شرایط ظهور امام زمان علیه السلام قسمت سوم

شرایط ظهور مقدم برخود ظهور است یعنی اول باید شرایط ظهور محقق بشود تا بعد ظهور اتفاق بیفتد ولی علائم ظهور بعضی مقدم برظهورند بعضی مؤخر از آن و بعضی با ظهور معیت دارند یعنی بعضی از این علائم قبل از ظهور اتفاق می افتد بعضی بعد از آن و بعضی هم زمان با آن

بحث علائم ظهور برسرزبان ها افتاده است. می پرسند علائم ظهور چیست ؟ آیا محقق شده است وحتی در میان تطبیق هایی نیز صورت گرفته است .
از منابع روایی برمی آید که در آستانه ظهور حضرت ولی عصر (عج) علائم ونشانه هایی رخ خواهد داد که نزدیک بودن ظهور را بشارت می دهد ولی باید بدانیم که هم تحقق ظهور و هم تحقق علائم ظهور نیاز به شرایط و زمینه هایی دارد که اگر محقق نشوند ؛ آن دو میسر نخواهند شد.
شرایط ظهور بسی مهم تر از علائم ظهور است. مقاله پیش رو می کوشد گامی در جهت شناخت شرایط ظهور بردارد. دراین راستا اول به معنای شرایط ظهور خواهیم پرداخت. دوم به معنای علائم ظهور اشاره خواهیم کرد. سوم فرق شرایط ظهور و علائم ظهور را بیان خواهیم کرد. چهارم دلایل ارجحیت مسئله شرایط ظهور برعلائم ظهور را خواهیم گفت. پنجم دلایل کلامی این که چرا ظهور شرط و شروط می خواهد را به بررسی خواهیم نشست. ششم شرایط ظهور را تبیین خواهیم کرد و هفتم نتیجه خواهیم گرفت

1.    معنای شرایط ظهور
شرط در لغت به معنی چیزی است که تحقق مشروط به آن بستگی دارد و شرایط ظهور در اصطلاح به معنی علت ها ، بسترها و زمینه هایی است که تحقق ظهور امام عصر وابسته به آنهاست به گونه ای که با فراهم شدن آنها ظهور به طور حتمی تحقق خواهد یافت(درس نامه مهدویت - ج 27 ـ ص36)
هرآنچه در عالم هستی پدید می آید نیاز به علت دارد . تا علت وجود نداشته باشد معلول به وجود نخواهد آمد. تحقق معلول منوط و مشروط به تحقق علت است. به این گزاره ، اصل علیت وعلیت باوری می گویند که یک اصل کلی است و همه موجودات ممکن عالم هستی را در برمی گیرد من جمله ظهور حضرت ولی عصر (عج) . بنابراین می توانیم بگوییم:1)هر معلولی نیاز به علت دارد 2) ظهور معلول است پس 3) ظهور نیاز به علت دارد. به علت یا علت هایی که ظهور حضرت ولی عصر متوقف برآنهاست شرایط ظهور گفته اند.

2.    معنی علائم ظهور
معنای شرایط ظهور روشن شده ،اما علائم ظهور عبارت است از آن دسته رخدادها که براساس پیش بینی معصومان پیش از ظهور یا در آستانه آن یا هم زمان و یا پس از ظهور حضرت مهدی پدید می آید (درسنامه ج 3 ـ ص108)
هرپدیده ای در این عالم براساس ویژگیهایش شناخته می شود ویژگی ها علامت هایی هستند که یک پدیده را نشان داده و تشخیص آن پدیده از پدیده های دیگر را آسان خواهند کرد .
ائمه معصومین برای ظهور حضرت ولی عصر یک دسته نشانه ها وعلامت ها ذکر کرده اند که علائم ظهور گفته می شود.

3.    تفاوت شرایط ظهور و علائم ظهور
تفاوت هایی که بین شرایط ظهور و علائم ظهور وجود دارد بدین شرح اند:
1ـ3ـ شرایط ظهور تخلف پذیر نیست یعنی حتماً باید محقق بشود ولی علائم ظهور تخلف پذیراند یعنی ممکن است محقق نشود.
