Islam1980. دعاى ابوحمزه ثمالى، قسمت اول
در مصباح شيخ است كه روايت كرده ابوحمزه ثمالى كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام درماه رمضان بيشتر از شب را نماز مى كرد و چون سحر مى شد اين دعا را مى خواند:
اِلهى لا تُؤَدِّبْنى بِعُقوُبَتِكَ وَلا تَمْكُرْ بى فى
خدايا مرا به مجازات و عقوبتت ادب مكن و مكر مكن به من
حيلَتِكَ مِنْ اَيْنَ لِىَ الْخَيْرُ يا رَبِّ وَلا يوُجَدُ اِلاّ مِنْ عِنْدِكَ وَمِنْ اَيْنَ
با حيله ات از كجا خيرى بدست آورم اى پروردگار من با اينكه خيرى يافت نشود جز در پيش تو و از كجا
لِىَ النَّجاةُ وَلا تُسْتَطاعُ اِلاّ بِكَ لاَ الَّذى اَحْسَنَ اسْتَغْنى عَنْ عَوْنِكَ
نجاتى برايم باشد با اينكه نجاتى نتوان يافت جز به كمك تو نه آن كس كه نيكى كند بى نياز است از كمك تو
وَرَحْمَتِكَ وَلاَ الَّذى اَسآءَ وَاجْتَرَءَ عَلَيْكَ وَلَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِكَ
و رحمتت و نه آنكس كه بد كند و دليرى بر تو كند و خوشنوديت نجويد از تحت قدرت تو بيرون رود
يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ بگويد تا آنكه نفس قطع شود
اى پروردگار من، اى پروردگار من، اى پروردگار من،...
[بِكَ] عَرَفْتُكَ وَاَنْتَ دَلَلْتَنى عَلَيْكَ
بوسيله خودت من ترا شناختم و تو مرا برخود راهنمايى كردى
وَدَعَوْتَنى اِلَيْكَ وَلَوْلا اَنْتَ لَمْ اَدْرِ ما اَنْتَ
و بسوى خود خواندى و اگر تو نبودى من ندانستم كه تو كسيتى
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَدْعوُهُ فَيُجيبُنى وَاِنْ كُنْتُ بَطيَّئاً حينَ يَدْعوُنى
ستايش خدايى را كه مى خوانمش و او پاسخم دهد و اگرچه وقتى مى خواندم بكندى به درگاهش روم
وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَسْئَلُهُ فَيُعْطينى وَاِنْ كُنْتُ بَخيلاً حينَ يَسْتَقْرِضُنى
و ستايش خدايى را كه مى خواهم از او و به من عطا مى كند و اگرچه در هنگامى كه او از من چيزى قرض خواهد من بخل كنم
وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اُناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتى وَاَخْلوُ بِهِ حَيْثُ شِئْتُ
و ستايش خدايى را كه هرگاه براى حاجتى بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براى
لِسِرِّى بِغَيْرِ شَفيعٍ فَيَقْضى لى حاجَتى اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى لا اَدْعُو غَيْرَهُ
راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد ستايش خدايى را كه جز او
وَلَوْ دَعَوْتُ غَيْرَهُ لَمْ يَسْتَجِبْ لى دُعائى وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لا اَرْجُو
كسى را نخوانم و اگر غير او ديگرى را مى خواندم دعايم را مستجاب نمى كرد و ستايش خدايى را كه بجز او
غَيْرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيْرَهُ لاَخْلَفَ رَجآئى وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى وَكَلَنى
اميد ندارم و اگر به غير او اميدى داشتم نااميدم مى كرد و ستايش خدايى را كه مرا به حضرت خود
اِلَيْهِ فَاَكْرَمَنى وَلَمْ يَكِلْنى اِلَى النّاسِ فَيُهينُونى وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى
واگذار كرده و از اين رو به من اكرام كرده و به مردم واگذارم نكرده كه مرا خواركنند و ستايش خدايى را كه
تَحَبَّبَ اِلَىَّ وَهُوَ غَنِىُّ عَنّى وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى يَحْلُمُ عَنّى حَتّى كَاَنّى
با من دوستى كند در صورتى كه از من بى نياز است و ستايش خدايى را كه نسبت به من بردبارى كند تا به جايى كه
لا ذَنْبَ لى فَرَبّى اَحْمَدُ شَىءٍ عِنْدى وَاَحَقُّ بِحَمْدى اَللّهُمَّ اِنّى اَجِدُ
گويا گناهى ندارم پس پروردگار من ستوده ترين چيزها است نزد من و به ستايش من سزاوارتر است خدايا من همه راههاى
سُبُلَ الْمَطالِبِ اِلَيْكَ مُشْرَعَةً وَمَناهِلَ الرَّجآءِ اِلَيْكَ مُتْرَعَةً
مقاصد را به سوى تو باز مى بينم و چشمه هاى اميد را بسويت سرشار مى يابم
وَالاِْسْتِعانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ اَمَّلَكَ مُباحَةً وَاَبْوابَ الدُّعآءِ اِلَيْكَ
و يارى جستن به فضل تو براى آرزومندانت مباح و بى مانع است و درهاى دعاى بسوى تو براى
لِلصّارِخينَ مَفْتوُحَةً وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرّاجى بِمَوْضِعِ اِجابَةٍ وَلِلْمَلْهوُفينَ
