صحابه در قرآن (2)
● عدالت صحابه، حقیقتی انکارناپذیر
عدالت اصحاب پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم، از باورهای مهم و اساسی مذهب اهلسنت و جماعت است که قاطبة مسلمانان جهان پیرو این مذهباند. واژة «سنت و جماعت»، بیانگر این مطلب است که اهلسنت و جماعت بعد از قرآن کریم، احادیث و سنت سنیة رسول اکرم صلیالله علیه و سلم و فهم و عمل اصحاب گرامی آنحضرت صلیالله علیه وسلم را پایة اعتقادات و اعمال و سایر مسائل و احکام دین میدانند؛ از این رو توثیق و عدالت اخلاقی و روایی اصحاب، اصلی بسیار مهم است. این نکته نیز قابل ذکر است که اصحاب پیامبر صلیالله علیه وسلم نه معصوم بودهاند (زیرا عصمت از مشخصههای ویژه و منحصر به فرد انبیا و پیامبران است) و نه فاسق (که نشانة سوءظنها و سخنان ناروا قرار گیرند)، بلکه گرچه گاه از برخی از آنان بنا بر اقتضای طبیعت بشری، گناه و لغزش سر زده است اما آنان پس از انتباه، از عملکرد خویش بکلی نادم گشته و توبة صادقانه کردهاند، و خداوند نیز، به شهادت آیات قرآن کریم، آنان را مورد عفو و بخشش قرار داده است. از این رو اهلسنت و جماعت اعتقاد جازم دارند که هیچ یک از اصحاب پیامبر، بر اثر ارتکاب لغزش و گناهی که حتماً از آن توبه کردهاند، فاسق قلمداد نمیشوند، بلکه آنان همواره همچون ستارگان روشنگر، بر فراز راه هدایت و رستگاری درخشیده و تا قیام قیامت امت اسلامی را به سر منزل مقصود رهنمون شده و خواهند شد.
● اعتقاد اهلسنت و جماعت:
به منظور توضیح و تبیین اعتقاد اهلسنت و جماعت دربارة عدالت صحابه پیامبر صلیالله علیه وسلم بخشی از آرا و اقوال بزرگان اهلسنت، اعم از متکلمان، محدثان، فقها و مفسران را ذیلاً نقل مینماییم تا این اعتقاد کاملاً شفاف گردد.
۱) امام ابوعمر یوسف بن عبدالبر قرطبی (متوفی ۴۶۳ هـ.)میفرماید:
«فهم خیر القرون و خیر أمة أخرجت للناس، ثبتت عدالة جمیعهم بثناء اللّه عزوجل علیهم، و ثناء رسوله علیهالسلام، و لا أعدل ممن ارتضاه اللّه لصحبة نبیه و نصرته و لا تزکیة أفضل من ذلک و لا تعدیل أکمل منه» (۱)؛ «آنان مردمان بهترین قرنها (در طول تاریخ اسلام) هستند و برترین گروهی هستند که به منظور دعوت و ارشاد مردم فرستاده شدهاند. عدالت همگی آنان با ستایش خداوند عزوجل و پیامبرش از آنان، به اثبات رسیده است. چه کسی عادلتر است از آنانی که خداوند آنان را برای همنشینی و یاری پیامبرش برگزیده است، چه شهادت تزکیهای بهترین از این، و چه گواهی عدالتی کاملتر از این (میتوان تصور کرد)».
۲) امام الحرمین، ابوالمعالی عبدالملک جوینی (متوفی ۴۷۸ هـ.)، میفرماید:
«و الذی یجب علی المعتقد أن یلتزمه، أن یعلم أن جلة الصحابة کانوا من رسول اللّه بالمحل المغبوط و المکان المحوط و ما منهم الّا و هو منه ملحوظ محفوظ و قد شهدت نصوص الکتاب علی عدالتهم و الرضا عن جملتهم بالبیعة، بیعةالرضوان، و نص القرائن علی حسن الثناء علی المهاجرین و الأنصار»(۲)؛ «بر مسلمان معتقد واجب است تا بداند که همة اصحاب پیامبر صلیالله علیه وسلم از دیدگاه پیامبر در مقام قابل غبطه و خاصی قرار داشتند و هر یک از آنان مورد توجه و عنایت ویژة آنحضرت صلیالله علیه وسلم قرار داشتند. همانا نصوص قرآنی از عدالت صحابه و خشنودی خداوند از آنان در «بیعت رضوان» خبر میدهند و قرائن نیز تصریح دارند که مهاجرین و انصار مورد حسن ستایش قرار داشتهاند».