2ـ3ـ شرایط ظهور مقدم برخود ظهور است یعنی اول باید شرایط ظهور محقق بشود تا بعد ظهور اتفاق بیفتد ولی علائم ظهور بعضی مقدم برظهورند بعضی مؤخر از آن و بعضی با ظهور معیت دارند یعنی بعضی از این علائم قبل از ظهور اتفاق می افتد بعضی بعد از آن و بعضی هم زمان با آن .
3ـ3ـ اگر شرایط ظهور محقق نشود ظهور محقق نمی شود و اگر ظهور محقق نشود قطعاً علائم آن محقق نخواهد شد یعنی اگر شرایط ظهور نباشد نه ظهور خواهیم داشت نه علائم ظهور . در آن سو ممکن است علائم ظهور محقق نشود ولی ظهور محقق بشود .
4ـ3ـ شرایط ظهور برای تحقق ظهور است ولی علائم ظهور برای شناخت ظهور و نزدیکی اش.
5ـ3ـ در شرایط ظهور لازم است که همه علت ها و زمینه ها و شرایط جمع بشود تا ظهور اتفاق بیفتد ولی در علائم ظهور لازم نیست همه علامت ها ونشانه ها جمع بشود.

4.    چرا شرایط ظهور مهم تر از علائم ظهور است؟
به دو دلیل می توانیم بگوییم اهمیت شرایط ظهور بیشتر از علائم ظهور است
دلیل اول؛ علائم ظهور وقتی تحقق خواهد یافت که ظهور قطعی شده باشد، آن گاه و دراستانه تحقق ظهور یک سری علائم و نشانه ها بروز خواهد کرد. تحقق ظهور منوط و مشروط به تحقق شرایط ظهور است یعنی اگر شرایط ظهور مهیا نشود ظهور رخ نخواهد داد واگر نباشد و ظهور تحقق نیابد قطعاً علائم ظهور تحقق نخواهد یافت . در وهله اول ظهور و در وهلۀ دوم علائم ظهور هردوان بستگی دارد به اینکه شرایط ظهور فراهم بیاید. از این بیان به دست می آید که اولویت با شرایط ظهور است.
دلیل دوم : ممکن است درعلائم ظهور بداء رخ بدهد. "بداء" عبارتست از تغییر یافتن بعضی از آنچه قبلا ً تعیین شده است. ممکن است خداوند بعضی از اموری را که قبلاً می دانسته ولی برای آدمی معلوم نیست آشکار بنماید و دراین صورت بداء اتفاق خواهد افتاد (رضوانی ـ 166) طبق روایات نقل شده علائم ظهور جزو مواردی است که ممکن است شامل بداء شده و تحقق نیابد (کتاب الغیبه ، باب 18، ص 218)
ولی شرایط ظهور مشمول بداء نخواهد شد زیرا شرایط ظهور جزو قانون آفرینش و سنت های الهی بوده و در سنت های الهی تبدیل و تحویل وجود ندارد.
براین اساس اولویت با شرایط ظهور است نه علائم ظهور. عقل آدمی اقتضا می کند که اهتمام خویش را در وهلۀ اول متوجه اموری بگردانیم که قابل تغییر نیست نه امور قابل تغییر.
نتیجه ای که از این بحث گرفته می شود اینست که :
اولاً در مقام نظر تکیه و تلاش خویش را برشناختن دقیق تر و عمیق تر شرایط ظهور بگذاریم. دراین مباحث همچون مباحث علمی دیگر اولویت سنجی ضرورت دارد . بعضی مسائل هست که لزومی در پرداختن به آنها نیست و نیاز جامعه را رفع نخواهد کرد .
بعضی مسائل هست که حاشیه ای است و دراینگونه مباحث کاربردی باعث دور شدن از مسیر حقیقی خواهد شد. ضروری است که پژوهشگر در مهدویت نقطه ثقل پژوهش خویش را برشرایط ظهور بگذارد نه علائم ظهور.
