امام موسی صدر که بود!؟

خلاصه اي از زندگي نامه امام موسي صدر از تولد ایشان تا ربوده شدن ایشان در کشور لیبی و علت نامیده شدن ایشان به امام

1.امام موسي صدر در روز 14 خرداد 1307 هـ.ش در شهر مقدس قم ديده به جهان گشود. پدر ايشان مرحوم «آيت الله سيد صدرالدين» بود، جد پدري ايشان «آيت الله سيد اسماعيل صدر» جانشين مرحوم آيت الله ميرزا حسن شيرازي و جد مادري ايشان «سيد ابوالحسن اصفهاني» رهبر قيام مردم مشهد بر عليه رضا خان بود. نسب امام موسي صدر با 32 واسطه به امام موسي كاظم (ع) مي رسد و دانشمنداني چون شهيد اول و شهيد ثاني تنها دو تن از اين وسائط هستند. امام موسي صدر پس از اتمام سيكل اول و بخش مقدمات علوم حوزوي، در خرداد 1322 رسما به حوزه علميه قم پيوست و طي مدت كوتاه، ضمن بهره گيري از محضر حضرات آيات سلطاني طباطبائي، عبد الجواد جبل عاملي، امام خميني (ره) و محقق داماد، دروس سطح را به پايان رسانيد و بهار 1326 وارد مرحله درس خارج گرديد و قريب 13 سال از سال 1326 تا 1338 از مدرسين بزرگ حوزه هاي علميه نجف كسب فيض كرد. امام موسي صدر در كنار تحصيلات حوزوي، دروس دبيرستان را به اتمام و در سال 1329 به عنوان اولين دانشجوي روحاني در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد و سال 1332 از آن فارغ التحصيل گرديد. امام موسي صدر قبل از عزيمت به نجف از سوي علامه طباطبائي (ره) مسؤوليت نظارت بر نشريه «انجمن تعليمات ديني» را بر عهده گرفت، در نجف به عضويت هيأت امناء جمعيت «منتدي النشر» در آمد، پس از بازگشت به قم، مسؤوليت سردبيري مجله تازه تأسيسي «مكتب الاسلام» را عهده دار گريد. از مهمترين اقدامات امام موسي صدر در آخرين سال اقامت در قم، تدوين طرحي گسترده جهت اصلاح نظام آموزشي حوزه علميه بود كه با همفكري، حضرات آيات دكتر بهشتي، مكارم شيرازي و برخي ديگر از بزرگان امروز صورت پذيرفت.
2.هجرت به لبنان
امام موسي صدر، اواخر سال 1338 به توصيه هاي «آيت الله بروجردي» و «حكيم» و«شيخ مرتضي آل ياسين»، وصيت مرحوم «آيت الله سيد عبد الحسين شرف الدين» رهبر متوفي شيعيان لبنان را لبيك گفته و به عنوان جانشين آن مرحوم به لبنان عزيمت كرد. اصلاح شؤون اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي شيعيان آن روز لبنان از يك سو و استفاده از ظرفيت هاي منحصر به فرد لبنان جهت نماياندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و سازگار با زمان مكتب اهل بيت (ع) به جهان از سوي ديگر اهداف اصلي اين هجرت را تشكيل مي داد. امام موسي صدر از بدو ورود به لبنان فعاليت هاي خود را در سه حوزه موازي سازماندهي نمود 1. بازسازي هويت، انسجام و عزت تاريخي طايفه شيعه لبنان: 1339 جمعيت خيريه «البر و الاحسان» جهت تأمين نيازهاي مالي خانواده هاي بي بضاعت، ناهنجاري وتكدي را به كلي از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت و در سال 1340 الي 1348 در شهرها و روستاهاي لبنان ده ها جمعيت خيريه و مؤسسه فرهنگي و آموزش حرفه اي را راه اندازي نمود. در سال 1345رسما از دولت وقت لبنان درخواست مجلس اعلاي شيعه را نمود كه در سال 1348 آن مجلس تأسيس و با اجماع آراء به رياست آن مجلس انتخاب گرديد. جنبش محرومان لبنان در سال 1353 تحت رهبري امام موسي صدر شكل گرفت كه حضور مردمي عظيم در شهر هاي بعلبك، صور و صيدا عليه دولت به وقوع پيوست. 