فريادكنندگان باز است و به خوبى مى دانم كه تو براى اجابت شخص اميدوار آماده اى و براى فريادرسى اندوهگينان
بِمَرْصَدِ اِغاثَةٍ وَاَنَّ فِى اللَّهْفِ اِلى جوُدِكَ وَالرِّضا بِقَضآئِكَ عِوَضاً
مهياى فريادرسى هستى و براستى مى دانم كه در پناهندگى به جود و كرمت و خوشنودى به قضا و قدرت عوضى است
مِنْ مَنْعِ الْباخِلينَ وَمَنْدوُحَةً عَمّا فى اَيْدِى الْمُسْتَاْثِرينَ وَاَنَّ
از جلوگيرى كردن بخيلان و گشايشى است از احتياج بدانچه در دست دنياطلبان است و براستى
الرّاحِلَ اِلَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ وَاَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ اِلاّ اَنْ
كوچ كننده به درگاهت راهش نزديك است و مسلما تو از خلق خود در حجاب نشوى مگر آنكه
تَحْجُبَهُمُ الاْعمالُ دوُنَكَ وَقَدْ قَصَدْتُ اِلَيْكَ بِطَلِبَتى وَتَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ
كردارشان ميان آنها و تو حاجب شود و من با مطلبى كه دارم قصد تو را كرده
بِحاجَتى وَجَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتى وَبِدُعآئِكَ تَوَسُّلى مِنْ غَيْرِ
و با حاجت خود رو به درگاه تو آوردم و استغاثه ام را به درگاه تو قرار دادم و دعاى تو را دست آويز خود كردم بى آنكه من
اسْتِحْقاقٍ لاِسْتِماعِكَ مِنّى وَلاَ اسْتيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّى بَلْ لِثِقَتى
استحقاق داشته باشم كه تو از من بشنوى و نه مستوجب آنم كه از من بگذرى بلكه بدان اعتمادى كه من
بِكَرَمِكَ وَسُكوُنى اِلى صِدْقِ وَعْدِكَ وَلَجَائ اِلىَ الاْيمانِ
به كرم تو دارم و آن اطمينانى كه به درستى وعده ات دارم و به خاطر پناهندگيم به ايمان
بِتَوْحيدِكَ وَيَقينى بِمَعْرِفَتِكَ مِنّى اَنْ لا رَبَّ [لى ] غَيْرُكَ وَلا اِلهَ اِلاّ
و اعتقادى كه بر يگانگى تو دارم و يقينى كه به معرفت و شناسايى تو دارم كه مى دانم پروردگارى غير
اَنْتَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُكَ حَقُّ وَ وَعْدُكَ
تو نيست و معبودى جز تو وجود ندارد يگانه اى كه شريكى برايت نيست خدايا تو فرمودى و گفتارت حق و وعده ات
صِدْقٌ وَاسْئَلوُا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَ اللّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً وَلَيْسَ مِنْ
راست است (كه فرمودى ) ((و درخواست كنيد خدا را از فضلش كه براستى او به شما مهربان است )) و رسم تو چنان نيست
صِفاتِكَ يا سَيِّدى اَنْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَاَنْتَ الْمَنّانُ
اى آقاى من كه دستور سؤ ال بدهى ولى از عطا و بخشش دريغ نموده و خوددارى كنى و تويى بخشاينده
بِالْعَطِيّاتِ عَلى اَهْلِ مَمْلَكَتِكَ وَالْعائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِكَ اِلهى
به عطايا بر اهل كشور خود و متوجه بدانها به مهربانى و راءفتت خدايا
رَبَّيْتَنى فى نِعَمِكَ وَ اِحْسانِكَ صَغيراً وَنَوَّهْتَ بِاسْمى كَبيراً فَيامَنْ
مرا در خردسالى در نعمتها و احسان خويش پروريدى و در بزرگى نامم را بر سر زبانها بلند كردى پس اى كه
رَبّانى فِى الدُّنْيا بِاِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ وَاَشارَ لى فِى الاْخِرَةِ
در دنيا مرا به احسان و فضل و نعمتهاى خود پروريدى و براى آخرتم
اِلى عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ مَعْرِفَتى يا مَوْلاىَ دَليلى عَلَيْكَ وَحُبّى لَكَ شَفيعى
به عفو وكرم اشارت فرمودى اى مولاى من شناساييم به تو راهنماى من بسوى تو است و محبتى كه به تو دارم شفيع من است
اِلَيْكَ وَاَنَا واثِقٌ مِنْ دَليلى بِدَلالَتِكَ وَساكِنٌ مِنْ شَفيعى اِلى
به درگاهت و من از راهنمايى كردن اين دليلم بسوى تو مطمئنم و از پذيرفتن شفيعم از جانب تو
شَفاعَتِكَ اَدْعوُكَ يا سَيِّدى بِلِسانٍ قَدْ اَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ اُناجيكَ
آسوده خاطرم مى خوانمت اى آقاى من به زبانى كه گناه لالش كرده پروردگارا با تو راز گويم
بِقَلْبٍ قَدْ اَوْبَقَهُ جُرْمُهُ اَدْعوُكَ يا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِياً خآئِفاً اِذا
بوسيله دلى كه جنايت به هلاكتش كشانده مى خوانمت اى پروردگار من هراسان و خواهان و اميدوار و ترسان ،
رَاَيْتُ مَوْلاىَ ذُنوُبى فَزِعْتُ وَاِذا رَاَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ فَاِنْ عَفَوْتَ