۳) امام ابوعمرو عثمان ابنالصلاح شهرزوری (متوفی ۶۴۳هـ.) میفرماید:
«للصحابة بأسرهم خصیصة و هی أنه لا یسأل عن عدالة أحدٍ منهم بل ذلک أمر مفروع منه لکونهم علی الإطلاق معدّلین بنصوص الکتاب و السنة و إجماع من یعتدّ به فی الإجماع من الأمة … ثم إن الأمة مجمعة علی تعدیل جمیع الصحابة و من لابس الفتن منهم فکذلک بإجماع العلماء الذین یعتد بهم فی الإجماع، إحساناً للظن بهم و نظراً إلی ما تمهّد لهم من المآثر و کأن اللّه سبحانه و تعالی أتاح الإجماع علی ذالک لکونهم نقلة الشریعة»(۳)؛ «همة أصحاب از امتیاز خاصی برخوردارند و آن اینکه عدالت هیچ یک از آنان مورد سؤال قرار نمیگیرد، بلکه این مسئلهای قطعی تلقی میشود زیرا همة آنان علیالاطلاق، از دیدگاه نصوص قرآن، احادیث و اجماع کسانی که اجماع آنان قابل قبول و معتبر است، عادلاند. همانا امت اسلامی بر عدالت اصحاب پیامبر صلیالله علیه وسلم اتفاق نظر دارد، اگر چه از کسانی باشند که در درگیریها (میان اصحاب پیامبر) شرکت داشتهاند، همچنین این دیدگاه علمایی است که اجماع آنان قابل اعتبار است؛ این اعتقاد به خاطرحسنظن و با توجه به فضایل و مناقب آنان است، و گویا تأیید الهی بوده تا عدالت آنان مورد اجماع قرار گیرد زیرا آنان ناقلان و پاسداران شریعت اسلامی بودند».
۴) شیخالاسلام احمد بن تیمیه (متوفی ۷۲۸ هـ.) میفرماید:
«و من أصول اهلالسنة و الجماعة سلامة قلوبهم و ألسنتهم لأصحاب رسول اللّهصلیالله علیه وسلم کما وصفهم اللّه فی قوله تعالی: « و الذین جاءوا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و لإخواننا الذین سبقونا بالإیمان و لا تجعل فی قلوبنا غلاً للذین آمنوا ربنا إنک رؤف رحیم»، و طاعةً للنبی صلیالله علیه وسلم فی قوله: « لاتسبوا أصحابی فو الذی نفسی بیده لو أن أحدکم أنفق مثل اُحُد ذهباً ما بلغ مُدّ أحدهم و لا نصیفه»(۴)؛ «از اصول اعتقادی اهلسنت و جماعت آنست که دلها و زبانهایشان [از بغض و بدگویی] در مورد اصحاب رسولاللّه صلیالله علیه وسلم پاک و سالم است. چنانکه خداوند آنان را اینچنین توصیف میفرماید: «و کسانی (مؤمنانی)که پس از آنان (صحابه و مسلمانان صدر اسلام) آمدهاند، میگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان آوردن بر ما سبقت گرفتهاند، بیامرز، و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان قرار مده. پروردگارا! رأفت و مهربانی تو بسیار است». و به پیروی از دستور رسولاکرم صلیالله علیه وسلم که میفرماید: «اصحاب مرا ناسزا مگویید، قسم به ذاتی که جانم در قبضة اوست، اگر یکی از شما به اندازة کوه اُحد طلا انفاق و صدقه نماید، به پاداش یک یا نصف مد(۵) (از عملکرد) آنان نخواهد رسید».
۵) علامه مسعود بن عمر تفتازانی (متوفی ۷۹۲ هـ.ق) میفرماید:
«إتفق أهل الحق علی وجوب تعظیم الصحابة و الکف عن الطعن فیهم، سیما المهاجرین و الأنصار، لما ورد فی الکتاب و السنة من الثناء علیهم و التحذیر عن الإخلال بإجلالهم: «اللّه! اللّه! فی أصحابی، لاتتخذوهم غرضاً من بعدی»؛ « لاتسبوا أصحابی»؛ « خیرالقرون، قرنی» و لو کانوا فسدوا بعده لما قال ذلک بل نبّه و کثیرٌ مما حکی عنهم افتراءات و ما صح فله محامل و تأویلات»(۶)؛ «اهل حق در خصوص گرامیداشت صحابه و پرهیز از طعن زدن به آنان اتفاق نظر دارند، خصوصاً در مورد مهاجران و انصار که در قرآن و سنت مناقب آنان ذکر شده و (در حدیث) به پرهیز از تعرض به مقام شامخ آنان هشدار داده شده است. [رسول اکرم صلیالله علیه وسلم میفرماید:] « از خدا بترسید دربارة اصحاب من و آنان را پس از من هدف [نسبتهای ناروا] قرار ندهید»؛ «اصحاب مرا ناسزا مگویید»؛ «بهترین و برترین قرنها، قرن من است»؛ اگر چنانچه اصحاب پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم پس از وفات ایشان، دچار انحراف میشدند، حتماً آنحضرت صلیالله علیه وسلم [با فراستی که از آن برخوردار بودند و با ارتباط ویژهای که به منبع وحی و الهام داشتند] این موضوع را یادآور میشدند. و اما بسیاری از مطالبی که دربارة صحابة پیامبر نقل میشود در واقع یا صحت ندارند و اگر بالفرض صحیح باشند قابل توجیه و تأویلاند».
● برداشتها از عدالت صحابه
اگر ما مفهوم عدالت صحابه را مورد بررسی بیطرفانه و منطقی قرار دهیم به همان نتیجهای دست خواهیم یافت که در بالا ذکر شده است.
با این وجود از عدالت صحابه چند برداشت وجود دارد:
الف) اینکه اصحاب و یاران پیامبر را همچون شخص پیامبر معصوم بدانیم و معتقد باشیم که آنان از هر گونه خطا و لغزشی مصون بودهاند. مسلماً چنین برداشتی با آیات قرآن و سیرت صحابه در تضاد و کاملاً مبالغهآمیز است و نمیتوان آن را درست پنداشت. ضمن اینکه از دیدگاه اهلسنت، تعمیم بحث عصمت به اشخاصی پس پیامبر خاتم، ناقض اصل خاتمیت است.
