Islam1805. متن و ترجمه دعاى عديله‏

Islam1805. متن و ترجمه دعاى عديله‏

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، وَالْمَلائِكَةُ وَاُولُوا الْعِلْمِ قآئِماً بِالْقِسْطِ، لا اِلهَ اِلاَّ

گواهى دهد خدا كه همانا معبودى جز او نيست و فرشتگان و دانشمندان نيز گواهى دهند كه معبودى جز

 

هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ، اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ، وَاَنَا الْعَبْدُ الضَّعيفُ الْمُذْنِبُ‏

او كه عزيز و فرزانه است نيست و عدل و داد بدو پايدار است همانا دين نزد خدا اسلام است و من بنده ناتوان گنهكار

 

الْعاصِى الْمُحْتاجُ الْحَقيرُ، اَشْهَدُ لِمُنْعِمى وَخالِقى وَرازِقى وَمُكْرِمى‏ ، كَما

نافرمان نيازمند كوچكم گواهى دهم براى نعمت دهنده و آفريننده و روزى ده و اكرام كننده‏ ام چنانچه‏

 

شَهِدَ لِذاتِهِ، وَشَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِكَةُ، وَاُولُوا الْعِلْمِ مِنْ عِبادِهِ، بِاَنَّهُ‏

او براى خود گواهى داده و فرشتگان و دانشمندان از بندگانش براى او گواهى داده‏ اند

 

لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، ذُو النِّعَمِ وَالْإِحْسانِ، وَالْكَرَمِ وَالْإِمْتِنانِ، قادِرٌ اَزَلِىٌّ،

كه معبودى نيست جز او آن صاحب نعمت و احسان و كرم و بخشش و توانا ازلى

 

عالِمٌ اَبَدِىٌّ، حَىٌّ اَحَدِىٌّ، مَوْجُودٌ سَرْمَدِىٌّ، سَميعٌ بَصيرٌ، مُريدٌ كارِهٌ، مُدْرِكٌ‏

داناى جاويدان زنده يگانه موجود هميشگى شنواى بيناى با اراده با كراهت درك كننده‏ اى‏

 

صَمَدِىٌّ، يَسْتَحِقُّ هذِهِ الصِّفاتِ، وَهُوَ عَلى ما هُوَ عَلَيْهَ فى عِزِّ صِفاتِهِ، كانَ‏

كه نيازمند نيست و شايسته اين اوصاف است و او در عين آنكه بى نياز از اين صفات است‏

 

قَوِيّاً قَبْلَ وُجُودِ الْقُدْرَةِ وَالْقُوَّةِ، وَكانَ عَليماً قَبْلَ ايجادِ الْعِلْمِ وَالْعِلَّةِ،

پيش از پيدايش نيرو و قدرت نيرومند بوده و پيش از ايجاد علم و علت‏

 

لَمْ يَزَلْ سُلْطاناً اِذْ لا مَمْلَكَةَ وَلامالَ، وَلَمْ يَزَلْ سُبْحاناً عَلى جَميعِ الْأَحْوالِ،

دانا بوده هنگامى كه نه كشورى بوده و نه مالى او سلطنت و پادشاهى داشته هميشه در همه احوال منزه و بى نياز بوده‏

 

وُجُودُهُ قَبْلَ الْقَبْلِ فى اَزَلِ الْأزالِ، وَبَقآئُهُ بَعْدَ الْبَعْدِ مِنْ غَيْرِ اِنْتِقالٍ‏

هستى او پيش از هر پيشى در ازل ازلها بوده و ماندنش بعد از هر بعدى است بدون تغيير و زوال‏

 

وَلا زَوالٍ، غَنِىٌّ فِى الْأَوَّلِ وَالْاخِرِ، مُسْتَغْنٍ فِى الْباطِنِ وَالظَّاهِرِ، لا جَوْرَ

بى‏ نياز است در آغاز و انجام و مستغنى است در نهان و آشكار هيچ ستمى‏

 

فى قَضِيَّتِهِ، وَلامَيْلَ فى مَشِيَّتِهِ، وَلا ظُلْمَ فى تَقْديرِهِ، وَلا مَهْرَبَ مِنْ‏

در داوريش نيست و هيچ انحراف و اعوجاجى در مشيتش نخواهد بود و هيچ ظلمى در اندازه‏ گيرى او وجود ندارد، راه گريزى از

 

حُكُومَتِهِ، وَلا مَلْجَاَ مِنْ سَطَواتِهِ، وَلا مَنْجا مِنْ نَقِماتِهِ، سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ‏

حكمش و پناهگاهى در برابر حملات و يورشش نيست و وسيله نجاتى از انتقام و غضبش وجود ندارد رحمت او

 

غَضَبَهُ، وَلايَفُوتُهُ اَحَدٌ اِذا طَلَبَهُ، اَزاحَ الْعِلَلَ فِى التَّكْليفِ، وَسَوَّى‏

برغضبش پيشى گرفته و هر كه را بخواهد از دستش بدر نرود در تكاليف خود موانع را از پيش پا برداشته و در

