برسان كه با من در خوردن اين مرغ شركت كند. درهمان هنگام در كوبيده شد، پيغمبر فرمود: انس! در را باز كن گفتم خدا كند مردي از انصار باشد. اما علي را پشت در ديدم، گفتم پيغمبر مشغول كاري است، و برگشتم بر سرجايم ايستادم، بار ديگر در کوبيده شد. پيغمبر گفت در را باز کن، باز دعا مي کردم مردي از انصار باشد، در را باز کردم باز علي بود، گفتم پيغمبر مشغول کاري است و برگشتم بر سر جايم ايستادم. باز در كوبيده شد، پيغمبر فرمودند: انس برو در را باز كن و او را به خانه بياور، تو اول كسي نيستي كه قومت را دوست داري، او از انصار نيست. من رفتم وعلي را به خانه آوردم و با پيغمبر مرغ بريان را خوردند.

سبب دوستي و محبت علي در دلها چيست؟
رمز محبت را هنوز كسي كشف نكرده است، يعني نمي توان آنرا فورموله كرد و گفت اگر چنين شده چنان مي شود و اگر چنان شد چنين، ولي البته رمزي دارد چيزي در محبوب هست كه براي محب از نظر زيبائي خيره كننده است و او را بسو ي خود مي كشد، جاذبه و محبت در درجات بالا عشق ناميده مي شود، علي محبوب دلها و معشوق انسانهاست، چرا؟ و در چه جهت؟
فوق العادگي علي در چيست كه عشقها را بر انگيخته و دلها را بخود شيفته ساخته و رنگ حيات جاوداني گرفته است و براي هميشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا مي بينند و اصلاً او را مرده احساس نمي كنند بلكه زنده مي يابند؟
مسلماً ملاك دوستي او جسم او نيست، زيرا جسم او اكنون در بين ما نيست و ما آن را احساس نكرده ايم، و باز محبت علي از نوع قهرمان دوستي كه در همه ملتها وجود دارد نيست، هم اشتباه است كه بگوئيم محبت علي از راه محبت فضيلت هاي اخلاقي و انساني است، و حب علي حب انسانيت است، درست است علي مظهر انسان كامل بود و درست است كه انسان نمونه هاي عالي انسانيت را دوست مي دارد اما اگر علي همه اين فضائل انساني را كه داشت مي داشت، آن حكمت و آن علم، آن فداكاريها و از خود گذشتگيها، آن تواضع و فروتني، آن ادب آن مهرباني و عطوفت، آن ضعيف پروري، آن عدالت، آن آزادگي و آزاديخواهي، آن احترام به انسان، آن ايثار، آن شجاعت آن مروت و مردانگي نسبت به دشمن، و به قول مولوي:

درشجاعت شير ربانيستي
در مروت خود كه داند كيستي؟
آن سخا و جود و كرم و ... اگر علي همه اينها را كه داشت مي داشت اما رنگ الهي نمي داشت، مسلماً اين قدر كه امروز عاطفه انگيز و محبت خيز است نبود.
علي از آن نظر محبوب است كه پيوند الهي دارد، دلهاي ما بطور ناخود آگاه در اعماق خويش با حق سُر و سِرّ و پيوستگي دارد، و چون علي را آيت بزرگ حق و مظهر صفات حق مي يابند به او عشق مي ورزند.

در حقيقت پشتوانه عشق علي، پيوند جانها با حضرت حق است كه براي هميشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاوداني است مهر علي نيز جاودان است.
نقطه هاي روشن در وجود علي بسيار است اما آنچه براي هميشه او را درخشنده و تابان قرار داده است ايمان و اخلاص اوست و آن است كه به وي جذبه الهي داده است.
سوده همداني، بانوي فداكار و دلباخته علي، در مقابل معاويه بر علي درود فرستاد و در وصفش گفت:
صلي الاله علي روح تضمنها قد حالف الحق لا يبغي به بدلا
قبر فاصبح فيه العدل مدفونا فضار بالحق و الايمان مقرونا

