استعمار در بیانات رهبری: توسعه؛ بهانه استعمارگری بیگانگان

دو گرایش غلط همیشه درباره ى پیشرفت و تحولِ منتهى به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانتهائى که به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربه هائى که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگرى بر پیکر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلى از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجارى- که هم بى سواد بودند، هم دنیاپرست بودند، هم در عین حال با محافل غربى ارتباط داشتند- عامل و وسیله ى وابستگىِ نادانسته ى کشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است!

 

در قضیه ى مشروطه، آن خطِّ انگلیسىِ ماجراى مشروطه حرفش ترقى خواهى بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان کسانى که رهبران مشروطه را نابود کردند؛ شیخ فضل الله را به دار کشیدند، مرحوم آیت اللَّه بهبهانى را ترور کردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح کردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یک عده افرادى را که وابسته ى به غرب و سیاستهاى استعمارى بودند، به نام مشروطه خواه بر مردم مسلط کردند، شعار آن ها هم همین ترقى خواهى بود! آن ها هم مى گفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آن چنان خیانت بزرگى انجام گرفت.

 

رضا خان با شعار ترقى و اصلاح آمد سر کار. کودتا کرد؛ حکومت کودتا، بعد هم آن دیکتاتورىِ سیاه و بى نظیر، که همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقى انجام گرفت. محمد رضا پسر او- حکومت موروثى و بعد هم کودتا در مرداد 1332- هم ادعاى حرکت اصلاحى داشت و این همه فاجعه براى این کشور به وجود آوردند. ضربه اى که به این کشور و به این ملت زدند، این طورى بود.در سطح جهانى هم همین طور است. استعمار ملتها- که لکه ى ننگ تاریخ بشر در یکى دو قرن اخیر هست- به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنى نوسازى. انگلیس ها، هلندى ها، پرتغالى ها، فرانسوى ها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریکاى لاتین رفتند بومى ها را قتل عام کردند، سرزمینها را تصرف کردند، دزدى کردند، خیانت کردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازى، پیشرفت، استعمار.

 

در دوره ى بعد هم که نواستعمار پدید آمد، بازهم همین بود. این همه تجاوز، این همه جنگ افروزى، این همه کودتا که به وسیله ى سرویسهاى امنیتى کشورهاى غربى- چه امریکا، چه انگلیس و چه غیر این ها- انجام گرفته، همه زیر پرچم تجددخواهى و پیشرفت و تحول و توسعه انجام گرفته. همین الآن شما افغانستان و عراق جلوى چشمتان است. امریکایى ها آمدند وارد عراق شدند براى اینکه دنیاى نوئى را؛ دنیاى آزادى، دمکراسى و توسعه را براى مردم عراق به وجود بیاورند. شما ببینید الآن در عراق چه خبر است! شاید در طول دوران حکومتهاى کودتائىِ عراق- آخرینش صدام بود- محنتى را که امروز مردم عراق دارند از دست امریکایى ها مى کشند، تا حالا تحمل نکرده باشند. زن و مرد عراقى تحقیر مى شوند. جوان امریکایى چکمه اش را مى گذارد پشت گردنِ یک جوان عراقى؛ چرا؟ چون از خیابان عبور مى کرده و به او مشکوک شده؛ او را مى خواباند و جلوى چشم زن و بچه اش، صورتش را به خاک فشار مى دهد. یا مرد را جلوى چشم زن خانه کتک مى زنند؛ مردها زن خانه را به اسم توسعه و پیشرفت و به اسم نجات ملت عراق بازرسى بدنى مى کنند. در افغانستان هم همین طور است.

پس نام توسعه از یک طرف مورد چنین سوءاستفاده هائى در طول تاریخ و در زمان خود ما در سرتاسر دنیا و در کشور خود ما انجام گرفته است.

از یک طرف هم در نقطه ى مقابل، کسانى بوده اند و هستند که با هر نوع نوآورى و تحولى مخالفت کرده اند؛ به اسم اینکه این سابقه ندارد، این را نمى شناسیم، این را نمى دانیم، به این مشکوکیم. حدیثِ «شرّ الأمور محدثاتها» را بد معنا کرده اند. بااینکه نوآورى سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآورى زندگى بشر معنا پیدا نمى کند؛ اما این ها مخالفت کردند. این دو گرایش متضاد وجود داشته است.۱۳۸۶/۰۲/۲۵

 

افزودن دیدگاه جدید