ب) اینکه صرفاً عدة انگشتشماری از اصحاب را عادل دانسته و معتقد باشیم که بقیة اصحاب در زندگی عملی و مسائل سیاسی و اجتماعی بر خلاف مقتضای احکام اسلامی عمل کرده و از این جهت مرتکب گناهانی نابخشودنی شده باشند، تا آنجا که بتوان آنان را مرتد، منافق و یا فاسق خواند! این نظر نه تنها با آیات نازل شده در خصوص فضایل و ویژگیهای اصحاب پیامبر اسلام و اظهار رضایت خداوند از آنان، همچنین روایاتی که در مناقب آنان از حضرت پیامبر نقل شده است، در تضاد است، بلکه به نوعی تشکیک در موفقیت پیامبر خاتم صلیالله علیه وسلم در اهداف بعثتش نیز هست.
برخی آگاهانه و یا ناآگاهانه پارهای از آیات قرآن را که در مورد منافقان نازل شده است با تحریف شأن نزول و یا تأویل مفهوم و معانی آیات، به اصحاب بزرگوار پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم نسبت میدهند؛ یا اینکه خلفای راشدین را غاصب خلافت و دشمن اهلبیت میخوانند؛ امالمؤمنین عایشه صدیقه رضیاللهعنها و برخی از «عشرة مبشره» از جمله حضرت طلحه و زبیر رضیاللهعنهما را صرفاً به خاطر رودررویی آنان با حضرت علی رضیاللهعنه در واقعة «جمل»، عادل نمیدانند و آماج سخنان ناروا قرار میدهند؛ در حالیکه این گروه از اصحاب، از مهاجرین اولین و اهل بدر و حدیبیه هستند که در قرآن بشارتهای متعددی در مورد آنان آمده است و پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم در احادیث متعددی از فضایل و مناقب آنان سخن گفته و به آنان بشارت بهشت داده است.
این دیدگاه و طرز تفکر آسیبهای بسیاری را به همراه داشته که امت اسلامی تا حال نتوانسته خود را از تبعات آن خلاص کند و به معنای واقعی به وحدت و انسجام برسد.
ج) اینکه عدالت اصحاب را قابل تفکیک بدانیم و به دو بخش عدالت روایی و عدالت اخلاقی تقسیم نماییم، در نتیجه عدالت آنان را در نقل آیات قرآن و روایت احادیث نبوی محرز و قطعی بدانیم، اما در زندگی عملی و سلوک اخلاقیشان با دیدة تردید بنگریم و خطا و لغزشهای انسانیشان را برجسته کنیم و آنان را مورد سوءظنها و اتهامهای ناروا قرار دهیم؛ غافل از اینکه چنین دیدگاهی نیز نتیجهای جز تردید در پذیرش عدالت آنان و تشکیک در صحت روایاتشان نخواهد داشت.
د) دیدگاه چهارم این است که معتقد باشیم اصحاب از نظر ایمان و عمل بر سایر افراد امت برتری فوقالعادهای داشتهاند، چه آنان نخستین کسانی بودند که دعوت پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم را لبیک گفتند و در سختترین شرایط با مال و جان خویش به یاری دین اسلام پرداختند و سراسر عمرشان را در جهت نیل به رضایت خداوند و پیامبرش و گسترش آیین جهانشمول اسلام صرف نمودند، و امت اسلامی تا قیام قیامت وامدار مجاهدتها و جانفشانیهای آنان است و همواره باید از آنان ممنون باشد و تقدیر کند و در دام بدبینی و سوءظن به آنان نیفتد.
چنانکه ذکر آن گذشت، این بدان معنا نیست که آنان را معصوم و مصون از خطا و لغزش بدانیم، بلکه آنان نیز همچون هر انسان غیرمعصومی دچار خطا و لغزش شدهاند اما شخصیت آنان چنان در مکتب نبوت پرورش یافته که پس از هر خطا و لغزشی حتماً با توبه و انابت، موجبات خشنودی خدای عزّوجلّ را فراهم آوردهاند. آیات و روایات در این باب به قدری زیاد است که نقل آنها از حوصلة این نوشتار خارج است. بنابراین فسق و بیعدالتی به ساحت گرامی اصحاب پیامبر راه ندارد و اگر منصفانه و به دور از تعصبهای مذهبی و سیاسی روایات اسلامی و سیرت صحابه را مورد کنکاش و بررسی قرار دهیم، بجز یکی دو اشکال قابل حل در این خصوص، به چیز دیگری بر نمیخوریم.
این دیدگاه، دیدگاه اکثریت غالب مسلمانان جهان و پیروان مذهب اهلسنت و جماعت است. اهلسنت و جماعت این رویه را صحیحترین و پذیرفتهترین اعتقاد نسبت به صحابه و یاران پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم، و خلاف آن را اجحاف در حق آن بزرگواران، و سبب افتادن امت اسلامی در دام اختلافات لاینحل میدانند.
● عدالت صحابه، حقیقتی انکارناپذیر:
عدالت صحابه را مبالغهآمیز خواندن و برای مخدوش و نادرست جلوه دادن این باور صحیح و منطقی به طرح شبهات پرداختن، کوششی بیهوده و ابتر است. با این وجود، اگر این گونه ادعاها مورد تحقیق و بررسی قرار گیرند بیاساس بودنشان کاملاً به اثبات میرسد و هیچ گونه تردیدی در اعتقاد به عدالت صحابه باقی نمیماند.