ثانیاً در مقام عمل تکیه وتلاش خویش را برپیاده سازی شرایط ظهور بگذاریم. از آن رو که مباحث مهدویت ارزش عملی دارند دراین امور همچون امور عملی دیگر اولویت سنجی ضرورت دارد . بعضی اعمال هست که ضرورت ندارد بعضی دیگر اهمیت ثانوی دارد ولی ضروری است که منتظر واقعی هم وغم خویش را برپیاده سازی شرایط ظهور بگذارد نه علائم ظهور.
ظهور حضرت ولی عصر ربط وثیقی با نوع اعمال انسان ها دارد نه نوع حرفهای آنها لذا باید در جهت اصلاح اعمال خویش وتحقق شرایط ظهور برآییم؛ به انتظار حدوث علائم ظهور نشستن دردی دوا نخواهد کرد .
نکته ای که شایسته است بگوییم اینست که اولویت دادن به شرایط ظهور به معنی نفی وانکار یا به معنی بی اهمیت بودن علائم ظهور نیست ، سخن دراینست که شرایط ظهور مهم تر از علائم ظهور است ولی نه اینکه علائم ظهور به هیچ وجه اهمیت ندارد علائم ظهور هرچه باشد جایگاه خود را خواهد داشت ولی نسبت به شرایط ظهور اهمیت ثانوی دارد اول باید شرایط ظهور را بشناسیم و پیاده بسازیم ؛ دوم به علائم ظهور بپردازیم که چیست و چگونه خواهد بود.

5.    چرا ظهور حضرت ولی عصر شرط و شروط می خواهد؟
ظهور حضرت ولی عصر شرط وشروط و شرایط می خواهد به این دلیل که
1ـ5ـ خداوند در این نظام هستی یک دسته قانونها و سنت ها قرار داده که همه امور برمبنای آنها صورت می پذیرد. در روایت جعفری  می خوانیم «ابی الله ان یجری الامور الاباسبابها و لکل شی ء سببا»(بحار الانوار،ج 2 ص90 و اصول کافی ـ جلد اول ، باب معرفه الامام و الرد الیه ،حدیث 7)
بعضی از این سنت ها عبارتند از: سنت ابتلاء به این معنی که همه انسانها مورد آزمایش الهی قرار خواهند گرفت ، سنت هدایت به این معنی که خداوند همه انسانها را به صراط مستقیم خویش می خواند و آنانکه ایمان بیاورند هدایت بیشتری خواهند یافت. سنت استدراج به این معنی که خداوند به آنانکه ایمان نیاورده اند مهلت می دهد تا خودشان به دست خودشان درگمراهی و ضلالت فرو بروند ، سنت جزا به این معنی که خداوند برای هر عمل، جزایی متناسب قرار داده است. جزای عمل خیر ثواب است و جزای عمل شر عذاب و عقاب و سنت عُسر ویُسر به این معنی که در کنار هرسختی آسایش وجود دارد و سنت انتصار به این معنی که خداوند کسی را که در راه او گام بردارد یاری خواهد کرد.
سنت ها اصطلاحاً روش های الهی اند (محمدی گیلانی ـ 51) که برمبنای آنها عالم هستی اداره می شود. همه شئون زندگی انسان می تواند تحت یکی از این سنت ها قرار بگیرد و آدمی اگر تحت یکی از این سنت ها قرار گرفت لوازم و  پیامدهایی برایش خواهد داشت. فرض بگیرد کسی عملی خیر یا شر انجام بدهد بدین وسیله خود را تحت سنت جزا قرار داده است ، اگر عملش خیر باشد باید منتظر پاداش بماند واگر عملش شر باشد منتظر عقوبت .
