عصر ظهور: 46. جایگاه حضرت مهدی (عج) نزد خداوند و اهل بیت (ع)

عصر ظهور: 46. جایگاه حضرت مهدی (عج) نزد خداوند و اهل بیت (ع)

مقام حضرت مهدى (عليه السلام) در پيشگاه پروردگار

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

پيش از آنكه پاره اى از روايات و دعاها و زيارتهايى را كه نمونه هايى از اعتقاد و عواطف ما نسبت به حضرتش ارواحنافداه مى باشند بياوريم، مناسب است، اندكى از روايت هائى را كه نشانگر مقام و مرتبه آن بزرگوار مى باشد يادآور شويم. در منابع شيعه و سنى آمده است كه مقام و منزلت او در پيشگاه خداوند بس بزرگ و رفيع است. او سرور و سالار دنيا و آخرت و از سروران اهل بهشت و طاوس بهشتيان است جامه هاى درخشنده اى از نور الهى بر تن دارد و الهام گيرنده و هدايت شده از سوى خداوند است، هر چند پيامبر محسوب نمى شود، خداى سبحان كرامت ها و نشانه هاى معجزات بسيارى را به دست وى جارى مى سازد.

 

بلكه روايات معروفى كه منافع شيعه و سنى آنرا نقل كرده اند، دلالت دارد كه آن حضرت در صفوف پيامبران و رسولان صلوات اللّه عليهم جاى دارد. چنانكه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:

 

((ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتيم، من و حمزه و على و حسن و حسين و مهدى))(1)

 

همچنين در منابع ما روايات مشروحى در فضائل پيشوايان معصوم (عليه السلام) و شأن و مقام والاى ايشان در نزد پروردگار آمده است، از آن جمله روايت هايى ويژه حضرت مهدى منتظر ارواحنافداه مى باشد به اينكه وى نور خدا در روى زمين و شريك قرآن در واجب الاطاعة بودن و معدن علم الهى و گنجينه سر خداوند است. آنچه را كه علما در كتب عقايد و تفسير و حديث به تفصيل آورده اند و بيشتر آنان آن حضرت را بر ساير امامان بعد از اميرمؤمنان و حسن و حسين عليهم السلام برترى و فضيلت داده اند، كه در اين باره روايت نيز آمده است.

 

و نزد اهل سنت نيز برترى او بر ابوبكر و عمر وارد شده است از ابن سيرين سؤال كردند:

 

((مهدى بهتر است يا ابوبكر و عمر؟ گفت: (مهدى) از آن دو به مراتب بهتر است و با پيامبر و نبى همطراز مى باشد))(2)

 

سخنان امامان درباره حضرت مهدى (عليه السلام)

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

نكته قابل توجه در اين زمينه اين است كه ما امامان (عليهم السلام) را پيشگامان و بيان كنندگان عواطف و اشتياق خود نسبت به حضرت مهدى (عليه السلام) مى يابيم، آنان با ايمان به وعده پيامبر و قبل از ولادت مهدى (عليه السلام) نسبت به فرزند موعود خود و آنچه در آينده بدست او انجام خواهد گرفت پيشاپيش آگاهى داشتند. و اينك ما به ذكر سخنانى از امير مؤمنان و امام صادق عليهماالسلام بسنده مى كنيم.

 

حضرت على (عليه السلام) فرمود:

((هان بدانيد كه مثل اهل بيت محمد صلى اللّه عليه و آله بسان ستارگان آسمان است كه هرگاه ستاره اى غروب كند ستاره اى ديگر طلوع مى كند. گوئيا مى بينم نعمت هاى الهى در پرتو خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) بر شما تمام شده و شما به آرزوهاى خود دست يافته ايد(3)

 

((به اهل بيت پيامبر خود بنگريد، اگر سكوت كردند شما هم سكوت كنيد و اگر از شما يارى خواستند ياريشان كنيد كه خداوند ناگاه به واسطه مردى از ما اهل بيت (عليهم السلام) فرج و گشايشى بوجود مى آورد. پدرم به قربان فرزند بهترين كنيزان كه جز شمشير به آنها (دشمنان) چيزى عطا نكند و به كشتار و نابودى آنان پردازد و هشت ماه سلاح بر دوش (مبارزه مى كند) تا جائيكه قريش گويند اگر اين شخص از فرزندان فاطمه مى بود به ما رحم مى كرد.