۱) از وظایف مهم بعثت رسول اکرم صلیالله علیه وسلم آن بود که همة جهانیان را به دین ابدی اسلام فراخواند، و در این راستا وظیفه داشت تا در جهت اصلاح و تزکیه اولین مخاطبانش سعی وافر نماید. چنانکه خداوند میفرماید: «هو الذی بعث فی الأمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین»[جمعه: ۲]؛ اوست کسی که در میان درسناخواندگان رسولی از خود آنان برانگیخت که آیاتش را بر آنان میخواند و آنان را پاک و تزکیه میکند و به آنان کتاب و حکمت میآموزاند. گرچه پیش از این در گمراهی آشکاری بودند.
حال اگر ادعا شود که پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم در مدت ۲۳ سال بعثتش از جمع کثیر یاران و مخاطبانش، فقط موفق شد افراد انگشتشماری را تزکیه و تربیت کند و کتاب و حکمت بیاموزاند، نتیجة چنین ادعایی جز این نخواهد بود که اهداف بعثت پیامبر خاتم صلیالله علیه وسلم عقیم مانده و ایشان در دعوت خویش ناموفق بودهاند!؟ مسلماً چنین ادعایی خلاف واقع و ظلمی عظیم در حق دین اسلام و پیامبر خاتم صلیالله علیه وسلم است.
۲) رسول اکرم صلیالله علیه وسلم در حالی وفات نمودند که دین اسلام، فراتر از شبه جزیرة عربستان گسترش نیافته بود و با وفات آنحضرت صلیالله علیه وسلم تعداد انبوهی از قبایل تازه مسلمان عرب، مرتد شدند و اوضاع چنان وخیم شد که بیم آن میرفت که بساط اسلام بکلی برچیده شود، اما در چنان وضعیتی خلیفة آنحضرت، حضرت ابوبکر صدیق رضیالله عنه، و دیگر اصحاب ایشان اعم از مهاجرین و انصار شمشیر به دست گرفته و برای پیشبرد اهداف دین اسلام و پاسداری از مقاصد بعثت رسول اکرم صلیالله علیه وسلم با مرتدین به مبارزه پرداختند. از آن پس نیز همواره در فکر جهاد و گسترش اسلام بودند تا آنکه جانشین دوم رسول اکرم صلیالله علیه وسلم، عمر فاروق رضیالله عنه، دو امپراطوری بزرگ ایران و روم را شکست داد و اصحاب موفق شدند تا دعوت پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم را به اقصی نقاط جهان برسانند. آیا منصفانه است کسانی را که تمام وجودشان را در راه اسلام فدا نمودند، متهم نماییم که پس از وفات رسول اکرم صلیالله علیه وسلم به فرامین الهی پشت کردند و به خاطر منافع دنیوی و اغراض شخصی دستورات آنحضرت صلیالله علیه وسلم را به هیچ انگاشتند و به ظلم و ستم و خیانت روی آوردند!؟
۳) در مدینة منوره دستهای بودند که ظاهراً تسلیم آیین اسلام شده بودند و در جرگة مسلمانان قرار گرفته بودند، اما با فتنهانگیزی و سرپیچی از اوامر پیامبر اسلام و عدم حضور در جهاد و سازشکاری با دشمنان، منافق خوانده میشدند؛ خداوند عزوجل در آیات متعددی از قرآن کریم نقاب از چهرة کریه این منافقان برداشت و حقایق اسرار و اهداف شوم آنان را بر ملا ساخت؛ چنانکه میفرمود:
«و یحلفون بالله إنهم لمنکم و ما هم منکم و لکنهم قوم یفرقون لو یجدون ملجاً أو مغرات أو مدخلاً لولوا إلیه و هم یجمحون و منهم من یلمزک فی الصدقات فإن أعطوا منها رضوا و إِن لم یعطوا منها إذا هم یسخطون»[توبه: ۵۸ـ ۵۶]؛ به خدا سوگند میخورند که آنان از شمایند، در حالی که از شما نیستند و گروهی هستند که میترسند؛ اگر پناهگاهی یا غارهایی پیدا کنند شتابان بدانجا میروند، در میان آنان افرادی هستند که در تقسیم زکات از تو عیبجویی میکنند و ایراد میگیرند، اگر به آنان چیزی از غنایم داده شود خشنود میشوند و اگر چیزی به آنان داده نشود ناگاه خشم میگیرند».
«یعتذرون إلیکم إذا رجعتم إلیهم قل لاتعتذروا لننؤمن لکم قد نبانا الله من أخبارکم»[توبه: ۹۴]؛ وقتی به سوی آنان برگردید، ایشان شروع به عذرخواهی میکنند. بگو عذرخواهی نکنید ما هرگز گفتههای شما را باور نخواهیم کرد. خداوند ما را از احوالتان آگاه ساخته است.