اینکه می گوییم ظهور حضرت ولی عصر شرط و شروط و شرایط می خواهد از این بابت است که ظهور براساس سنت های الهی اتفاق خواهد داد. فرض بگیرید فرد یا امت به سمت و سوی یاری دین الهی بروند و با جهاد همه جانبه خویش در جهت احیای دین و اماته کفر بکوشند خداوند متقابلاً آنها را یاری خواهد داد و یک شکل از یاری الهی ، فرستادن حجت خویش است و نیز فرض بگیرید فرد یا امت کفران بورزند و به ظلم و ستم گری روی بیاورند و به خاموش کردن نور دین الهی بپردازند خداوند متقابلاً از آنها انتقام خواهد گرفت و یک مصداق از انتقام الهی فرستادن حجت خویش است .
براین پایه سنت الهی در آن وقت به جریان خواهد افتاد که انسانها خودشان پا به میدان عمل بگذارند. پس همه چیز بسته به عمل انسانهاست که چگونه عمل بنمایند . تا عمل آگاهانه و از روی اختیار خویش صورت نگیرد سنت الهی به جریان نمی افتد. به عبارت دیگر شرط پیاده شدن سنت های الهی عمل خود انسانهاست.
2ـ 5ـ غیبت حضرت ولی عصر به واسطه علل خاصی صورت گرفته است اگر آن علت ها رفع بشود ظهور اتفاق خواهد افتاد. باید برگردیم و ببینیم چه شد که خداوند آخرین حجت خویش را به میان انسانها نفرستاد واو را در پرده غیبت نهاد .چنانچه روایت ها نشان می دهد غیبت حضرت ولی عصر چند علت اساسی داشته است: (غیبه نعمانی ،باب 10 ـ کمال الدین وتمام النعمه ج 2 ـ ص42)
1ـ2ـ5ـ بیم قتل ؛ ظالمان عصر و حاکمان عباسی از زمان امام حسن عسگری در صدد قتل حضرت ولی عصر بوده اند لذا غیبت اتفاق افتاد تا ایشان به عنوان ذخیره الهی محفوظ بماند.
2ـ2ـ5ـ نبود استعداد؛ مردم عصر، استعداد و آمادگی پذیرش حجت الهی را نداشته اند لذا غیبت اتفاق افتاد تا آن وقت که استعداد و آمادگی پذیرش حضرت ولی عصر در مردم پدید بیاید.
3ـ2ـ5ـامتحان مردم ؛ سنت امتحان و ابتلا یکی از سنت های الهی است و خداوند به وسیله غیبت حضرت ولی عصر خواسته است انسان ها را بیازماید تا معلوم بشود مومن و کافرکیست.
اولیای الهی یا ظاهراند یا غایب و از این دو حال خارج نیست؛ وقتی یک دسته علل باعث غیبت ولی الهی شده است طبیعی است که برداشته شدن آنها باعث ظهور ولی الهی خواهدشد. اگر غیبت حضرت ولی عصر به واسطه بیم قتل و نبود استعداد صورت پذیرفته ، طبیعی است که وقتی بیم قتل نباشد واستعداد پذیرش مردمی وجود داشته باشد، ظهور رخ خواهد داد
براین مبنا باید بکوشیم تا علل غیبت را برداریم. اینکه ظهور هنوز اتفاق نیفتاده است از این بابت است که علل غیبت هنوز به جای خود باقی است؛ نه تنها بستر لازم پدید نیامده که موانع ظهور هنوز وجود دارد.

6.    شرایط ظهور چیست؟
اکنون نوبت آنست که بدانیم شرایط ظهور چیست و آن شرط و شروط و شرایط که لازم است تا ظهور اتفاق بیفتد کدام اند؟
به نظر می رسد که ظهور حضرت ولی عصر چهارشرط اساسی لازم دارد که دو شرط از این چهار شرط محقق شده ولی می ماند دو شرط دیگر (تاریخ الغیبت الکبری، ص400)
شرط اول ؛ ولیّ عادل : ظهور اگر بخواهد اتفاق بیفتد باید ولی عادل وجود داشته باشد ولی عادل یعنی آنکه ولایت دارد و از هرجنبه که بنگرید عادل است هم در شخصیت وی عدالت اخلاقی هست و هم در رفتار وی عمل عادلانه وقتی می گوییم آنکه ولایت دارد اشاره به کسی است که خداوند وی را تعیین کرده و حجت اوست ؟ ولی سوال: چرا ولی عادل؟ ساده تر: چرا ظهور مشروط به وجود رهبری شایسته است ؟
از سه دریچه به رهبری شایسته نیازمند خواهیم بود :
از  دریچه اول قیام جهانی بدون وجود رهبری شایسته امکان ندارد. در همه انقلاب های تاریخ رهبری شایسته بوده که به پیروزی رسیده و اگر به پیروزی نرسیده لااقل یک علت آن نبود رهبری شایسته بوده است.