 

هدايت الهى را بر خواسته هاى نفسانى خود حاكم مى گرداند، آنگاه كه ديگران هواى نفس خود را بر هدايت الهى ترجيح مى دهند و قرآن را ملاك و معيار انديشه و عمل قرار مى دهد، آنجا كه ديگران قرآن را به رأى و نظر خويش تفسير مى كنند. زمين پاره هاى دل خود (معادن و ذخائر) را براى او خارج مى سازد و كليدهايش را تسليم او مى نمايد. آنگاه وى شيوه عدالت و راه و رسم پيامبر را به شما نشان خواهد داد و كتاب و سنت را كه پيش از او متروك و فراموش گرديده زنده خواهد كرد))(4)

 

((زره حكمت بر تن نموده و آن را با رسم و آئين تمام و با توجه و آگاهى و جديت فرا گرفته است چرا كه حكمت گمشده اوست و او جوياى آن، و مورد نياز است و او خواهان آن و هنگاميكه اسلام غريب مى گردد و همچون شترى كه از خستگى راه به زانو درآمده و گردن خود را به زمين مى گذارد، او از ديده ها پنهان مى گردد، وى حجت باقى مانده اى است از حجت هاى خداوند و جانشينى است از جانشينان پيامبران))(5)

 

از سدير صيرفى نقل شده كه گفت: من و مفضل بن عمر و ابو بصيروابان بن تغلب حضور امام صادق (عليه السلام) رسيديم، ديديم آن حضرت با جامه خيبرى طوقدار و بدون يقه و آستين كوتاه بر روى خاك نشسته و با حالتى پريشان و دلى سوزان مى گريد، غم و اندوه در چهره اش نمايان و دگرگونى در سيمايش هويدا و اشك در ديدگان مباركش حلقه زده و مى گويد: اى سرور من، غيبت تو، خواب را از من ربوده و بستر زمين را بر من تنگ نموده و آرامش قلبم را از بين برده است. سرور من! غيبت تو گرفتارى و مصيبت مرا به مصائب أبدى پيوند زده كه از دست دادن يكى پس از ديگرى موجب نابودى جمع و تعداد ما مى گردد، احساس نمى كنم اشكهاى چشم خشك شود و ناله سينه ام فرو نشيند و آرام گيرد...

 

سدير گفت: با مشاهده اين حالت هولناك و حادثه ناگوار عقل از سرمان پريد و قلبمان بيقرار و پريشان شد و گمان برديم كه آن حالت، نشانه ناخوشى و بلاى خطرناكى است و يا آفتى از روزگار به او رسيده است، عرض كرديم: اى فرزند بهترين خلق خدا، خداوند ديدگان شما را هرگز اشكبار نگرداند به خاطر كدام حادثه اينگونه گريان هستيد و چه پيش آمدى شما را بدين ماتم نشانده است.

 

سدير مى گويد: آنگاه امام (عليه السلام) آهى دردناك از سينه برآورد بگونه اي كه نشانگر شدت خوف و ترس وى بود، و فرمود:

 

((واى بر شما، صبح امروز در كتاب جعفر ديدم و آن كتابى است مشتمل بر آگاهى به مرگها و بلاها و مصيبت ها و دانش گذشته و آينده تا روز قيامت و خداوند اين كتاب را به محمد (صلى الله عليه وآله) و امامان (عليهم السلام) بعد از او اختصاص داده است، در اين كتاب درباره ولادت قائم ما اهل بيت و غيبت او و طولانى شدن آن و طول عمر وى و گرفتارى مؤمنان در آن زمان و پيدايش شك و ترديد در دلهايشان از طولانى شدن غيبت قائم و برگشتن بيشتر آنان از دين و دست كشيدن از ديانت اسلام كه خداوند سبحان مى فرمايد: ((ما مقدرات و نتيجه كردار نيك و بد هر انسانى را به گردنش افكنديم)) مطالعه مى كردم كه دلم سوخت و غم و اندوه بر من چيره شد.))

 

عرض كرديم: اى فرزند رسول خدا! لطفا شمّه اى از آنچه كه مى دانيد ما را آگاه فرمائيد، فرمود: خداوند در مورد قائم ما سه امر را كه درباره سه تن از پيامبران به اجرا درآورده عملى سازد ولادت او را همچون ولادت موسى (عليه السلام) پنهان قرار داده و غيبت او را چون غيبت عيسى (عليه السلام) و طول عمر وى را چون طول عمر نوح (عليه السلام) مقدر فرموده است و بعد از آن عمر بنده شايسته خود يعنى خضر (عليه السلام) را دليل بر عمر او قرار داده است.