اى مولاى من هنگامى كه گناهانم را مشاهده مى كنم هراسان شوم و چون بزرگوارى تو را بينم به طمع افتم خدايا اگر بگذرى
فَخَيْرُ راحِمٍ وَاِنْ عَذَّبْتَ فَغَيْرُ ظالِمٍ حُجَّتى يا اَللّهُ فى جُرْاَتى عَلى
بهترين مهرورزى و اگر عذاب كنى ستم نكرده اى ، دليل و بهانه من اى خدا در اينكه دليرى كنم
مَسْئَلَتِكَ مَعَ اِتْيانى ما تَكْرَهُ جُودُكَ وَكَرَمُكَ وَعُدَّتى فى شِدَّتى مَعَ
در سؤ ال كردن از تو با اينكه رفتارم خوشايند تو نيست همان جود و كرم تو است و ذخيره من در سختيم با
قِلَّةِ حَيائى رَاْفَتُكَ وَرَحْمَتُكَ وَقَدْ رَجَوْتُ اَنْ لا تَخيبَ بَيْنَ ذَيْنِ
بى شرمى من همان راءفت و مهربانى تو است و براستى اميدوارم كه نوميد مكنى ميان اين وآ ن آروزيم را
وَذَيْنِ مُنْيَتى فَحَقِّقْ رَجآئى وَاسْمَعْ دُعآئى يا خَيْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ
پس اميدم را صورت عمل ده و دعايم را شنيده گير اى بهترين كسى كه خوانندگان بخوانندش
وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ عَظُمَ يا سَيِّدى اَمَلى وَسآءَ عَمَلى فَاَعْطِنى
و برتر كسى كه اميدواران بدو اميد دارند اى آقايم آرزويم بزرگ و عملم زشت است پس تو
مِنْ عَفْوِكَ بِمِقْدارِ اَمَلى وَلا تُؤ اخِذْنى بِاَسْوَءِ عَمَلى فَاِنَّ كَرَمَكَ
از عفو خويش به اندازه آرزويم به من بده و مرا به بدترين عملم مؤ اخذه مكن زيرا كرم تو برتر است
يَجِلُّ عَنْ مُجازاةِ الْمُذْنِبينَ وَحِلْمَكَ يَكْبُرُ عَنْ مُكافاةِ الْمُقَصِّرينَ
از مجازات گنهكاران و بردباريت بزرگتر است از مكافات تقصيركاران
وَاَنَا ياسَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ
و من اى آقايم به فضلت پناهنده گشته و از تو بسوى خودت گريخته ام و خواستارم آنچه را وعده كردى از
الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً وَما اَنَا يا رَبِّ وَما خَطَرى هَبْنى
چشم پوشى نسبت به كسى كه خوش گمان به تو است ، من چه ام پروردگارا؟ و چه اهميتى دارم ؟ مرا
بِفَضْلِكَ وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِكَ اَىْ رَبِّ جَلِّلْنى بِسَِتْرِكَ وَاعْفُ عَنْ
به فضل خويش ببخش با عفو خود بر من نيكى كن و منت گذار، پروردگارا مرا به پوشش خود بپوشان
تَوْبيخى بِكَرَمِ وَجْهِكَ فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلى ذَنْبى غَيْرُكَ ما فَعَلْتُهُ
و به كرم ذاتت از سرزنش كردن من درگذر پس اگر ديگرى جز تو بر گناهم آگاه مى شد آن گناه را انجام نمى دادم
وَلَوْ خِفْتُ تَعْجيلَ الْعُقوُبَةِ لاَ اجْتَنَبْتُهُ لا لاِنَّكَ اَهْوَنُ النّاظِرينَ وَاَخَفُّ
و اگر از زود به كيفر رسيدن مى ترسيدم باز هم خوددارى مى كردم و اينكه با اين وصف گناه كردم نه براى آن بود كه تو سبكترين بينندگانى
الْمُطَّلِعينَ [عَلَىَّ] بَلْ لاِنَّكَ يارَبِّ خَيْرُ السّاتِرينَ وَاَحْكَمُ الْحاكِمينَ
و يا بى مقدارترين مطلعين هستى بلكه براى آن بود كه تو اى پروردگار من بهترين پوشندگان و حكم كننده ترين حاكمان
وَاَكْرَمُ الاْكْرَمينَ سَتّارُ الْعُيوُبِ غَفّارُ الذُّنوُبِ عَلاّمُ الْغُيوُبِ تَسْتُرُ
و گرامى ترين گراميان و پوشاننده عيوب و آمرزنده گناهانى گناه را به كرمت مى پوشانى
الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ وَتُؤَخِّرُ الْعُقوُبَةَ بِحِلْمِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى حِلْمِكَ بَعْدَ
و كيفر را به واسطه بردباريت به تاءخير اندازى پس تو را ستايش سزا است بر بردباريت پس
عِلْمِكَ وَعَلى عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكَ وَيَحْمِلُنى وَيُجَرِّئُنى عَلى
از دانستن و بر گذشتت پس از توانايى داشتن و همين گذشت تو از من مرا وادار كرده و دلير ساخته بر
مَعْصِيَتِكَ حِلْمُكَ عَنّى وَيَدْعوُنى اِلى قِلَّةِ الْحَيآءِ سَِتْرُكَ عَلَىَّ
نافرمانيت و همان پرده پوشيت بر من مرا به بى شرمى واداشته
وَيُسْرِعُنى اِلَى التَّوَثُّبِ عَلى مَحارِمِكَ مَعْرِفَتى بِسَعَةِ رَحْمَتِكَ
و همان معرفتى كه من به فراخى رحمتت دارم و بزرگى عفوت مرا بدست زدن به كارهاى حرام شتابان مى كند
وَعَظيمِ عَفْوِكَ يا حَليمُ يا كَريمُ يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا غافِرَ الذَّنْبِ يا
اى بردبار اى بزرگوار اى زنده و اى پاينده اى آمرزنده گناه اى