از دریچه دوم حکومت جهانی بدون وجود رهبری شایسته امکان ندارد. حکومتی با این عظمت ودراین سطح اگر رهبری شایسته نداشته باشد قطعاً نخواهد پایید و دوباره جهان را دستخوش آشوب خواهد کرد.
ا زدریچه سوم هدایت جهانی و رساندن انسانها به سعادت حقیقی خویش بدون وجود رهبری شایسته امکان ندارد. مگر راه سعادت و رستگاری انسانها با آن همه پیچیدگی و صعوبت جز با راهنمایی آنکه خدا وی را گمارده باشد میسر خواهد بود؟ این رهبر شایسته را ولی عادل می گوییم و چنانچه هم منابع روایی شیعه و هم منابع روایی سنت نشان می دهد ولی عادل شخص حضرت ولی عصر(عج) است.
ولیّ عادل دو دسته ویژگی ها دارد : (درسنامه ص4، ج 3)
الف : ویژگیهای عام؛ این ویژگی ها مشترک است و همه ائمه معصومین داشته اند ؛ اولاً نصب است یعنی اینکه خداوند آنها را تعیین کرده است ثانیاً علم است یعنی اینکه آگاه به دین الهی اند و ثالثاً عصمت است یعنی اینکه از هر گونه خطا و معصیت معصوم اند (کشف المراد ، ص491 ـ و قواعد المرام ـ ص177)
ب : ویژگی های خاص؛ این ویژگی ها مختص است و در شخص حضرت ولی عصر دیده می شود ؛ اولاً قدرت واقتدار روحی و جسمی است گفته اند حضرت ولی عصر توانایی های خارق العاده دارد هم از نظرجسمی وهم از نظر روحی ثانیاً متعهد نبودن به قدرت های حاکم است گفته اند حضرت ولی عصر وقتی ظهور بنماید متعهد نبودن به قدرت های حاکم است (کمال الدین وتمام النعمه ـ ج 2 ، ص 44 ، حدیث 7) گفته اند حضرت ولی عصر وقتی ظهور بنماید بیعت هیچ کس را برگردن خویش ندارد لذا تعهدی درقبال آنها نخواهد داشت (کمال الدین و تمام النعمه ـ ج2  ـ ص142و 143 حدیث 2و3و4و5)
شرط دوم ؛ دین کامل؛ اگر ظهور بخواهد اتفاق بیفتد باید دین کامل وجود داشته باشد دین کامل عبارتست از معیار شناخت و برنامه عمل که بتواند هم در قیام جهانی هم در حکومت و هم در هدایت جهانی مبنا قرار بگیرد. ظهور از سه دریچه به دین کامل و برنامه عمل نیاز دارد.
از دریچه اول که بنگریم قیام جهانی بدون وجود نقشه ممکن نیست ، کسی که می خواهد یک قیام جهانی را شکل بدهد وبه پیروزی برسد نیاز به نقشه ای جامع و نقشه ای دقیق دارد؛ باید بداند چگونه با مخالفان خود برخورد بکند، چگونه یاران خویش را برگزیند و درکجا بگمارد، چگونه عمل بنماید که به پیروزی برسد، چگونه موانع و مشکلات را کنار بزند ، چگونه ازشرایط موجود بهره بگیرد و اموری دیگر.