درود خداوند بر رواني باد كه او را خاك برگرفت و عدل نيز با وي مدفون گشت
با حق پيمان بسته بود كه بجاي آن بدلي نگزيند - پس با حق و با ايمان مقرون گشته بود.
صعصعة بن صوحان عبدي نيز يكي ديگر از دلباختگان علي بود، از کساني بود که در آن دل شب در مراسم دفن علي با عده معدودي شركت كرد. پس از آنكه حضرت را دفن كردند و بدنش را خاك پوشانيد، صعصعه يك دست خويش را بر قلبش نهاد و با دست ديگر خاك بر سر پاشيد و گفت:

مرگ گوارايت باد! كه مولدت پاك بود و شكيبائيت نيرومند و جهادت بزرگ بر انديشه ات دست يافتي و تجارتت سودمند گشت.
بر آفريننده ات نازل گشتي و او تو را با خوشي پذيرفت و ملائكش بگردت در آمدند. در همسايگي پيغمبر جايگزين گشتي و خداوند تو را در قرب خويش جاي داد و به درجه برادرت مصطفي رسيدي و از كاسه لبريزش آشاميدي.
از خدا مي خواهيم كه از تو پيروي كنيم و به روشهايت عمل كنيم. دوستانت را دوست بداريم و دشمنانت را دشمن بداريم و در جرگه دوستانت محشور گرديم.
دريافتي آنچه ديگران در نيافتند و رسيد به آنچه ديگران نرسيدند، درپيشگاه برادرت پيغمبر جهاد كردي و به دين خدا آنچنانكه شايسته بود قيام كردي تا سنتها را بر پا داشتي و آشوبها را اصلاح نمودي و اسلام و ايمان منظم گشت. بر تو باد بهترين درودها.
به وسيله تو پشت مؤمنان محکم شد و راهها روشن گشت و سنتها بپا ايستاد. احدي فضائل و سجاياي تو را در خود جمع نكرد. نداي پيغمبر را جواب گفتي، به اجابتش بر ديگران پيشي گرفتي، به ياريش شتافتي و با جان خويش حفظش كردي، با شمشير ذوالفقار در مراحل ترس و وحشت حمله بردي و پشت ستمگران را شكستي، بنيانهاي شرك و پستي را در هم فروريختي و گمراهان را در خاك و خون كشيدي پس گوارايت باد اين اميرمؤمنان ...
نزديكترين مردم بودي به پيغمبر، اول كسي بودي كه به اسلام گرويدي، از يقين لبريز و و در دل محكم و از همه فداكارتر و نصيبت از خير بيشتر بود. خداوند ما را از اجر مصيبتت محروم نكند و پس از تو ما را خوار نگرداند.
بخدا سوگند كه زندگيت كليد خير بود و قفل شر، و مرگت كليد هر شري است و قفل هر خيري، اگر مردم از تو پذيرفته بودند از آسمان و زمين نعمتها برايشان مي باريد امّا آنان دنيا را برآخرت برگزيدند.
آري دنيا را برگزيدند و در مقابل عدل و عدم انعطاف علي تاب نياوردند و عاقبت دست جمودها و ركودها از آستين مردمي بدر آمد و علي را شهيد كرد.
علي (عليه السلام) در داشتن دوستان و محبان سر از پا نشناخته، كه در راه ولاء و محبت او سر دادند و بر سر دار رفتند بي نظير است. تاريخچه هاي شگفت و جالب حيرت انگيز آنها صفحات تاريخ اسلام را مفتخر ساخته است. دست جنايت ناپاکاني از قبيل زياد بن ابيه و پسرش عبيدالله و حجاج بن يوسف و متوكل و در راس همه اينها معاويه بن ابوسفيان به خون اين زبده هاي انسانيت تا مرفق آلوده است.

استاد شهید مرتضی مطهری/
پاسدار اسلام، ش: 17- ارديبهشت 1362 - سال دوم

منبع: تبیان

افزودن دیدگاه جدید