برخی با سوءاستفاده از عدم آگاهی عموم مردم به تحریف شأن نزول و معانی و مصداق این نوع آیات قرآنی میپردازند و چنین وانمود میکنند که این آیات دربارة اصحاب پیامبر نازل شدهاند. چنین روشی اگر به غیر عمد انجام میگیرد ناآگاهی از تفسیر و مفهوم قرآن است که هیچ گونه ارزش علمی و تحقیقی ندارد؛ اما اگر کسی مصداق آیاتی را که در مورد منافقان نازل شدهاند، اصحاب پیامبر میداند و از روی عمد چنین کاری را انجام میدهد بدون تردید عینک تعصب و غرضورزی بر چشم دارد و نمیخواهد در مقابل حقیقت تسلیم شود که چنین روشی ستمی آشکارا و اجحافی عظیم در حق اصحاب پیامبر اسلام محسوب میشود. برای داوری و بطلان چنین قضاوت یکطرفهای به آیات ذیل توجه نمایید؛ خداوند در سورة توبه در مورد ماهیت مؤمنان و سپس منافقان میفرماید:
«و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار و الذین اتبعوهم بإحسان رضی اللّه عنهم و رضوا عنه و أعد لهم جنات تجرِی تحتها الأنهار خالدین فیها أبدا ذلک الفوز العظیم و ممن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینة مردوا علی النفاق لاتعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتین ثم یردون إلی عذاب عظیم و آخرون اعترفوا بذبوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً عسی اللّه أن یتوب علیهم إن اللّه غفور رحیم»[توبه: ۱۰۲ـ۱۰۰]؛ پیشگامان نخستین مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از آنان خشنود شد و (آنان نیز) از او خشنود شدند. و خداوند برای آنان بهشت را مهیا ساخته است که در زیر (درختان و کاخهای) آن رودخانهها جاری است و جاودانه در آنجا میمانند این است پیروزی بزرگ. در میان عربهای بادیهنشینی که پیرامون شما هستند و برخی از اهل مدینه منافقاند که بر نفاق خو گرفتهاند. تو آنان را نمیشناسی. ما آنان را میشناسیم. دو بار آنان را عذاب خواهیم داد، آنگاه به عذابی بزرگ بازگردانده میشوند. و دیگرانی (هستند) که ( نه از پیشگامان نخستین و نه از منافقین به شمار میآیند) به گناهان خود اعتراف کردند و کارهای خوب را با کار بد در آمیختهاند، امید است که خداوند توبه آنان را بپذیرد. بیگمان خداوند آمرزندة مهربان است.
براستی پیشگامان اسلام در هجرت، انفاق، شرکت در جهاد، نصرت و یاری پیامبر صلیالله علیه وسلم چه کسانی بودهاند؟ هر کس هر توجیه و تأویلی بکند نمیتواند بزرگان صحابه از جمله حضرت ابوبکر، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی، حضرت طلحه، حضرت زبیر، حضرت ابوعبیده، حضرت عبدالرحمن بن عوف، حضرت سعد، حضرت سعید، ازواج مطهرات و تعداد کثیری از صحابه را که در غزوة بدر، أحد، احزاب، صلح حدیبیه و غزوة تبوک شرکت جستند از لیست مهاجرین و انصاری که پیشگامان دین اسلام محسوب میشوند خارج کند.
اما منافقان مدینه به سرکردگی عبداللّه بن أبی که افرادی سودجو، اخلالگر و دشمن اسلام بودند، کاملاً مشخصاند. این افراد در هیچ جنگی پیامبر را همراهی نمیکردند و حاضر نبودند حتی عرقی در راه اسلام بریزند. یکبار که عبداللّه بن أبی با سیصد و اندی نفر در غزوة احد شرکت جست، از میانة راه بازگشت. از این رو حساب اینان از حساب اصحاب فداکار و ایثارگر پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم کاملاً جدا است.
در ادامة آیه، خداوند به افرادی اشاره میفرماید که در سالهای پایانی بعثت پیامبر، اسلام آوردند و از آن پس به یاری اسلام روی آوردند، گر چه این افراد پروندههای سنگینی داشتند اما رسول اکرم صلیالله علیه وسلم اسلام آنان را پذیرفت و خداوند نیز آنان را مورد عفو و بخشش قرار داد.
۴) بدون تردید اصحاب پیامبر صلیالله علیه وسلم معصوم نبودند و بنابر تقاضای فطری و بشری گاهی اوقات دچار اشتباه و یا ارتکاب گناه میشدند، اما این مسئله باعث نمیشود که آنان برای همیشه از رحمتهای الهی طرد شوند و هرگز بخشوده نشوند. از دیدگاه قرآن و احادیث پیامبر صلیالله علیه وسلم آنان مورد عفو و بخشش خداوند قرار گرفتهاند و اعمال نیک آنان سبب کفارة گناهان آنان شده و توبةشان به درگاه الهی پذیرفته شده است:
«لقد تاب اللّه علی النبی و المهاجِرین و الأنصار الذین اتبعوه فی ساعة العسرة من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم ثم تاب علیهم إنه بهم رءوف رحیم و علی الثلاثة الذین خلفوا حتی إذا ضاقت علیهم الأرض بما رحبت و ضاقت علیهم أنفسهم و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إِلا إلیه ثم تاب علیهم لیتوبوا إن اللّه هو التواب الرحیم»[توبه: ۱۱۸ـ۱۱۷]؛ خداوند توبة پیامبر و مهاجرین و انصار را پذیرفت، آنانیکه در روزگار سختی از پیامبر پیروی کردند بعد از آنکه دلهای دستهای از آنان اندکی مانده بود که منحرف شود باز هم خداوند توبة آنان را پذیرفت چرا که او بسیار رؤف و مهربان است. خداوند توبة آن سه نفر را که واپس نهاده شدند نیز میپذیرد. تا بدانجا که زمین با همة فراخی بر آنان تنگ شد و دلهایشان بهم آمد و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز به سوی او وجود ندارد. آنگاه خداوند بر آنان رجوع کرد بیگمان خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است.