قابِلَ التَّوْبِ يا عَظيمَ الْمَنِّ يا قَديمَ الاِْحسانِ اَيْنَ سَِتْرُكَ الْجَميلُ
پذيرنده گناه اى بزرگ نعمت اى ديرينه احسان كجاست پرده پوشى زيبايت ؟
اَيْنَ عَفْوُكَ الْجَليلُ اَيْنَ فَرَجُكَ الْقَريبُ اَيْنَ غِياثُكَ السَّريعُ اَيْنَ
كجاست گذشت بزرگت ؟ كجاست گشايش نزديكت ؟ كجاست فريادرسى فوريت ؟ كجاست
رَحْمَتُكَ الْواسِعَةُ اَيْنَ عَطاياكَ الْفاضِلَةُ اَيْنَ مَواهِبُكَ الْهَنيئَةُ اَيْنَ
رحمت وسيعت ؟ كجاست عطاهاى برجسته ات ؟ كجاست بخششهاى دلچسبت ؟ كجاست
صَنائِعُكَ السَّنِيَّةُ اَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظيمُ اَيْنَ مَنُّكَ الْجَسيمُ اَيْنَ
نيكى هاى شايانت ؟ كجاست فضل عظيمت ؟ كجاست نعمت بزرگت ؟ كجاست
اِحْسانُكَ الْقَديمُ اَيْنَ كَرَمُكَ يا كَريمُ بِهِ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْتَنْقِذْنى وَبِرَحْمَتِكَ
احسان ديرينه ات ؟ كجاست كرمت ؟ اى كريم بدان (چه گفتم ) و به محمد و آل محمد مرا نجات ده و به رحمتت
فَخَلِّصْنى يا مُحْسِنُ يا مُجْمِلُ يا مُنْعِمُ يا مُفْضِلُ لَسْتُ اَتَّكِلُ فِى
خلاصم كن اى نيكو اى نيكو بخش اى نعمت ده اى زياده بخش چنان نيست كه من براى
النَّجاةِ مِنْ عِقابِكَ عَلى اَعْمالِنا بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنا لاِنَّكَ اَهْلُ التَّقْوى
نجات از عقاب تو به كارهامان تكيه كنم بلكه به فضلى كه بر ما دارى تكيه زنم زيرا تو اهل تقوى
وَاَهْلُ الْمَغْفِرَةِ تُبْدِئُ بِالاِْحْسانِ نِعَماً وَتَعْفوُ عَنِ الذَّنْبِ كَرَماً فَما
و شايسته آمرزشى آغاز كنى به احسان از روى نعمت بخشى و گذشت كنى از گناه از روى كرم و بزرگوارى و با اين وضع
نَدْرى ما نَشْكُرُ اَجَميلَ ما تَنْشُرُ اَمْ قَبيحَ ما تَسْتُرُ اَمْ عَظيمَ ما اَبْلَيْتَ
ما ندانيم كداميك را سپاس گوييم : آن نيكيها كه پراكنده كنى يا زشتيها كه بپوشانى يا بزرگ آزمايشت
وَاَوْلَيْتَ اَمْ كَثيرَ ما مِنْهُ نَجَّيْتَ وَعافَيْتَ يا حَبيبَ مَنْ تَحَبَّبَ اِلَيْكَ
و شايستگى نعمتت يا آن همه چيزهايى كه ما را از آن نجات داده و عافيت دادى اى دوست كسى كه با تو دوستى كند
وَيا قُرَّةَ عَيْنِ مَنْ لاذَبِكَ وَانْقَطَعَ اِلَيْكَ اَنْتَ الْمُحْسِنُ وَنَحْنُ
و اى نور ديده كسى كه پناه به تو آرد و از ديگران ببرد تويى نيكوكار و ماييم
الْمُسيئَّوُنَ فَتَجاوَزْ يا رَبِّ عَنْ قَبيحِ ما عِنْدَنا بِجَميلِ ما عِنْدَكَ وَاَىُّ
گنهكار پس درگذر اى پروردگار از زشتيهاى ما به نيكيهاى خود و كدام
جَهْلٍ يا رَبِّ لا يَسَعُهُ جوُدُكَ اَوْ اَىُّ زَمانٍ اَطْوَلُ مِنْ اَناتِكَ وَما قَدْرُ
نادانى است اى پروردگار كه جود تو فرايش نگيرد و چه روزگارى درازتر از زمان بردبارى تو است و چه ارزشى دارد
اَعْمالِنا فى جَنْبِ نِعَمِكَ وَكَيْفَ نَسْتَكْثِرُ اَعْمالاً نُقابِلُ بِها كَرَمَكَ بَلْ
اعمال ما در جنب نعمتهايت و چگونه زياد بشمريم اعمال (بدمان ) را كه بتوانيم آنها را برابر با كرم تو كنيم بلكه
كَيْفَ يَضيقُ عَلَى الْمُذْنِبينَ ما وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِكَ يا واسِعَ
چگونه ممكن است ميدان بر گنهكاران تنگ شود با آن رحمت وسيعت
الْمَغْفِرَةِ يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ فَوَ عِزَّتِكَ يا سَيِّدى لَوْ نَهَرْتَنى
كه ايشان را فراگرفته اى وسيع آمرزش اى دو دستت به رحمت باز سوگند به عزتت اى آقاى من اگرچه برانيم
ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنَ
من از در خانه ات برنخيزم و از تملق و چاپلوسيت دست برندارم چون
الْمَعْرِفَةِ بِجوُدِكَ وَكَرَمِكَ وَاَنْتَ الْفاعِلُ لِما تَشآءُ تُعَذِّبُ مَنْ تَشآءُ
اطلاع از جود و كرمت پيدا كرده ام و تويى كننده هرچه بخواهى عذاب كنى هركه را خواهى
بِما تَشآءُ كَيْفَ تَشآءُ وَتَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ كَيْفَ تَشآءُ لا
بهرچه خواهى بهرطور كه خواهى و رحم كنى هر كه را خواهى بهرچه خواهى هرطور كه خواهى
تُسْئَلُ عَنْ فِعْلِكَ وَلا تُنازَعُ فى مُلْكِكَ وَلا تُشارَكُ فى اَمْرِكَ وَلا
بازپرسى از كار تو نشود و نزاعى در فرمانرواييت رخ ندهد و شريكى در كارت نباشد
تُضآدُّ فى حُكْمِكَ وَلا يَعْتَرِضُ عَلَيْكَ اَحَدٌ فى تَدْبيرِكَ لَكَ الْخَلْقُ
و ضدّيتى در حكمت نباشد و كسى نيست كه در تدبير تو بر تو اعتراض كند آفرينش
وَالاْمْرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمينَ يا رَبِّ هذا مَقامُ مَنْ لاذَبِكَ
و دستور از تو است برتر است خدا پروردگار جهانيان پروردگارا اين جايگاه كسى است كه به تو
وَاسْتَجارَ بِكَرَمِكَ وَاَلِفَ اِحْسانَكَ وَنِعَمَكَ وَاَنْتَ الْجَوادُ الَّذى
روى آورده و به كرمت پناه جسته و به احسان و نعمتت خو گرفته و تويى بخشاينده اى كه
لايَضيقُ عَفْوُكَ وَلا يَنْقُصُ فَضْلُكَ وَلا تَقِلُّ رَحْمَتُكَ وَقَدْ تَوَثَّقْنا
تنگ نايد عفوت و كاهش نيابد فضل و بخششت و كم نگردد مهر و رحمتت و ما
مِنْكَ بِالصَّفْحِ الْقَديمِ وَالْفَضْلِ الْعَظيمِ وَالرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ اَفَتَُراكَ يا
بدان چشم پوشى ديرينه و فضل عظيمت و رحمت پهناورت اعتماد كرده ايم آيا چنان مى بينى
رَبِّ تُخْلِفُ ظُنوُنَنا اَوْ تُخَيِّبُ آمالَنا كَلاّ يا كَريمُ فَلَيْسَ هذا ظَنُّنا بِكَ
پروردگارا كه برخلاف گمانهاى ما رفتار كنى يا آرزوهايمان نوميد كنى ؟ هرگز! اى كريم چون ما چنين گمانى به تو نداريم
وَلا هذا فيكَ طَمَعُنا يا رَبِّ اِنَّ لَنا فيكَ اَمَلاً طَويلاً كَثيراً اِنَّ لَنا فيكَ
و طمع ما درباره تو اينگونه نيست پروردگارا براستى ما درباره تو آرزوى دراز و بسيارى داريم براستى ما نسبت به تو
رَجآءً عَظيماً عَصَيْناكَ وَنَحْنُ نَرْجوُ اَنْ تَسْتُرَ عَلَيْنا وَدَعَوْناكَ وَنَحْنُ
اميد بزرگ و زيادى داريم ، تو را نافرمانى كرديم ولى اميدواريم كه تو بپوشانى بر ما و خوانديم تو را و اميدواريم
نَرْجوُ اَنْ تَسْتَجيبَ لَنا فَحَقِّقْ رَجآئَنا مَوْلانا فَقَدْ عَلِمْنا ما نَسْتَوْجِبُ
كه تو اجابت كنى مارا پس اميد ما را تحقق بخش اى مولاى ما كه براستى ما مى دانيم كه به اعمالمان مستوجب چه (پاداشى )
بِاَعْمالِنا وَلكِنْ عِلْمُكَ فينا وَعِلْمُنا بِاَنَّكَ لا تَصْرِفُنا عَنْكَ وَاِنْ كُنّا
هستيم ولى علم تو درباره ما و علم ما درباره تو اين است كه ما را از درگاهت نرانى و اگرچه ما
غَيْرَ مُسْتَوْجِبينَ لِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجوُدَ عَلَيْنا وَعَلَى الْمُذْنِبينَ
مستوجب رحمت تو نيستيم ولى تو شايسته آنى كه بر ما بخشش كنى و بر گنهكاران
بِفَضْلِ سَعَتِكَ فَامْنُنْ عَلَيْنا بِما اَنْتَ اَهْلُهُ وَجُدْ عَلَيْنا فَاِنّا مُحْتاجوُنَ
به فضل وسيعت توجه فرمايى پس بر ما منت گذار بدانچه تو شايسته آنى و بر ما جود كن كه ما نيازمند
اِلى نَيْلِكَ يا غَفّارُ بِنوُرِكَ اهْتَدَيْنا وَبِفَضْلِكَ اسْتَغْنَيْنا وَبِنِعْمَتِكَ
عطاى توييم اى آمرزنده به نور تو راه يافتيم و به فضل تو بى نيازى جستيم و به نعمت تو
اَصْبَحْنا وَاَمْسَيْنا ذُنوُبُنا بَيْنَ يَدَيْكَ نَسْتَغْفِرُكَ الّلهُمَّ مِنْها وَنَتوُبُ
صبح و شام كرديم گناهان ما پيش روى تو است كه ما از آنها آمرزش خواهيم و بسويت توبه كنيم
اِلَيْكَ تَتَحَبَّبُ اِلَيْنا بِالنِّعَمِ وَنُعارِضُكَ بِالذُّنوُبِ خَيْرُكَ اِلَيْنا نازِلٌ
تو با نعمتهايت بر ما دوستى كنى و ما به گناهان با تو معارضه و برابرى كنيم خير تو بر ما نازل گردد
وَشَّرُنا اِلَيْكَ صاعِدٌ وَلَمْ يَزَلْ وَلا يَزالُ مَلَكٌ كَريمٌ يَاْتيكَ عَنّا بِعَمَلٍ
و در برابر شرّ ما بسوى تو بالا آيد و تو هميشه تا بوده و هست پادشاه بزرگوار و كريمى بوده اى كه از جانب ما كارهاى
قَبيحٍ فَلا يَمْنَعُكَ ذلِكَ مِنْ اَنْ تَحوُطَنا بِنِعَمِكَ وَتَتَفَضَّلَ عَلَيْنا بِآلائِكَ
زشت بسوى تو آيد ولى آنها جلوگيريت نكند از اينكه ما را به نعمتهاى خود فراگيرى و خود بر ما تفضل كنى
فَسُبْحانَكَ ما اَحْلَمَكَ وَاَعْظَمَكَ وَاَكْرَمَكَ مُبْدِئاً وَمُعيداً تَقَدَّسَتْ
پس منزهى تو كه چقدر بردبارى و چه بزرگ و كريمى چه در آغاز (نعمت ) و چه در ادامه آن نامهايت مقدس
اَسْمآئُكَ وَجَلَّ ثَناؤُكَ وَكَرُمَ صَنائِعُكَ وَفِعالُكَ اَنْتَ اِلهى اَوْسَعُ
و ستايشت ارجمند است و كارها و رفتارت گرانبها است فضل تو اى معبود من
فَضْلاً وَاَعْظَمُ حِلْماً مِنْ اَنْ تُقايِسَنى بِفِعْلى وَخَطيَّئَتى فَالْعَفْوَ الْعَفْوَ
وسيعتر و بردباريت بزرگتر از آنست كه مرا به كردار و گناهم بسنجى از من درگذر درگذر
الْعَفْوَ سَيِّدى سَيِّدى سَيِّدى اَللّهُمَّ اشْغَلْنا بِذِكْرِكَ وَاَعِذْنا مِنْ
درگذر اى آقاى من ... آقاى من ... آقاى من خدايا ما را به ذكر خود مشغول كن و از
سَخَطِكَ وَاَجِرْنا مِنْ عَذابِكَ وَارْزُقْنا مِنْ مَواهِبِكَ وَاَنْعِمْ عَلَيْنا مِنْ