از دریچه دوم که بنگریم حکومت جهانی بدون وجود قانون ممکن نیست. کسی که می خواهد حکومت جهانی را سامان بدهد و برتمام دنیا حکم براند نیاز به قانونی جامع و قانونی دقیق دارد ، مسائل فرهنگی مسائل اقتصادی و مسائل سیاسی هریک مبناهایی دارد و بناهایی. باید بداند برچه مبنایی عمل بنماید و چه بنایی را برچه مبنایی بسازد.
از دریچه سوم که بنگریم هدایت جهانی بدون وجود برنامه ممکن نیست . کسی که می خواهد هدایت جهانی را به دست بگیرد وانسانها را به سمت سعادت حقیقی سوق بدهد نیازبه برنامه ای جامعه و برنامه ای دقیق دارد. انسان خاکی را به مقام انسان افلاکی کشاندن و آدمی را به لقا الله وخلیفه الهی رساندن برنامه می خواهد. هرگونه معرفت و هرنوع عمل ، هدایت بخش و سعادت آور نیست؛ باید انتخاب کرد.
بنابراین ازهرسه دریچه ظهور نهایی نیاز به دین کامل خواهد داشت. تا اینجا درست ولی کدام دین است که دین کامل است و کدام دین کامل است که هم در قیام جهانی هم درحکومت جهانی وهم در هدایت جهانی می تواند مبنای عمل قرار بگیرد؟بی تردید دین اسلام و حضرت ولی عصر در قیام جهانی خویش در حکومت جهانی و درهدایت جهانی خویش اسلام را معیار قرار خواهد داد و براساس آن عمل خواهد کرد.
اسلام چنانچه دلایل عقلی و نیز دلایل نقلی نشان می دهد هم جامع است و هم کامل؛ برای تمام ابعاد زندگی بشر برنامه دارد ؛ حتی در مسائل جدید و مقتضیات روز خود حضرت ولی عصر با علم لدنی خویش پاسخ خواهد داد. اگر می گوییم حضرت ولی عصر ، اسلام را معیار عمل قرار خواهد داد به این معنی است که تکیه بر مکاتب بشری نخواهد کرد و برنامه جامع سعادت بشر را از مکاتب بشری که نه جامع اند و نه کامل ، نخواهد گرفت.
اگر می گوییم حضرت ولی عصر اسلام را معیار عمل قرار خواهد داد به این معنا است که تکیه به ادیان گذشته نخواهد کرد؛ نه مسیحیت ونه یهودیت؛ بلکه آخرین دین الهی را که دین آخرین پیامبر الهی است به عنوان نقشه راه و راهنمای زندگی برخواهد گزید وهمگان را به سوی آن دعوت خواهد نمود.
شرط سوم؛ شیعۀ خالص ؛ اگر ظهور بخواهد اتفاق بیفتد باید شیعه خالص وجود داشته باشد. شیعه خالص یعنی یاران و یاوران واقعی حضرت ولی عصر که وی را درقیام جهانی خویش و نیز درحکومت جهانی یاری بنمایند.
ولی عادل نه می تواند به تنهایی قیام جهانی را شکل بدهد و نه می تواند به تنهایی حکومت جهانی خویش را استوار بنماید .انبیای الهی همچنین اولیای الهی در نهضت های خویش تک روی نکرده اند بلکه همیشه از یاران و یاوران واقعی خویش کمک گرفته اند.(تاریخ الغیبه الکبری ،ص 405) دخالت دادن انسانها دراین برنامه ها با هدف رشد آنها صورت می گیرد. هدف اینست که انسانها با واسطه حجت الهی به تکامل وتعالی برسند، با آگاهی و اختیار خویش تحت راهنمایی ولی عادل هدایت یافته وسعادت بیابند به اضافه اینکه دخالت دادن انسانها در این برنامه ها از این روست که ولی عادل می خواهد با استفاده از علل عادی اهداف خود را محقق بسازد نه با استفاده از علل غیرعادی شاید اگر ولی عادل بخواهد، بتواند با استفاده از علل غیرعادی نظیر کرامت و معجزه در امور انسانها دخل وتصرف بنماید ولی او سعی اش براین است که با استفاده از علل عادی نظیر یاران و یاوران واقعی قیام خویش وحکومت جهانی اش را بنیان بنهد . عقلانیت حکم می کند که ولی عادل از همین انسانهای موجود بهره ببرد وبه یاری خود انسانها در راه تحقق اهداف عالیه دین بکوشد(تاریخ الغیبه الکبری، ص409)
یاران و یاوران واقعی که می گوییم مرادمان شیعۀ خالص است، شیعه به معنی مطیع ولی به شرط آنکه واقعاً و خالصانه مطیع حضرت ولی عصر باشد.