مولانا مفتی محمدشفیع عثمانی، مفتی اعظم اسبق پاکستان و مؤلف تفسیر گرانسنگ معارفالقرآن، در تشریح آیة مزبور میفرماید: مفهوم این آیه، آن است که قرآن تضمین کرده اگر احیاناً فردی از صحابه، اعم از سابقین و متأخرین، درطول زندگی مرتکب گناهی شود بر جرم گناهش پایدار نخواهد ماند بلکه او توفیق توبه مییابد و به طفیل ارادت و محبتش به حضرت پیامبر و خدمات ارزندهای که در راستای یاری اسلام انجام داده و به برکت حسناتش، خداوند او را معاف خواهد نمود. و وفات هیچ یک از آنان فرا نخواهد رسید مگر اینکه خداوند گناهانش را آمرزیده باشد. به همین دلیل کسی حق ندارد آنان را فاسق یا ساقطالعداله بخواند. با آنکه در هنگام ارتکاب گناه، احکام و حدود اسلامی بر آن اجرا میشود و آن عمل در نوع خود نیز «فسق» تلقی میگردد، چنانکه در آیة شریفة «إن جاءکم فاسق بنباء» آمده است، اما از آنجایی که توبه و آمرزش آنان از نص قرآن مفهوم میگردد، فاسق خواندن آنان در هیچ صورتی جایز نیست.(۷)
برخی به اتفاقی که در غزوة أحد افتاد نیز برای نقض مسئلة عدالت صحابه استناد میکنند، در حالی که خداوند عزّوجلّ میفرماید: «إن الذین تولوا منکم یوم التقی الجمعان إنما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا و لقد عفا اللّه عنهم إن اللّه غفور حلیم»[آلعمران: ۱۵۵]؛ آنان که در روز رویارویی دو گروه (مسلمانان و کافران در جنگ احد) فرار کردند، بیگمان شیطان به سبب برخی از عملکردشان آنان را به لغزش انداخت و همانا خداوند آنان را بخشید چرا که خداوند آمرزنده و بردبار است.
پر واضح است که خداوند در این آیة آمرزش و مغفرت خویش را نسبت به عملکرد آن دسته از اصحاب که در غزوة أحد مرتکب لغزشی شدند، اعلام میدارد، لذا تأویل و تحریف این قضیه و اثبات جرم برای اصحاب پیامبر صلیالله علیه وسلم کاری کاملاً غیرعقلانی و غیرمنطقی است.
عامة اصحاب رسول اکرم صلیالله علیه وسلم که در لیست مهاجرین و انصار و شرکتکنندگان در غزوات مختلف داخلاند به بشارتهای قرآن و احادیث پیامبر صلیالله علیه وسلم برای همیشه مورد رضایت و آمرزش خداوند قرار گرفتهاند. در آغاز عملیات فتح مکه، یکی از اصحاب پیامبر به نام حاطب بن أبیبلتعه، به خاطر پارهای از مصالح شخصی، نامهای به سران قریش در مکه نوشت تا آنان را از تهاجم پیامبر به مکه آگاه سازد. وی نامه را به زنی داد تا به مکه برساند. آن زن نامه را در لابهلای گیسوهایش پنهان کرد و به راه افتاد. پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم از طریق وحی از این موضوع اطلاع یافت و بلافاصله حضرت علی، زبیر بن عوام، مقداد و ابومرثد غنوی را برای دستگیری حامل نامه اعزام کرد و فرمود: «بروید تا به «روضة خاخ» برسید، در آنجا زنی را در حال سفر خواهید یافت که حامل نامهای به سوی قریش است». آنان به راه افتادند و پس از گرفتن نامه نزد پیامبر بازگشتند. آنگاه پیامبر اسلام به دنبال حاطب فرستادند و به او گفتند: این چیست ای حاطب؟ حاطب گفت: ای رسول خدا دربارة من شتاب روا مدارید! به خدا قسم من به خدا و رسول او ایمان دارم! نه مرتد شدهام و نه دین و آیین خود را تغیر دادهام! خانوادة من در مکه است و من در آنجا خویشاوندی ندارم که از خانوادة من حمایت کند. من با این اقدام میخواستم اهل مکه خانواده و بستگانم را مورد حمایت قرار داده و آسیبی به آنان نرسانند. ضمن اینکه میدانستم آنان دچار گرفت الهی خواهند شد و نامة من چیزی را از آنان دفع نخواهد کرد.(۸)
حضرت عمر بن خطاب گفت: ای رسول خدا! اجازه دهید گردنش را بزنم، وی به خدا و پیامبرش خیانت کرده و نفاق ورزیده است! رسول خدا صلیالله علیه وسلم فرمودند: «إنه قد شهد بدراً و مایدریک یا عمر؟ لعل اللّه قد اطلع علی أهل بدر فقال: «إعملوا ماشئتم فقد غفرت لکم»(۹)؛ وی در جنگ بدر شرکت داشته است، تو چه میدانی ای عمر! خداوند حتماً از فرجام بدریان مطلع بوده که فرموده است: «هر چه میخواهید انجام دهید، من شما را آمرزیدهام». در این هنگام اشک از چشمان حضرت عمر رضیاللهعنه جاری شد و گفت: خدا و رسولش بهتر میدانند.
