استعمار در بیانات رهبری: نابودی فرهنگها و ... نتایج تسلط بیگانگان در هندوستان، الجزایر و پرو
استعمارگران اروپایى آمدند و بر مناطق بسیارى از آسیا، آفریقا و امریکاى لاتین تسلّط پیدا کردند؛ ملتهاى آن مناطق را ذلیل کردند؛ فرهنگ آن ها را، هویّت آن ها را، ثروت آن ها را به تاراج بردند؛ حتى زبان آن ها را، خطّ آن ها را، سابقه و سنّت آن ها را زیر پا له کردند. ملتها را ذلیل کردند؛ آن ها را دوشیدند؛ ثروت آن ها را غارت کردند؛ فرهنگ آن ها را نابود کردند؛ تا آن وقتى که ممکن بود، ماندند، بعد هم رفتند. من نمونه هایى از این قبیل، بعضى را به چشم خود دیده ام، بعضى را شنیده ام و بعضى را خوانده ام.
یک نمونه، کشور بزرگ و پهناور هندوستان است. انگلیسى ها از راه دور آمدند؛ اوّل با تزویر و فریب و بعد با سلاح و قوّت نظامى، سرزمین هند را گرفتند. سالهاى متمادى بر این سرزمین مسلّط ماندند؛ مردم را ذلیل کردند؛ بزرگان را نابود کردند و ثروتهاى هند را از بین بردند. انگلیس، خزانه ى خود و جیب سرمایه داران خود را از سرمایه ها و فرآورده هاى هند پر کرد؛ اما هند را در فقر و مسکنت و بدبختى باقى گذاشت. فقط ثروت مادّى نبود؛ ثروت معنوى آن ها را هم گرفتند و زبان خود را بر آن ها تحمیل کردند. زبان رسمى امروز دولتهاى هند و پاکستان و بنگلادش که مجموعاً شبه قارّه ى هند قدیم است که مستعمره ى انگلیس بود انگلیسى است! آن منطقه دهها زبان محلى داشته است؛ این زبانها را تا آنجایى که توانستند، منسوخ کردند و از بین بردند. یک ملت، زبان خود را که از دست داد، یعنى از گذشته ى خود، از تاریخ خود، از سنّتهاى خود و از میراثهاى گران قدر خود منقطع و جدا مى شود و از آن ها بى خبر مى ماند. یک نمونه ى دیگر عرض مى کنم. رئیس جمهور کشور پرو در امریکاى لاتین، در زمانى که بنده رئیس جمهور بودم، به من گفت: ما اخیراً یک تمدّن بسیار باشکوه را در حفّارى هاى خود در کشورمان پیدا کرده ایم. او مى گفت: سالها استعمارگران بر کشور پرو مسلّط بودند؛ اما نگذاشتند مردم و روشن فکران و صاحب نظران پرو بفهمند که در گذشته چنین تمدّنى داشتند!
یعنى این ها حتى از اینکه مردم، تاریخ خودشان را بدانند و به گذشته ى خودشان افتخار کنند، مانع مى شدند! یک نمونه ى دیگر، الجزائر، این کشور عربى و مسلمان است. فرانسویها آمدند و دهها سال بر آن کشور مسلّط شدند؛ با سلاح آنجا را قبضه کردند؛ در آنجا حکومت تشکیل دادند؛ حکّام و افسران خودشان را به حکومت و فرماندهى آن کشور گماشتند؛ اوّلین چیزى که کمر به آن بستند، از بین بردن آثار اسلامى و حتى از بین بردن زبان عربى بود. باز زمانى که من رئیس جمهور بودم، یکى از بلندپایگان دولت الجزائر در آن روز، به تهران آمد و با من ملاقات کرد. در اثناى صحبت مى خواست مطلبى را بیان کند؛ اما تعبیر عربى آن مطلب را بلد نبود! عرب زبان، مى خواست مفهومى را به من منتقل کند، نمى دانست با زبان عربى چگونه مى شود آن را منتقل کرد! رو کرد به وزیر خارجه اش، به زبان فرانسوى از او پرسید که این به عربى چه مى شود؟ او هم در جواب گفت به عربى این مى شود؛ بعد لغت عربى را به کار برد! یعنى زبدگان و نخبگان یک ملت، به خاطر تأثیر استعمار، از زبان خودشان دور ماندند. دلسوزان الجزایرى بعد از آن با ما صحبت کردند و گفتند ما همت گماشته ایم که بعد از ازاله ى استعمار، بتوانیم زبان عربى را برگردانیم.
عزیزان من! برادران و خواهران من! نبودن استقلال، با یک کشور این طور عمل مى کند. هویّت ملى را از مردم آن کشور مى گیرد؛ افتخارات را از آن ها مى گیرد؛ سابقه ى تاریخى را از آن ها مى گیرد؛ منافع مادّى آن ها را چپاول مى کند؛ هویّت فرهنگى و زبان آن ها را هم مى گیرد. این وضع تسلّطِ یک قدرت بر یک کشور است. ۱۳۷۹/۰۷/۱۴
افزودن دیدگاه جدید