خشمت پناهمان ده و از عذابت امانمان ده و از بخششهايت روزيمان گردان و از
فَضْلِكَ وَارْزُقْنا حَجَّ بَيْتِكَ وَزِيارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ وَرَحْمَتُكَ
فضل خود بر ما انعام كن و روزى ما كن حج خانه ات و زيارت قبر پيامبرت را كه درود تو و رحمت
وَمَغْفِرَتُكَ وَرِضْوانُكَ عَلَيْهِ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِهِ اِنَّكَ قَريبٌ مُجيبٌ
و آمرزش و خوشنوديت بر او و بر خاندانش باد كه براستى تو به خلق نزديكى و اجابت كننده دعايى
وَارْزُقْنا عَمَلاً بِطاعَتِكَ وَتَوَفَّنا عَلى مِلَّتِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّهُ
و عمل به طاعتت را روزى ما گردان و بر كيش خودت و روش پيامبرت - كه درود تو
عَلَيْهِ وَالِهِ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَّ وَارْحَمْهُما كَما رَبَّيانى صَغيراً
بر او و آلش باد - ما را بميران خدايا بيامرز مرا و پدر و مادرم را و برايشان رحم كن چنانچه مرا در كودكى پروريدند
اِجْزِهما بِالاِْحسانِ اِحْساناً وَبِالسَّيِّئاتِ غُفْراناً اَللّهُمَّ اغْفِرْ
و پاداششان بده در برابر نيكى به نيكى و در مقابل بديها به آمرزش خدايا بيامرز
لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ الاْحيآءِ مِنْهُمْ وَالاْمواتِ وَتابِعْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ
مردان و زنان باايمان را چه زندگانشان و چه مردگانشان را و پيوند ده ميان ما و ايشان را
بِالْخَيْراتِ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنا وَمَيِّتِنا وَشاهِدِنا وَغآئِبِنا ذَكَرِنا وَاُنْثانا
در نيكيها خدايا بيامرز زنده ما و مرده ما و حاضر ما و غائب ما، مرد ما و زن ما را؛
صَغيرِنا وَكَبيرِنا حُرِّنا وَمَمْلوُكِنا كَذَبَ الْعادِلوُنَ بِاللّهِ وَضَلّوُا ضَلالاً
كوچك ما و بزرگ ما را، آزاد ما و برده ما را، دروغ گفتند برگشتگان از خدا و گمراه شدند گمراهى
بَعيداً وَخَسِروُا خُسْراناً مُبيناً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
دورى و زيان كردند زيان آشكارى خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد
وَاخْتِمْ لى بِخَيْرٍ وَاكْفِنى ما اَهَمَّنى مِنْ اَمْرِ دُنْياىَ وَآخِرَتى
و كارم را ختم به خير كن و كفايت كن آنچه انديشه ام را به خود مشغول كرده از كار دنيا و آخرتم
وَلاتُسَلِّطْ عَلَىَّ مَنْ لا يَرْحَمُنى وَاجْعَلْ عَلَىَّ مِنْكَ واقِيَةً باقِيَةً وَلا
و مسلط مكن بر من كسى را كه به من رحم نكند و بنه بر من از نزد خود نگهبانى هميشگى و
تَسْلُبْنى صالِحَ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ وَارْزُقْنى مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً واسِعاً
از من نعمتهاى شايسته خود را كه به من داده اى سلب مفرما و از فضل خويش روزى فراخ
حَلالاً طَيِّباً اَللّهُمَّ احْرُسْنى بِحَراسَتِكَ وَاحْفَظْنى بِحِفْظِكَ وَاكْلاَْنى
و حلال و پاكى براى من روزى گردان خدايا به نگهبانى خود مرا نگهبانى فرما و به حفظ خود حفظم كن و در حمايت خود
بِكِلائَتِكَ وَارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامِنا هذا وَفى كُلِّ عامٍ
نگاهداريم كن و روزى من كن حج خانه محترمت را در اين سال و در هر سال
وَزِيارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ وَالاْئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَلا تُخْلِنى يا رَبَّ مِنْ
و زيارت قبر پيغمبرت و قبور ائمه عليهم السلام را و محرومم مكن پروردگارا از
تِلْكَ الْمَشاهِدِ الشَّريفَةِ وَالْمَواقِفِ الْكَريمَةِ اَللّهُمَّ تُبْ عَلَىَّ حَتّى
زيارت اين مشاهد شريفه و زيارتگاههاى گرامى خدايا توبه ام ده تا
لا اَعْصِيَكَ وَاَلْهِمْنِى الْخَيْرَ وَالْعَمَلَ بِهِ وَخَشْيَتَكَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ ما
نافرمانيت نكنم و به دلم انداز كار نيك را و عمل بدان و ترست را در شب و روز تا هنگامى كه
اَبْقَيْتَنى يا رَبَّ الْعالَمينَ اَللّهُمَّ اِنّى كُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَيَّاْتُ وَتَعَبَّاْتُ
در اين دنيا زنده ام دارى اى پروردگار جهانيان خدايا من هر زمان پيش خود گفتم كه ديگر مهيا و مجهز شده ام
وَقُمْتُ لِلصَّلوةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَناجَيْتُكَ اَلْقَيْتَ عَلَىَّ نُعاساً اِذا اَنَا