در روایتی دیگر آمده است: «أن عبداً لحاطب جاء رسول اللّه صلیالله علیه وسلم یشکوا حاطباً فقال: یا رسول اللّه لیدخلن حاطب النار! فقال رسول اللّه صلیالله علیه وسلم: «کذبت لایدخلها، فإنه قد شهد بدراً و الحدیبیة»(۱۰)؛ غلام حاطب، از وی نزد پیامبر شکایت کرد و گفت: ای رسول خدا، یقیناً حاطب به آتش (جهنم) داخل خواهد شد. رسولخدا صلیالله علیه وسلم فرمود: « دروغ گفتی! او به آتش داخل نخواهد شد، زیرا در جنگ بدر و صلح حدیبیه حضور داشته است».
داستان اعتراف ماعز بن مالک به زنا و جاری شدن حد شرعی بر ایشان و پذیرش توبهاش دلیل دیگری بر این مدعاست. حضرت ماعز مصرانه از پیامبر گرامی اسلام تقاضای اجرای حد میکرد و میگفت: «یا رسول الله طهرنی!»؛ ای رسول خدا مرا (با اجرای حد شرعی) پاکیزه بگردان!
پس از آنکه رسول اکرم صلیالله علیه وسلم چندین بار از او پرسید که آیا براستی مرتکب زنا شدهای؟ و او میگفت: آری! رسول خدا صلیالله علیه وسلم دستور دادند تا حد شرعی بر او جاری شود. پس از این واقعه، مردم در مورد فرجام ماعز بن مالک سخنان متفاوتی اظهار کردند. برخی میگفتند او هلاک شد. برخی دیگر میگفتند او توبة صادقانه کرده است. تا آنکه پس از گذشت چند روز رسول اکرم صلیالله علیه وسلم فرمودند: «برای ماعز بن مالک طلب آمرزش نمایید». اصحاب با تعجب پرسیدند: آیا خداوند ماعز بن مالک را بخشیده است؟! رسول اکرم صلیالله علیه وسلم در پاسخ آنان فرمودند: «لقد تاب توبة لو قسمت بین أمة لوسعتهم»؛ او چنان توبهای کرده است که اگر در بین امتی تقسیم گردد (برای نجات) همة آنان کافی است.
از این قبیل واقعات موارد بسیاری را میتوان در قرآن کریم، احادیث نبوی و سیرت صحابه یافت که همة آنها به وجود داعیه و انگیزهای بسیار قوی در وجود اصحاب پیامبر برای توبه و انابت به سوی خدا، پس از ارتکاب هر خطا و لغزش، دلالت دارد. و این گونه است که آنان هم رضایت و غفران الهی را شامل حال خود کردهاند و هم سیرت و سلوکی نمونه و درخشان را برای آحاد امت اسلامی از خود به جای گذاشتهاند.
برخی ایراداتی را دربارة عدالت ولید بن عقبه مطرح مینمایند و ادعا مینمایند که آیة: «یاأیها الذین آمنوا إِن جاءکم فاسق بنباء فتبینوا أن تصیبوا قوماً بِجهالة»[حجرات: ۶]، در مورد وی نازل شده است، پس اگر او عادل است چرا فاسق خوانده شده است؟
در پاسخ به این ایراد باید بگوییم:
▪ اولاً: در مجموعة آیات قرآنی و احادیث رسول اکرم صلیالله علیه وسلم فقط در همین یک مورد، تصریح به «فسق» وجود دارد، اما در مقابل آیات متعدد و احادیث بیشماری دربارة فضایل و مناقب اصحاب آمده است و به خاطر این یک مورد مشخص، نمیتوان عدالت همة اصحاب را زیر سؤال برد؟!
این یک مورد از کسانی است که بعد از فتح مکه ایمان آوردند. وی تا آن هنگام تحت تأثیر کامل ایمان و مصاحبت پیامبر صلیالله علیه وسلم قرار نگرفته بود و قرآن تحت عنوان فاسق از وی یاد کرد. اما همین فرد، پس از وفات آنحضرت صلیالله علیه وسلم، در کنار دیگر صحابه، رشادتها و خدمات بزرگی را در راه شکوفایی و گسترش دین اسلام انجام داد، و ما باور داریم که او مستحق عفو و بخشش خدای عزّوجلّ قرار گرفته است. امام شمسالدین ذهبی دربارة وی میفرماید: «و کان مع فسقه ـ و اللّه یسامحه ـ شجاعاً قائماً بأمر الجهاد»(۱۱)؛ او با آنکه مرتکب فسق شده بود ـ و خداوند از او درگذرد ـ شجاع بود و به امر جهاد پرداخت.
حافظ احمد بن حجر عسقلانی میفرماید: «کانت ولایة الولید الکوفة سنة خمس و عشرین، و کان فی سنة ثمان و عشرین غزا آذربایجان و هو أمیرالقوم»(۱۲)؛ ولایت ولید بر کوفه در سال بیست و پنجم هجری بود، و در سال بیست و هشتم هجری به جهاد در سرزمین آذربایجان مأموریت یافت و عهدهدار امیری لشکر (مسلمانان) شد.