2. پرچمداري حركت گفتگوي اديان و تقريب مذاهب در لبنان: هدف استراتژيك امام موسي صدر آن بود تا طايفه شيعه لبنان راهمسان ديگر طوائف در تمام عرصه آن كشور مشاركت دهد. لذا با طرح شعار گفتگو، تفاهم وهمزيستي، پايه هاي روابط دوستانه وهمكاري صميمانه اي با رهبران ديني مسيحي و اهل سنت آن كشور بنا نهاد. حمايت جوانمردانه امام موسي صدر از بستني فروش مسيحي در اوايل تابستان 1341 كه به فتواي صريح ايشان مبني بر طهارت اهل كتاب منجر گرديد، توجه تمامي محافل مسيحي لبنان را به خود جلب نمود. در اواخر تابستان 1341 «مطران گريگورا حداد» به شهر صور آمد و از امام براي عضويت در هيأت امناء «جنبش حركت اجتماعي» دعوت نمود. سخنراني هاي تاريخي امام موسي صدر در «دير المخلص» و كليساي «مارمارون» در شمال لبنان در سال هاي 41 و 42 اثرات معنوي عميقي بر مسيحيان آن كشور بر جاي نهاد. وي در بهار 1344 اولين دور سلسله گفتگوهاي اسلام و مسيحيت را با حضور بزرگان اين دو دين الهي در مؤسسه فرهنگي «الندوه اللبنانيه» به راه انداخت، امام موسي صدر در سال 1349 رهبران مذهبي طوايف مسلمان و مسيحي جنوب لبنان را در چارچوب «كميته دفاع از جنوب» گردهم آورد تا براي مقاومت در برابر تجاوزات رژيم صهيونيستي چاره انديشي نمايند. امام موسي صدر در اواسط سال 1357 موفق گرديد رهبران مسلمان و مسيحي لبنان را جهت برپايي يك جبهه فراگير ملي متقاعد نمايد و در اين مسير تا آنجا پيش رفت كه حتي موعد تأسيس و اولين گردهمايي آنان را براي پس از بازگشت خود از سفر ليبي مشخص نمود. با ربوده شدن امام موسي صدر در شهريور 1357 و آغاز مجدد جنگ داخلي لبنان، اين انديشه در محاق فرو رفت.
3. ربوده شدن امام موسي صدر
امام موسي صدر در 3 شهريور 1357 در آخرين مرحله از سفر دوره اي خود به برخي از كشورهاي عربي، بنابر دعوت رسمي «معمر قذافي» به كشور ليبي وارد، و در روز 9 شهريور در آنجا ربوده گرديد. رژيم ليبي در 27 شهريور 1357 به دنبال التهاب فوق العاده مردم لبنان حوزه هاي علميه و مطبوعات منطقه، با انتشار بيانيه اي رسما اعلان نمود كه امام موسي صدر و دو همراه ايشان با پرواز شماره 881 مورخ 9 شهريور هواپيمايي ايتاليا، طرابلس را به سوي رم ترك كرده اند. بررسي كميته تحقيق دولت لبنان به اين نتيجه رسيدند كه امام موسي صدر در آن پرواز نبوده و خاك طرابلس را ترك نكرده و نيز قاضي تحقيق دادستاني شهر رم در خرداد 1358 اعلان نمود، كه امام موسي صدر و دو همراه وي اصلا وارد رم نشده اند و خاك ليبي را اصلا ترك نكرده اند و اين حكم رسما از دولت ايتاليا به دولت هاي لبنان و سوريه و ايران و مجلس اعلاي شيعه لبنان ابلاغ گرديد و مشخص گرديد كه مستندات دولت ليبي بر خروج امام موسي صدر از ليبي ساختگي بوده است. سرانجام قاضي تحقيق دستگاه قضايي لبنان نيز در 28 آذر 1365 با صدور حكمي اعلان نمود بر اساس شواهد مستندات پرونده ،امام موسي صدر و ده همراه ايشان در داخل ليبي ربوده شده اند. طبق برخي اطلاعات و اخبار بدست آمده امام موسي صدر زنده است و در ليبي زنداني مي باشد . در 13 ارديبهشت 1380 پايگاه جبهه نجات ملي ليبي بر روي شبكه جهاني اينترنت اعلان نمود كه امام صدر در اواخر سال 1376 توسط برخي زندانيان زندان «ابو سليم» شهر طرابلس مشاهده شده و اندكي پيش از ماه رمضان گذشته به مكان ديگر انتقال يافته است.