چنانچه روایات شیعه نشان می دهد یاران و یاوران واقعی ؛ شیعه خالص حضرت ولی عصر هشت ویژگی دارد : معرفت عمیق به خدا و امام خویش ، اطاعت کامل ، عبادت و صلابت ، جان نثاری وشهادت طلبی ، شجاعت و دلیری ، صبرواستقامت ، اتحاد و همدلی و زهد و پارسایی (آفتاب مهر ،ص103و  درسنامه ج 3 ، ص209)
بدیهی است که تا این شیعیان خالص با این هشت ویژگی پدید نیایند ظهور واقع نخواهد شد. داشته ایم در دوره های حضور ائمه معصومین و کسانی پرسیده اند که چرا قیام نمی کنید ؟ و پاسخ داده اند چون یار ویاور واقعی نیست (درسنامه ج 3، ص45) به فرموده امام ششم صادق آل محمد (ص) : تا آن زمان که حتی پنج تن یاور نداشته باشیم هرگز دست به قیام نخواهیم زد (بحار الانوار، ج 47،ص123)
شرط است که حتماً شیعه خالص وجود داشته باشد تا زمینه قیام حضرت ولی عصر فراهم بیاید واگر تاکنون ظهور شکل نگرفته اقلاً یکی از علت هایش نبود شیعه خالص است . البته شیعه داشته ایم ، شیعۀ زبانی هم داشته ایم ولی شیعه خالص ، شیعه عملی نداشته ایم وهمین است که هنوز شرط ظهور حضرت ولی عصر محقق نشده است .
شرط چهارم؛ نیاز صادق ؛ اگر ظهور بخواهد اتفاق بیفتد باید نیاز صادق وجود داشته باشد ونیاز صادق یعنی اینکه مردم دریابند که امور زندگی شان مگر از طریق حضرت ولی عصر حل نخواهد شد و تنها او را بطلبند و تا این طلب واقعی نباشد خدا حجت خویش را نخواهد فرستاد.
نیاز کی پدید خوهد آمد ؟ وقتی پدید خواهد آمد که از یک سو نقصی در ما وجود داشته باشد واز یک سوی دیگر کسی یا چیزی وجود داشته باشد که بتواند نقص ما را برطرف بگرداند . بنابراین احساس نیاز به وجود حضرت ولی عصر وقتی پدید خواهد آمد که بدانیم زندگی ما انسانها عیب وایراد دارد؛ دچار چالشها ، مشکلات ، موانع و بحران ها شده است ونیز بیاد بیاوریم که این عیب و ایرادها مگر به دست ولی الهی و آخرین حجت اش رفع نخواهد شد .
تا وقتی انسانها براین پندارندکه خودشان خواهند توانست برنامه سعادت خویش را عملی بسازند و تاوقتی امید به انسانهای دیگر بسته اند متوجه نقص و عیب و ایراد خود نخواهند شد و به دنبال آن احساس نیاز به واسطه فیض الهی و حجت برحق او نخواهند کرد.
چنانچه فلاسفه عنوان کرده اند در پدید آمدن پدیده های عالم ماده هم فاعلیت فاعل شرط است هم قابلیت قابل؛ هم باید فاعلی و جود داشته باشد و فاعلیت خود را به جریان بیندازد هم قابلی وجود داشته باشد و شایستگی داشته باشد که پدید بیاید.