 

عرض كردم: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه وآله) اين مطالب را براى ما شرح دهيد. فرمود: اما ولادت موسى، وقتى فرعون پى برد كه نابودى فرمانروائى او بدست حضرت موسى (عليه السلام) خواهد بود، پيشگويان را احضار كرد و آنها فرعون را بر نسب و نژاد حضرت راهنمائى كردند و گفتند: او از نسل بنى اسرائيل است، فرعون به مأموران خود دستور داد همچنان شكم زنان باردار بنى اسرائيل را بشكافند (تا مانع تولد وى گردند) تا آنكه بيست و چند هزار نوزاد را بدين سان سر بريدند ولى از آنجا كه خداوند اراده حفظ او را داشت نتوانستند به وى دست يابند و او را بكشند.

 

همچنين بنى اميه و بنى عباس وقتى فهميدند زوال حكومت و نابودى فرمانروايان و جباران آنها بدست حضرت قائم (عليه السلام) است به دشمنى با ما برخاستند و به روى اهل بيت رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) شمشير كشيدند و به اميد دستيابى بر كشتن قائم (عليه السلام) كمر به نابودى ذريه پيامبر بستند. ولى خداوند سبحان اجازه نداد كه امر وى بر ظالمى آشكار مى شود تا آنكه نور خود را كامل گرداند هر چند بر مشركان ناگوار آيد.

 

اما ماجراى غيبت عيسى (عليه السلام)، يهود و نصارى جملگى برآنند كه وى كشته شده اما خداوند آنان را در قرآن تكذيب نموده آنجا كه مى فرمايد:

 

((آنها نه او را كشتند و نه بردار زدند بلكه در اين امر به اشتباه افتادند))(6)

 

((غيبت قائم (عليه السلام) نيز بدينگونه است زيرا امت اسلام به سبب طولانى شدن غيبت، آن را انكار مى نمايند...

 

و اينك داستان طولانى شدن عمر حضرت نوح (عليه السلام) وقتى آن حضرت درخواست عذاب از آسمان براى قوم خود كرد خداوند جبرئيل را با هفت هسته خرما نزد وى فرستاد و گفت: اى رسول خدا، خداوند متعال مى فرمايد: اين مردم آفريده ها و بندگان من هستند و من آنها را به وسيله صاعقه آسمانى از بين نمى برم مگر بعد از ابلاغ دعوت و اتمام حجت، بنابراين دوباره براى دعوت امت خود برگرد كه من به خاطر آن به تو پاداش مى دهم. اين هسته هاى خرما را غرس نما كه پس از روئيدن و رشد كردن و بارور شدن آنها، تو نيز به گشايش و نجات دست خواهى يافت و پيروان مؤمن خود را به اين امر بشارت بده.

 

وقتى درختان خرما روئيدند و شاخ و برگ برآورده و بارور شدند و پس از زمانى طولانى به ميوه نشستند، نوح (عليه السلام) از خداوند سبحان درخواست نمود كه به وعده خود وفا كند، اما خداوند (بار ديگر) او را مأمور كرد از هسته هاى همان نخل ها بكارد و باز صبر و تلاش پيشه سازد و دليل و حجت را بر قوم خود تمام گرداند. در اين هنگام گروه هايى كه به او ايمان آورده بودند از جريان باخبر شدند. در نتيجه سيصد نفر از آنان مرتد شدند و گفتند: اگر ادعا و دعوت نوح حق بود نمى بايست پروردگارش خلف وعده كند.

 

بدين ترتيب خداوند متعال، تا هفت بار پى در پى او را مأمور كاشتن و بارور ساختن نخل ها نمود و هر بار گروهى از پيروان او از دين برمى گشتند تا آنكه طرفداران او به هفتاد و چند تن رسيدند در اين هنگام به وى وحى فرستاد كه: اى نوح اينك ظلمت شب به صبح روشن تبديل گرديد و حق و حقيقت آشكار شد و زلال ايمان از كدورت كفر، با كنار رفتن بلا سرشتان باز شناخته شد...

 

امام صادق (عليه السلام) فرمود: حضرت قائم دوران غيبتش بدين گونه طولانى مى شود تا حق كاملا روشن و صفاى ايمان از تيرگى و ناخالصى پاك و جدا گردد.))(7)

 

پاورقی:

----------------------------------------

(1) غيبت طوسى ص 13 و صواعق ابن حجر ص 158.

(2) ابن حماد ص 98.

(3) نهج البلاغه خطبه 100.

(4) نهج البلاغه خطبه 138.

(5) نهج البلاغه خطبه 182.

(6) نساء/ 156.

(7) بحار ج 51 ص 219 222.

افزودن دیدگاه جدید