و برخاستم براى خواندن نماز در برابرت و با تو به راز پرداختم تو بر من چُرت و پينكى را مسلط كردى در آن هنگامى كه
صَلَّيْتُ وَسَلَبْتَنى مُناجاتَكَ اِذا اَنَا ناجَيْتُ مالى كُلَّما قُلْتُ قَدْ
داخل نماز شدم و حال مناجات را از من گرفتى در آن وقتى كه به راز و نياز پرداختم ، مرا چه شده است كه هرگاه با خود گفتم
صَلَُحَتْ سَريرَتى وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوّابينَ مَجْلِسى عَرَضَتْ
باطن و درونم نيكو شده و نزديك شده از مجالس توبه كنندگان مجلس من ، گرفتارى
لى بَلِيَّةٌ اَزالَتْ قَدَمى وَحالَتْ بَيْنى وَبَيْنَ خِدْمَتِكَ سَيِّدى لَعَلَّكَ عَنْ
و پيش آمدى برايم رخ داده كه پايم لغزش پيدا كرده و ميان من و خدمتگذاريت حائل گشته اى آقاى من شايد مرا از دَرِ
بابِكَ طَرَدْتَنى وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَنى مُسْتَخِفّاً
خانه ات رانده اى و از خدمتت دورم كرده اى يا شايد ديده اى سبك شمارم
بِحَقِّكَ فَاَقْصَيْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَنى مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ
حقّت را پس دورم كرده اى يا شايد ديده اى از تو رو گردانده ام پس خشمم كرده اى يا شايد مرا
وَجَدْتَنى فى مَقامِ الْكاذِبينَ فَرَفَضْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَنى غَيْرَ شاكِرٍ
در جايگاه دروغگويانم ديده اى پس رهايم كرده اى يا شايد ديده اى سپاسگزار
لِنَعْمآئِكَ فَحَرَمْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَنى
نعمتهايت نيستم پس محرومم ساخته اى يا شايد مرا در مجلس علماء نيافته اى پس خوارم كرده اى
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَنى فِى الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ
يا شايد مرا در زمره غافلانم ديده اى پس از رحمت خويش بى بهره ام كرده اى يا شايد
رَاَيْتَنى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطّالينَ فَبَيْنى وَبَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ لَمْ
مرا ماءنوس با مجالس بيهوده گذرانم ديده اى پس مرا به آنها واگذاشته اى يا شايد
تُحِبَّ اَنْ تَسْمَعَ دُعآئى فَباعَدْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمى وَجَريرَتى
دوست نداشتى دعايم را بشنوى پس از درگاهت دورم كرده اى يا شايد به جرم و گناهم كيفرم داده اى
كافَيْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيآئى مِنْكَ جازَيْتَنى فَاِنْ عَفَوْتَ يا رَبِّ
يا شايد به بى شرميم مجازاتم كرده اى پس اگر از من بگذرى پروردگارا
فَطالَ ما عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبينَ قَبْلى لاِنَّ كَرَمَكَ اَىْ رَبِّ يَجِلُّ عَنْ
بجاست چون بسيار اتفاق افتاده كه از گنهكاران پيش از من گذشته اى زيرا كرم تو پروردگارا برتر از
مُكافاتِ الْمُقَصِّرينَ وَاَنَا عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما
كيفر كردن تقصيركاران است و من پناهنده به فضل توام و از ترس تو بسوى خودت گريخته ام و درخواست
وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً اِلهى اَنْتَ اَوْسَعُ فَضْلاً
انجام وعده ات را در چشم پوشى از كسى كه خوش گمان به تو است دارم خدايا تو فضلت و سيعتر
وَاَعْظَمُ حِلْماً مِنْ اَنْ تُقايِسَنى بِعَمَلى اَوْ اَنْ تَسْتَزِلَّنى بِخَطيئَتى وَما
و بردباريت بزرگتر از آنست كه مرا به كردارم بسنجى يا اينكه مرا به خطايم بلغزانى و چه
اَنَا يا سَيِّدى وَما خَطَرى هَبْنى بِفَضْلِكَ سَيِّدى وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ
هستم من اى آقاى من و چه ارزشى دارم ؟ مرا به فضل خويش ببخش اى آقاى من و بر من
بِعَفْوِكَ وَجَلِّلْنى بِسَِتْرِكَ وَاعْفُ عَنْ تَوْبيخى بِكَرَمِ وَجْهِكَ سَيِّدى
با عفو خود نيكى كن و با پرده پوشيت بپوشانم و درگذر از سرزنش كردنم به بزرگوارى ذاتت آقاى من
اَنَا الصَّغيرُ الَّذى رَبَّيْتَهُ وَاَنَا الْجاهِلُ الَّذى عَلَّمْتَهُ وَاَنَا الضّآلُّ الَّذى
من همان بنده خردسالى هستم كه پروريدى و همان نادانى هستم كه دانايش كردى و همان گمراهى هستم كه
هَدَيْتَهُ وَاَنَاالْوَضيعُ الَّذى رَفَعْتَهُ وَاَنَا الْخآئِفُ الَّذى آمَنْتَهُ وَالْجايِعُ
راهنماييش كردى و همان پستى هستم كه بلندش كردى و همان ترسانى هستم كه امانش دادى و گرسنه اى هستم