 

التَّوْفيقَ بَيْنَ الضَّعيفِ وَالشَّريفِ، مَكَّنَ اَدآءَ الْمَاْمُورِ، وَسَهَّلَ سَبيلَ‏

توفيق انجام آنها ميان ناتوان و توانا را يكسان كرده به هر چه دستور داده قدرت انجام آن را داده و هر چه را

 

اجْتِنابِ الْمَحْظُورِ، لَمْ يُكَلِّفِ الطَّاعَةَ اِلاَّ دُوْنَ الْوُسْعِ والطَّاقَةِ، سُبْحانَهُ ما

قدغن كرده راه اجتنابش را آسان كرده و تكليفى نكرده جز به مقدار وسع و طاقت منزه باد او كه‏

 

اَبْيَنَ كَرَمَهُ، وَاَعْلى شَاْنَهُ، سُبْحانَهُ ما اَجَلَّ نَيْلَهُ، وَاَعْظَمَ اِحْسانَهُ، بَعَثَ‏

چقدركرم وبزرگواريش آشكاروشأن ومرتبه ‏ اش بلند است منزه باد كه چه اندازه عطايش ارجمند و احسان و بخشش ‏ بزرگ است‏

 

الْأَنْبِيآءَ لِيُبَيِّنَ عَدْلَهُ، وَنَصَبَ الْأَوْصِيآءَ لِيُظْهِرَ طَوْلَهُ وَفَضْلَهُ، وَجَعَلَنا

پيمبران را فرستاد تا عدل و دادش را آشكار سازد و اوصياء را به جانشينى آنها منصوب داشت تا كرم و فضلش را ظاهر كند و (از فضل او

 

مِنْ اُمَّةِ سَيِّدِ الْأَنْبِيآءِ، وَخَيْرِ الْأَوْلِيآءِ، وَاَفْضَلِ الْأَصْفِيآءِ، وَاَعْلَى الْأَزْكِيآءِ،

است كه) ما را از امت سيد پيمبران و بهترين اولياء و برترين برگزيدگان و والاترين پاكيزگان‏

 

مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، امَنَّا بِهِ وَبِما دَعانا اِلَيْهِ، وَبِالْقُرْآنِ الَّذى‏

محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم قرار داد ايمان آورديم به او و به آنچه ما را بدان خواند و به قرآنى كه‏

 

اَنْزَلَهُ عَلَيْهِ، وَبِوَصِيِّهِ الَّذى نَصَبَهُ يَوْمَ الْغَديرِ، وَاَشارَ بِقَوْلِهِ هذا عَلِىٌّ اِلَيْهِ،

خدا بر او نازل فرمود و به وصيش كه در روز غدير او را (به جانشينى خود) منصوب فرمود و به گفتارش كه فرمود: «اين على است» و به او

 

وَاَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ الْأَبْرارَ، وَالْخُلَفآءَ الْأَخْيارَ بَعْدَ الرَّسُولِ الْمُخْتارِ، عَلِىٌ‏

اشاره كرد و گواهى دهم كه امامان نيكوكار و جانشينان برگزيده پس از پيامبر مختار عبارتند از: «على»

 

قامِعُ الْكُفَّارِ، وَمِنْ بَعْدِهِ سَيِّدُ اَوْلادِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ، ثُمَّ اَخُوهُ السِّبْطُ

زبون كننده كافران و پس از او بهترين فرزندانش حسن بن على سپس برادرش سبط

 

التَّابِعُ لِمَرْضاتِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ، ثُمَّ الْعابِدُ عَلِىٌّ، ثُمَّ الْباقِرُ مُحَمَّدٌ، ثُمَ‏

رسول گرامى پيرو آنچه موجب خوشنودى خدا بود حسين، سپس(آن‏ امام) عابد على، سپس(حضرت)باقرمحمد، سپس (امام)

 

الصَّادِقُ جَعْفَرٌ، ثُمَّ الْكاظِمُ مُوسى‏ ، ثُمَّ الرِّضا عَلِىٌّ، ثُمَّ التَّقِىُّ مُحَمَّدٌ، ثُمَ‏

صادق جعفر، سپس (حضرت) كاظم موسى، سپس امام رضا على، سپس تقى (كه نامش) محمد است، سپس‏

 

النَّقِىُّ عَلِىٌّ، ثُمَّ الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ. الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الْقآئِمُ‏

على النقى، سپس زكى عسكرى (حضرت) حسن سپس فرزند خلف او حجت قائم‏

 

الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ، الْمُرجَى الَّذى بِبَقائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيا، وَبِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرى‏ ،

منتظر مهدى آن مايه اميدى كه به بقاى او دنيا باقى مانده و به بركت او خلق روزى خورند

 

وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَالسَّمآءُ، وَبِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً، بَعْدَ

و به وجود او زمين و آسمان پابرجا مانده و بدست او خداوند زمين را پر از عدل و داد كند پس‏

 

ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، وَاَشْهَدُ اَنَّ اَقْوالَهُمْ حُجَّةٌ، وَامْتِثالَهُمْ فَريْضَةٌ،

از آنكه از ظلم و ستم پر شده باشد و گواهى دهم كه گفتارشان (براى ما) حجت و دليل است و

 

وَطاعَتَهُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَمَوَدَّتَهُمْ لازِمَةٌ مَقْضِيَّةٌ، وَالْإِقْتِدآءَ بِهِمْ مُنْجِيَةٌ،

فرمانبرداريشان واجب و پيرويشان فرض و محبت و دوستيشان لازم و حتمى است و اقتداء كردن به ايشان موجب نجات‏

 

وَمُخالَفَتَهُمْ مُرْدِيَةٌ، وَهُمْ ساداتُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَجْمَعينَ، وَشُفَعآءُ يَوْمِ‏

و مخالفتشان سبب هلاكت است و آنهايند بزرگان و آقايان همه اهل بهشت، و شفيعان روز

 

الدّينِ، وَاَئِمَّةُ اَهْلِ الْأَرْضِ عَلَى الْيَقينِ، وَاَفْضَلُ الْأَوْصِيآءِ الْمَرْضِيّينَ،

جزا و پيشوايان مردم روى زمين بطور قطع و يقين و هم چنين برترين اوصياء پسنديده ايشانند

 

وَاَشْهَدُ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَمُسآئَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ، وَالْبَعْثَ حَقٌّ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ،

و گواهى دهم كه مرگ حق است و سؤال و جواب در قبر حق است و برانگيخته شدن حق ‏ است و زنده ‏ شدن ‏ پس ‏ از مرگ حق است‏

 

وَالصِّراطَ حَقٌّ، وَالْميزانَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْكِتابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ حَقٌّ،

و صراط حق است و ميزان حق است و حساب حق است و كتاب (نامه اعمال) حق است و بهشت حق است

 

وَالنَّارَ حَقٌّ، وَاَنَّ السَّاعَةَ اتِيَةٌ لارَيْبَ فيها، وَاَنَ‏ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى‏ الْقُبُورِ، اَللّهُمَ‏

و دوزخ حق است و به راستى قيامت آمدنى است و شكى در آن نيست و حتماً خداوند در ميان گورها مردگان را برانگيزد خدايا

 

فَضْلُكَ رَجآئى‏ ، وَكَرَمُكَ وَرَحْمَتُكَ اَمَلى‏ ، لا عَمَلَ لى اَسْتَحِقُّ بِهِ الْجَنَّةَ،

فضل تو را اميد دارم و كرم و رحمتت آرزوى من است عملى كه بدان سزاوار بهشت‏

 

وَلا طاعَةَ لى اَسْتَوْجِبُ بِهَا الرِّضْوانَ، اِلاَّ اَنِّى اِعْتَقَدْتُ تَوْحيدَكَ وَعَدْلَكَ،

باشم ندارم و نه طاعتى كه بدان مستوجب رضوان گردم جز آنكه من به يگانگى و عدل و داد تو معتقد هستم‏

 

وَارْتَجَيْتُ اِحْسانَكَ وَفَضْلَكَ، وَتَشَفَّعْتُ اِلَيْكَ بِالنَّبِىِّ وَآلِهِ مَنْ اَحِبَّتِكَ،

و به احسان و فضل تو اميدوارم و شفيع گردانم به درگاهت پيغمبر و خاندانش را كه محبوب توأند

 

وَاَنْتَ اَكْرَمُ الْأَكْرَمينَ، وَاَرْحَمُ الرَّاحِمينَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ‏

و تو بزرگوارترين كريمانى و مهربانترين مهربانانى و درود خدا بر پيامبر ما محمد و آل‏

 

اَجْمَعينَ، الطَّيِّبينَ الطَّاهِريْنَ، وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً كَثيراً، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ

پاك و پاكيزه‏ اش همگى باد و سلام مخصوص او بسيار بسيار و جنبش و نيرويى نيست‏

 

اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِ‏ الْعَظيمِ، اَللّهُمَّ يااَرْحَمَ‏ الرَّاحِمينَ، اِنّى‏ اَوْدَعْتُكَ يَقينى هذا، وَثَباتَ‏

جز به خداى والاى بزرگ خدايا اى مهربانترين مهربانان من اين يقينم را (كه عرضه داشتم) و استقامت‏

 

دينى‏ ، وَاَنْتَ خَيْرُ مُسْتَوْدَع ٍ، وَقَدْ اَمَرْتَنا بِحِفْظِ الْوَدآئِعِ، فَرُدَّهُ عَلَىَّ وَقْتَ‏

در دينم را نزد تو به وديعت نهادم و تو بهترين امانتدارانى و خودت ما را به امانت‏ دارى دستور داده‏ اى پس اى خدا اين امانت را هنگام‏

 

حُضُورِ مَوْتى بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.‏

مرگ به من برگردان به رحمتت اى مهربان ترين مهربانان.

 

افزودن دیدگاه جدید