ظهور از آن سو مشروط به وجود حضرت ولی عصر است که وجود دارد ولی از این سو مشروط به وجود قابلیت و شایستگی در انسانهاست باید نیاز پیدا کنیم تا شایسته پذیرش وجود حضرت ولی عصر بشویم . تا انسانها خودشان نخواهند و خودشان به این نکته اساسی نرسند که نیازشان مگر از طریق حضرت ولی عصر رفع نمی شود ظهور اتفاق نمی افتد آنچه دراین احساس نیاز مهم است اینست که :
یک : باید خودمان بخواهیم .خودمان با اختیار و آگاهی خویش بطلبیم ودرد داشته باشیم تا درمان بدهند . تا دردی نباشد دوایی نخواهد بود. اصلاً دوا را به کسی خواهند داد که درد داشته باشد.
دو: باید حضرت ولی عصر را بخواهیم. اشکال کار اینست که یا حضرت ولی عصر را نمی خواهیم ، دیگران را می خواهیم یا حضرت ولی عصر را می خواهیم ولی برای خودمان نه برای خودش. باید او را بخواهیم ولی فقط به خاطر خودش .
سه: باید نیازمان صادقانه باشد. گاهی هست که نیازها کاذب اند، موقتی اند. نیاز در آن صورت شرط ظهور خواهد بود که صادق باشد و مطلق باشد.

نتیجه گیری :
معنای شرایط ظهور و معنای علائم ظهور ونیز تفاوت هایی که بین این دو وجود دارد نشان می دهد که شرایط ظهور دردرجه اول اهمیت قرار گرفته است و علائم ظهور در درجه دوم .
اگر سخن از شرایط ظهور می رود بدین روست که اولاً عالم آفرینش سنت هایی دارد که همه پدیده ها و من جمله ظهور حضرت ولی عصر براساس آنها اتفاق خواهد افتاد ثانیاً غیبت حضرت ولی عصر علت هایی داشته است که اگر رفع بشود علت مُعدّه ظهورایشان خواهد شد. ظهور نیازمند چهار شرط است : ولی عادل ، دین کامل ، شیعه خالص و نیاز صادق وبدیهی است که اگر این چهار محقق نشوند ظهور محقق نخواهد شد. بنابراین باید بکوشیم چنانچه مقتضای سنت های الهی است شرایط ظهور را پدید بیاوریم تا ظهور حضرت ولی عصر محقق بشود درغیر این صورت همچنان ادامه خواهد داشت .

منابع
1.    سلیمیان خدامراد - درسنامه مهدویت ج 3- بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود – 1389- قم
2.    مجلسی – محمد باقر-  بحارالانوار – جلد 1 و 47-  موسسه الوفاء – 1404 - بیروت
3.    کلینی – محمدبن یعقوب - اصول کافی –  دارالکتب الاسلامیه – 1365 - تهران
4.    محمدی گیلانی - محمد - قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر- سایه -1375- تهران
5.    حلی -کشف المراد فی شرح تجدید الاعتقاد - موسسه نشراسلامی - 1419 - قم
6.    البحرانی ـ میثم بن علی ـ قواعد المرام فی علم الکلام ـ مکتبه آیه اله العظمی المرعضی النجفی ـ 1406 قم
7.    نعمانی – ابن ابی زینب – الغیبه –مکتبه الصدوق – 1379ق-تهران
8.    قمی – ابوجعفرمحمد بن علی – کمال الدین و تمام النعمه – 2ج – انتشارات الاسلامیه – مترجم محمد باقر کمره ای – 1378 و 1379- تهران
9.    صدر ـ سید محمد صادق ـموسوعه الامام المهدی – جلد دوم تاریخ الغیبه الکبری-دارالتعارف للمطبوعات – 1992 - بیروت
10.جمعی نویسندگان ـ آفتاب مهر ـ بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود ـ 1390 ـ قم
 

 

 

دریافتاندازه
فایل xduumff450jdf6.mp44.8 مگابایت

افزودن دیدگاه جدید