الَّذى اَشْبَعْتَهُ وَالْعَطْشانُ الَّذى اَرْوَيْتَهُ وَالْعارِى الَّذى كَسَوْتَهُ
كه سيرش كردى و تشنه اى هستم كه سيرابش كردى و برهنه اى هستم كه پوشانديش
وَالْفَقيرُ الَّذى اَغْنَيْتَهُ وَالضَّعيفُ الَّذى قَوَّيْتَهُ وَالذَّليلُ الَّذى اَعْزَزْتَهُ
و ندارى هستم كه دارايش كردى و ناتوانى هستم كه نيرومندش كردى و خوارى هستم كه عزيزش كردى
وَالسَّقيمُ الَّذى شَفَيْتَهُ وَالسّآئِلُ الَّذى اَعْطَيْتَهُ وَالْمُذْنِبُ الَّذى
و دردمندى هستم كه درمانش كردى و خواهنده اى هستم كه عطايش كردى و گنهكارى هستم كه
سَتَرْتَهُ وَالْخاطِئُ الَّذى اَقَلْتَهُ وَاَنَاالْقَليلُ الَّذى كَثَّرْتَهُ وَالْمُسْتَضْعَفُ
گناهانش را پوشاندى و خطاكارى هستم كه از او گذشتى و اندكى هستم كه بسيارش كردى و خوارشمرده اى هستم
الَّذى نَصَرْتَهُ وَاَنَا الطَّريدُ الَّذى آوَيْتَهُ اَنَا يا رَبِّ الَّذى لَمْ اَسْتَحْيِكَ
كه ياريش كردى و آواره اى هستم كه جا و ماءوايش دادى منم پروردگارا آن كسى كه در خلوت از تو شرم نكردم
فِى الْخَلاءِ وَلَمْ اُراقِبْكَ فِى الْمَلاءِ اَنَا صاحِبُ الدَّواهِى الْعُظْمى اَنَا
و در آشكارا هم رعايت تو را نكردم منم صاحب مصيبتها و ماجراهاى بزرگ منم
الَّذى عَلى سَيِّدِهِ اجْتَرى اَنَا الَّذى عَصَيْتُ جَبّارَ السَّمآءِ اَنَا الَّذى
كسى كه بر آقاى خود دليرى كرده منم كسى كه نافرمانى برپادارنده آسمانها را كرده ام منم كسى كه
اَعْطَيْتُ عَلى مَعاصِى الْجَليلِ الرُّشا اَنَا الَّذى حينَ بُشِّرْتُ بِها
براى نافرمانيهاى بزرگى كه كرده ام رشوه داده ام منم آن كسى كه هرگاه نويد گناهى رابه من مى دادند
خَرَجْتُ اِلَيْها اَسْعى اَنَا الَّذى اَمْهَلْتَنى فَمَا ارْعَوَيْتُ وَسَتَرْتَ عَلىَّ
بسويش شتابان مى رفتم منم كه مهلتم دادى ولى من به خود نيامدم و بر من پوشاندى
فَمَا اسْتَحْيَيْتُ وَعَمِلْتُ بِالْمَعاصى فَتَعَدَّيْتُ وَاَسْقَطْتَنى مِنْ عَيْنِكَ
ولى من شرم نكردم و نافرمانيها كردم و از حدّ گذراندم و از چشم خود مرا انداختى و من اعتنا نكردم
فَما بالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ اَمْهَلَتْنى وَبِسِتْرِكَ سَتَرْتَنى حَتّى كَاَنَّكَ اَغْفَلْتَنى
پس باز هم به بردباريت مهلتم دادى و به پرده پوشيت مرا پوشاندى تا بدانجا كه گويا از ياد من بيرون رفتى
وَمِنْ عُقوُباتِ الْمَعاصى جَنَّبْتَنى حَتّى كَاَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنى اِلهى لَمْ
و از كيفرهاى گناهان مرا دور داشتى تا به حدى كه گويا از من شرم كردى خدايا در
اَعْصِكَ حينَ عَصَيْتُكَ وَاَنَا بِرُبوُبِيَّتِكَ جاحِدٌ وَلا بِاَمْرِكَ مُسْتَخِفُّ
هنگام گناه كه من نافرمانيت كردم نه از باب اين بود كه پروردگاريت را منكر بودم و يا دستورت را سبك شمردم
وَلا لِعُقوُبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِوَعيدِكَ مُتَهاوِنٌ لكِنْ خَطَّيئَةٌ عَرَضَتْ
و يا خود را در معرض كيفرت درآوردم و يا تهديدهاى تو را بى ارزش فرض كردم بلكه گناهى بود كه پيش آمد
وَسَوَّلَتْ لى نَفْسى وَغَلَبَنى هَواىَ وَاَعانَنى عَلَيْها شِقْوَتى وَغَرَّنى
و نفس سركش نيز آنرا آراست و هواى نفس نيز چيره شد و بدبختى هم كمك كرد و پرده آويخته
سِتْرُكَ الْمُرْخى عَلَىَّ فَقَدْ عَصَيْتُكَ وَخالَفْتُكَ بِجَُهْدى فَالانَ مِنْ
(پرده پوشى تو) هم مرا مغرور كرد و در نتيجه تا آنجا كه مى توانستم در نافرمانى و مخالفت تو كوشيدم ولى اكنون كيست كه
عَذابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنى وَمِنْ اَيْدِى الْخُصَمآءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنى
از عذاب تو مرا نجات دهد و از دست دشمنان در فرداى قيامت چه كسى خلاصم كند
وَبِحَبْلِ مَنْ اَتَّصِلُ اِنْ اَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنّى فَواسَوْ اَتا عَلى ما
و به ريسمان چه كسى چنگ زنم اگر تو رشته خود را از من قطع كنى پس چه رسوايى است براى من
اَحْصى كِتابُكَ مِنْ عَمَلِى الَّذى لَوْلا ما اَرْجوُ مِنْ كَرَمِكَ وَسَعَةِ
بر آنچه نامه تو از عمل من شماره و احصاء كرده كه اگر اميد من به كرمت و وسعت
رَحْمَتِكَ وَنَهْيِكَ اِيّاىَ عَنِ الْقُنوُطِ لَقَنَطْتُ عِنْدَما اَتَذَكَّرُها
رحمتت نبود و از نااميد شدن بازم نمى داشتى به محض آنكه به ياد آنها مى افتادم يكسره نااميد مى شدم
افزودن دیدگاه جدید