آیا به کار بردن مفهوم علیت درباره غیر مادی که آن را تجربه نکرده ایم، ممکن است؟
در این سوال گویی تصور شده است که ما مفهوم علیت را از عالم ماده دریافت کرده ایم. در حالی که هرگز نمی توانیم مفهوم علیت را از عالم ماده درک کنیم.
آنچه در عالم ماده تجربه می کنیم، صرفا تعاقب و پی در پی بودن بعضی از امور است. مثلا می بینیم که شی بعد از گرم شدن، منبسط می شود. یا بعد از وزش باد، پرده تکان می خورد و ...
در حالی که مفهوم علیت، فراتر از پی در پی بودن است. و ارتباطی عمیق تر و شدیدتر بین دو چیز را نشان می دهد. حال آنکه ممکن است در دو شی پی در پی و متعاقب این رابطه برقرار نباشد. در واقع علیت یک نوع توقف وجودی بین دو شی است.
به عنوان مثال در جایی که یک علت، دو معلول دارد، می توانیم بین آن دو معلول، تعاقب و پی در پی بودن را ببینیم، اما بین آن دو معلول رابطه علیت و معلولیت برقرار نیست! مثلا ممکن است دود پس از حرارت دیده شود، اما دود و حرارت بر یکدیگر توقف وجودی ندارند بلکه هر دو معلول آتش هستند.
علاوه بر اینکه تجربه هرگز نمی تواند، حکمی کلی و مطلق ایجاد کند. ما اگر صد هزار آتش را تجربه کرده باشیم که حرارت دارند، شاید آتش هایی باشند که حرارت ندارند! یا در مکان دیگر و در زمان دیگری، این رابطه نقض شود.
همچنین ما قبل از آنکه بخواهیم دست به کار تجربه شویم، علیت را فرض کرده ایم! و الا با تجربه، به دنبال برآوردن چه هدفی هستیم؟ آیا جز این است که تجربه کننده، می خواهد روابط علیتی بین موجودات را کشف کند. در این صورت او قبلا رابطه علیت را فرض کرده است.
حقیقت این است که انسان فهم علیت را با علم حضوری و از درون خود می یابد. که در این صورت، این مساله منحصر به عالم ماده نمی شود.
شهید مطهری در این باره می نویسند: " چشم هيچ وقت حكم نمى كند كه از ايندو، يكى ناشى از ديگرى است، و بالاخص حكم نمى كند كه وجود يكى از اين دو وابسته به ديگرى است به طورى كه اگر اوّلى نباشد دومى محال است. اصلا خود همين مفهوم «محال» مفهوم نامحسوسى است و جزء اصول فكرى بشر هم هست.
شما وقتى بر مسأله اى برهان اقامه مى كنيد (مثلا وقتى در يك مسأله رياضى مىگوييد سه زاويه مثلث مساوى با دو قائمه است) اگر از شما بپرسند: احتمال اين مسأله چند درصد است؟ مى گوييد:
صد درصد اين جور است. اگر بگويند: آيا مانعى دارد كه يك روزى يك مثلثى استثنائا در دنيا پيدا بشود كه مثلث باشد و سه زاويه اش مساوى با دو قائمه نباشد؟ مىگوييد: محال است. اين دركى كه انسان از «محال» دارد، از حوزه محسوسات خارج است. اگر «محال» محسوس بود، بايد موجود مى بود تا انسان آن را احساس كند، و اگر موجود بود، ديگر محال نبود. انسان هرگز محال بودن را [با حواس] درك نمى كند، كما اينكه «ضرورت» (يعنى اجتناب ناپذيرى) را هم كه نقطه مقابل محال بودن است، هرگز [با حواس] درك نمى كند.
اين زمينه يك زمينه بسيار وسيع است. اين، فكر غلطى است كه كسى بگويد حوزه مُدرَكات و قلمرو ادراكات انسان، محدود است به محسوسات، و هرچيزى كه محسوس نباشد غيرقابل [تحقيق] است نفيا و اثباتا." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج۴، ص ۳۲)
افزودن دیدگاه جدید