تفکر سیاسی اسلام ناب 5 :در آن چه بر مدیر و مسئول لازم است.
مطمئناً هر فرد ظرفیت محدود فکر و عمل دارد؛ دایره معلومات و قدرت او محدود است و مطمئناً آن چه که او فکر میکند و تصمیم گرفته بهترین و آخرین نسخهای نیست که میتواند باشد.
سؤال این است: که چگونه و با چه فرمولی باید اولویتها را شناخت و بهترین و کم هزینهترین راه عملیاتی را از آسانترین و کم زحمت ترین مسیر پیدا نمود.
یکی از سختترین و البته پرثمرترین فعلوانفعالات انسانی فکر کردن است؛ در روایت میفرماید: تفکر ساعه خیر من عمل سبعین سنة؛ یک ساعت فکر کردن بهتر است از 70 سال عبادت، که چرا که انسان بعد از 70 سال میفهمد مسیری که رفته اشتباه بوده و بهتر از آن را می توانسته انتخاب نماید؛ 70 سال اشتباه، صرف هزینه و وقت خستگی و در نهایت بیحاصلی به واسطه غفلت از فکر کردن، آری فکر کردن سخت است ولی ضررهای فکر نکردن جبرانناپذیر است، کجا عمری که 70 سال گذشته قابلبرگشت است، عمر، فرصتها، هزینهها و ... بر باد رفت به علت اینکه من فکر نکردم یا اشتباه و یا ناقص فکر کردم مدیر باید دائم الفکر باشد؛ دائماً رصد کند؛ دائماً در پی کم کردن هزینه، بهبود خروجیها بالا بردن کیفیت و کمیت، آسان نمودن کار، بهره بری بیشتر باشد و هیچگاه این فرایند را ترک ننمایند.
اما این تمام مسیر نیست بلکه این شروع است؛ آن چه که بالاتر از استفاده از قوه تعقل و تفکر است زیاد نمودن عقل و تجربه خود از طریق تجمیع آراء و فکر دیگران است.
مطمئناً عقل و تجربه ما محدود است ولی اصل عقل نامحدود است در روایت دارد: برای هر کسی به اندازة معینی از عقل هدیه داده شده است و اگر انسان عاقل این مطلب را درک نماید و تکبر را که از جهل است کنار بگذارد و راه تواضع را در پیش گیرد و در صدد زیاد نمودن عقل خود با استفاده از عقل دیگران باشد در حقیقت سعة وجودی خود را زیاد نموده و به نتایج بی حد و حصری میرسد.
اگر فکر کردن برتر است از 70 سال عبادت، یک ساعت مشورت چه فضیلتی دارد؛ اگر مشورت دهندهها 2 نفر و 3 نفر و ... باشند چه فضیلت و چه ثمراتی خواهد داشت.
عمل کردن بدون فکر ثمره زیادی نخواهد داشت.
دو ساعت فکر و عمل از مفاسد کار میکاهد و ثمره را زیاد میکند.
به هر حال زمینة اشتباه بوسیلة فکر کردن از بین نمی رود چرا که شخص با چالشها و اشتباهات و سؤالهایی که باید مواجه باشد مواجه نمیشود.
زمانی فکر انسان تکمیل میگردد که فکر او با مشورتهای مکرر با افراد ذیصلاح تکمیل گردد نه مشورتهای فرمالیته که همه خوابند بلکه مشورتی که صورتجلسه شده و نتیجه آن معلوم گردد و با مشورت تکمیلی کامل میگردد، یعنی تمام معیارهای مشورت صحیح انجام گردد.
کار به این جا ختم نمیگردد چرا که ممکن است مشاورها نیز از یک طیف انتخابشده باشند و به صورت چالشی و کارآمد مباحث طرح نگردیده باشد در این جا مرحله سوم شروع میشود یعنی مواجه با مخالف تا فرد مخالف اصلیترین نکات ضعف و مسیر اشتباه را عنوان کند و ما اصلاح نماییم و یا دفاعیهای قوی که به ما قوت و یقین میدهد را آماده نماییم آنگاه است که بهترین جواب را برای مسالة خود پیدا نمودهایم.
این فرایند دائماً در هر مسالة قدیم و جدید تکرار میگردد.
گاهی ما از اساس مساله را اشتباه تشخیص دادهایم یا مسیر را یا هدف را و یا اینکه در میانه راه دچار انحراف شدهایم.
اگر فرایند ذکر شده تا انتهای به ثمر نشستن و بهرهبرداری از مساله طی شود در حقیقت ما تمامی اموری که برای حرکت در مسیر صحیح است را طی نمودهایم.
تنها یک مساله میماند: گاهی خداوند هدایتی را از جایی به ما میفهماند که ما هیچ توقعی نداریم مثلاً از زبان یک طفل کلامی گفته میشود که راهی عظیم یا اشکالی مهم را به ما نشان میدهد نکته این است که ما از هر انتقاد و پیشنهادی به سادگی عبور نکنیم شاید خدا از دهان یک بیسواد عالمی را هدایت نماید.
از این رو از کنار هیچ مسالهای نباید به سادگی عبور نمود؛ شاید کسی که برای ما خادمی میکند یوسفی باشد که بتواند مملکتی را نجات دهد؛ شاید کاغذی که به منقار هدهدی است حاوی خبری باشد از دشمنی عظیم که ما را تهدید میکند؛و هزاران شاید و اما؛ از کنار هیچ کس و هیچ حرف و هیچ انتقادی به سادگی عبور نکنیم، دائم الفکر باشیم دائم المشورت باشیم با جان و دل به حرف مخالف گوش دهیم؛ قرار نیست هر چه مخالف ما میگوید اشتباه باشد؛ شاید خدا میخواهد از درون سنگ معجزهای به من نشان دهد.
افزودن دیدگاه جدید