4. ارتباط امام موسي صدر با ايران
امام موسي صدر اگر چه لبنان را محل اصلي فعاليت هاي خود قرار داده بود اما هيچ گاه از ديگر مسائل جهان اسلام غافل نبود، موفقيت انقلاب اسلامي ايران، امنيت حوزه هاي علميه، اتحاد جهان عرب و اسلام جهت مبارزه با اسرائيل و بالاخره گسترش تشيع در آفريقاي سياه مهمترين غدغه هاي خارج از لبنان ايشان را تشكيل مي داد. در پي دستگيري امام خميني (ره) و در اوايل تابستان 1342، امام صدر راهي اروپا و شمال آفريقا گرديد تا از طريق واتيكان و الازهر، شاه ايران را براي آزاد سازي امام (ره) تحت فشار قرار دهد. در پي تبعيد امام خميني (ره) به تركيه در پائيز سال 1343 امام موسي صدر اقدامات مشابهي را به انجام رسانده تا ضمن تأمين امنيت آن بزرگوار، ترتيبات انتقال ايشان به عتبات عاليات را فراهم سازد. در نيمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولين كادرهاي نظامي مقاومت لبنان، ده ها تن از جوانان ايراني به لبنان رفتند و زير نظر آنان فنون نظامي را فرا گرفتند. در اواخر دهه چهل و مقارن با تأسيس مجلس اعلاي اسلامي شيعه، امام خميني (ره) در پاسخ برخي فضلاي ايراني مقيم نجف، امام صدر را اميد خود براي اداره حكومت پس از شاه ناميد. در زمستان 1350 و بر اساس تقاضاي مراجع وقت، امام صدر پيرامون برخي زندانيان سياسي با شاه گفتگو نمود كه بعضي از آنان از جمله آقاي هاشمي رفسنجاني اندكي بعد از زندان آزاد گرديدند. در سال 1350 با به قدرت رسيدن حافظ اسد و آغاز همكاري هاي تنگاتنگ وي با امام صدر، سوريه به امن ترين كشور خاورميانه براي مبارزين ايراني بدل گرديد. امام موسي صدر در بهار 1357 «لوسين ژرژ» نماينده روزنامه فرانسوي «لوموند» در بيروت را به نجف فرستاد تا با انجام اولين مصاحبه بين المللي با امام خميني (ره) افكار عمومي جهانيان را با انقلاب اسلامي ايران اشنا سازد. امام موسي صدر در ديدارهاي مكرر سال 1357 خود با رهبران سوريه، عربستان سعودي و برخي ديگر از كشورهاي جهان عرب، اهميت انقلاب اسلامي ايران، پيروزي قريب الوقوع آن و ضرورت همپيمايي آنان با اين انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وي در شهريور 1357 و يك هفته قبل از ربوده شدن با انتشار مقاله «نداي پيامبران» در روزنامه لوموند، امام خميني را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامي ايران معرفي كرد. بزرگترين خدمت امام موسي صدر به انقلاب اسلامي ايران در آن بود كه پس از دو دهه بستر سازي و ترويج ارزش هاي ناب اسلامي در لبنان، طي سال هاي 1356 تا 1357 عموم مردم خصوصا شيعيان و بالاخص كادرهاي مقاومت آن كشور را رسما با اين انقلاب آشنا و مرتبط نمود و شيعيان لبنان از روز نخست در كنار انقلاب اسلامي قرار گرفتند. (منبع: ويژه نامه همايش كنگره امام موسي صدر)
و اما درباره لقب امام موسي صدر گفتني است :
واژه «امام» از نظر لغوى به معناى پيشواست؛ چه پيشواى كفر و چه پيشواى ايمان. و در قرآن كريم هم كاربردهاي مختلفي براي پيامبران الهي نظير حضرت ابراهيم و هم براي پيشوايان كفر(فقاتلوا ائمه الكفر) - واژه ائمه جمع امام - به كار رفته است كه. در هر صورت كاربرد لفظ امام براي غير معصومين كه در صورتي كه نسبت عصمت به آنان داده نشود، صحيح است. .
اين كلمه، در بين مسلمانان گاهى به رهبران دينى - كه داراى نقش برجسته‏اى بودند - نيز اطلاق شده است كه البته معناى لغوى آن مراد است؛ نه اين كه كسى در مرتبه معصومين و يا پيامبران قرار گرفته باشد. مثلا در جوامع سني امام غزالي يا در جوامع شيعه امام خميني (ره) و ... به دليل برجستگي علمي و مقبوليت اجتماعي آنان ميان مسلمانان بكار برده مي شود. همچنين علت اينكه امام موسي صدر نيز به اين لقب شهرت يافتند، به خاطر نقش ممتاز ايشان در هدايت و رهبري جوامع شيعي خصوصاً شعيان لبنان مي باشد .

افزودن دیدگاه جدید