تفکر سیاسی اسلام ناب 3: سادهترین پروژه برای سقوط و تغییر حکومت
جاسوسی مامور شد تا در حکومتی وارد شود و اسباب تغییر آن حکومت را فراهم نماید؛ ماموریتِ او این بود که به عنوان مشاورِ پادشاه باشد؛ اما لازم نبود خبری بیاورد و خبری ببرد و کسی را بکشد و ...؛ تنها ماموریت او این بود که به گونهای به پادشاه مشاوره بدهد که امور اولویت درجه یک در درجه دوم قرار گیرد.
اولویتبندی و تمرکز بر آنچه اهمیت دارد از مهمترین مسائلی است که اگر مدیر یا مسئولی به هر دلیل آن را رعایت نکند مجموعه او سقوط میکند.
فرض کنید پرسنل اورژانس بالای سر فردی که تصادف کرده رسیدهاند و با دست زخمی او رو به رو میشوند که مقداری از آن خون میآید و قبل از آن که علائم حیاتی و یا سیستم گردش خون و یا معاینه سر او را نمایند شروع به پانسمان دست او کنند؟ مطمئناً خطایی بزرگ انجام دادهاند که ممکن است منجر به مرگ او شود.
فرض کنید مدیری برای انتخاب مسئول در جایگاهی بین 2 فرد مردد شود و دست آخر عمداً و یا سهواً، قاصراً یا مقصراً، با علم یا جهل، با سوءنیت یا حسن نیت و ... فرد اصلح را کنار زند و غیر اصلح را انتخاب کند، اعلم را کنار زند و عالم را انتخاب کند؛ عادل را کنار زند و غیر عادل را انتخاب نماید؛ چه نتایج شومی برای آن مجموعه خواهد داشت آیا قابل حصر و شمارش میباشد؟
اگر مدیر نتواند تشخیص دهید اهم و مهم چیست؟ و وقت و توان خود و مجموعه خود را صرف مهم کند آسیبهای جبرانناپذیری به وظایف محوله خود خواهد زد.
دشمنان از طرق مختلف رسانهای و غیرِرسانهای دائماً در حال مشاوره مستقیم و غیرمستقیم به مسؤلان هستند تا قدرت تصمیمگیری را از آنان سلب نمایند؛ در آنجا دیگر بحث اهم و هم نیست آنان کاری میکنند تا آن چه فاسد است را مدیر و مسئول انتخاب کند و نتیجه آن برای جامعه چه خواهد بود؟
قرار بود این فرد با این مسئولیت در جهت تحقق عدل و فروپاشی نظام اختلاف طبقاتی تلاش کند؛ اما ابزار و تبلیغات دشمن کاری کرد که او این امر مهم را کنار گذاشت و در جهت حمایت و جلب توجه قشر خاصی از جامعه تلاشی نماید.
اگر مسئولی دلسوز و متعهد تمرکز بر اولویتها را نداند ناخواسته به سمت تغییر و براندازی حرکت کرده است وای به حال مسندی که مسئول آن از ابتدا سوءنیت داشته باشد
افزودن دیدگاه جدید