این روایات بیانگر آن است که ولید مورد اعتماد بزرگان صحابه قرار گرفت. حضرت عمر رضیالله عنه در زمان خلافت خویش او را به جمعآوری صدقات «بنیتغلب» گماشت. در واقع این صحابی در شمار کسانی قرار گرفت که خداوند دربارةشان میفرماید: «و آخرون اعترفوا بِذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً عسی اللّه أن یتوب علیهم إن الله غفور رحیم»[توبه: ۱۰۲]؛ و دیگرانی (هستند) که ( نه از پیشگامان نخستین و نه از منافقین به شمار میآیند) به گناهان خود اعتراف کردند و کارهای خوب را با کار بد در آمیختهاند، امید است که خداوند توبه آنان را بپذیرد. بیگمان خداوند آمرزندة مهربان است.
▪ ثانیاً: خداوند تهمتزنندگان را نیز فاسق میخواند اما آنان را از رحمتهای خویش طرد نمینماید، چنانکه میفرماید:
«و الذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا بأربعة شهدآء فاجلدوهم ثمانین جلدة و لاتقبلوا لهم شهادة أبدا و أولئک هم الفاسقون إِلا الذین تابوا من بعد ذلک و أصلحوا فإن اللّه غفور رحیم»[نور: ۵ ـ۴]؛ کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند، سپس چهار گواه نمیآورند، به آنان هشتاد تازیانه بزنید و هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرید و چنین کسانی فاسق هستند، مگر کسانی که (از چنین کاری) توبه کنند چرا که خداوند آمرزگار و مهربان است.
▪ ثالثاً: خداوند در سورة حجرات میفرماید: اگر فاسقی برایتان خبری آورد «فتبیّنوا» آن را تحقیق و تبیین نمایید، و نمیفرماید: «فلاتقبلوه»، یعنی آن را هرگز قبول نکنید. جمعی از علمای علم اصول برای «حجیت خبر واحد» نیز به این آیه استدلال کردهاند چرا که آیه میگوید که تحقیق و تبیین در خبر «فاسق» لازم است و مفهوم آن این است که اگر شخصی «عادل» خبری دهد، بدون تحقیق میتوان آن را پذیرفت. با این وجود از «ولید بن عقبه» هیچ حدیثی از رسول اکرم صلیالله علیه وسلم روایت نشده است؛ فقط دو روایت از وی در کتابهای حدیث وجود دارد که آن هم در مورد خود وی است.
با توضیحاتی که در مورد ولید بن عقبه بیان شد، عملکرد وی تأثیری در أخذ احکام و شرایع اسلامی از طریق صحابة پیامبر صلیالله علیه وسلم ندارد و همةشان در مقام عدالت قرار دارند.
خلاصه آنکه آیات قرآن و احادیث نبوی بیانگر آنند که خطاها و لغزشهای اصحاب مورد آمرزش قطعی خداوند عزّوجلّ قرار گرفته است، به گونهای که هیچ یک از آنان سزاوار عذاب الهی نمیگردد.
و این حقیقتی است که قاطبة مسلمانان جهان در طی سدههای پس از حیات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم تا حال حاضر به آن باور داشته و دارند، و همانا این باور رمز اتحاد و انسجام امت اسلامی در طول تاریخ اسلام بوده و خواهد بود.
نوشته: عبد العزیز نعمانی
۱). ابن عبدالبر، قرطبی، الاستیعاب فی أسماء الأصحاب، ج ۱، ص: ۷، دارالفکر، ۱۴۲۳هـ. .
۲). امامالحرمین، ابوالمعالی، کتاب الإرشاد إلی قواطع الأدلة فی اصول الإعتقاد، ص: ۳۶۴، مؤسسه الکتب الثقافیه، ۱۴۱۳هـ. .
۳). ابنالصلاح، علوم الحدیث، ص: ۲۹۴ـ ۲۹۵، دارالفکر المعاصر، ۱۴۰۶هـ. .
۴). ابنتیمیه، شرح العقیدة الواسطیة، ص: ۱۵۷ـ ۱۵۸، مؤسسه الکویت للطباعه، الریاض، ۱۴۰۷هـ. .
۵). واحد اندازهگیری وزن که اندازة آن در زمانها و مکانهای مختلف، متفاوت بوده، از جمله در بعضی نواحی حدود ۶۰۰ گرم بوده است. (فرهنگ بزرگ سخن، جلد ۷ ، ص ۶۸۰۶)
۶). تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج ۵، ص: ۳۰۳، عالم الکتب، ۱۴۰۹هـ. .
۷). عثمانی، مفتی محمدشفیع، مقام صحابه، ص: ۹۴، ترجمة مولانا عبدالرحمان سربازی، انتشارات صدیقی، ۱۳۷۲.
۸). السیرة الحلبیة، ج ۲، ص: ۲۰۰، داراحیاءالتراث العربی.
۹). بخاری، الجامع الصحیح، ج ۵، ص: ۱۰۶، روایت شمارة ۴۲۷۴، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲هـ. .
۱۰). مسلم، الجامع الصحیح، ج ۴، ص: ۱۲۴۱، روایت شمارة ۶۲۹۸/۲۴۹۵ ، دارالحدیث، القاهره، ۱۴۱۲هـ. .
۱۱). ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلامالنبلاء، ج ۳، ص: ۴۱۵، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۴هـ. .
۱۲). عسقلانی، احمد بن علی ابنحجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ۶، ص: ۴۸۳، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۳هـ. .
دریافت | اندازه |
---|---|
صحابه در قرآن (2) | 45.55 مگابایت |
افزودن دیدگاه جدید