عصر ظهور: 36. پيشروى به سوى قدس و جنگ با اسرائیل
برگرفته از كتاب: عصر ظهور
بنابه گفته برخى از روايات، حضرت مهدى (عليه السلام) سپاهى را براى نبرد با روميان به انطاكيه مى فرستد كه در ميان آنان بعضى از ياران امام حضور دارند، سپس صندوق مقدس را از غار انطاكيه بيرون مى آورند كه در آن نسخه اصلى تورات و انجيل وجود دارد(1). البته كتاب يوم الخلاص آن را به (بحار ص 284 و منتخب الاثر) نسبت داده است كه من آن را در اين دو مأخذ نيافتم... و بنظر مى رسد آشكار شدن اين معجزه براى غربى ها عملى است كه نيروهاى آنها را در ساحل انطاكيه آماده كارزار هستند، از مشاركت در نبرد آزاد سازى قدس، باز مى دارد. در روايات آمده است كه اين نيروها در پى نداى آسمانى در ماه رمضان، در آن منطقه فرود مى آيند و خداوند اصحاب كهف را بعنوان معجزه براى آنان آشكار مى سازد، از اميرمؤمنان (عليه السلام) منقول است كه فرمود:
((روميان بطرف ساحل دريا نزديك غار اصحاب كهف روى مى آورند و خداوند آن جوانان را با سگشان از غار بر مى انگيزد، دو نفر از آنان به نامهاى يمليخا و خملاها هستند كه هر دو تسليم اوامر قائم مى باشند.))(2)
شايد عبارت اخير به اين معنا باشد كه ميلخا و خملاها نزد حضرت مهدى (عليه السلام) آمده و يا با وى بيعت مى نمايند و يا ميراث هايى كه اصحاب كهف با خود داشته اند تقديم آن حضرت مى نمايند.
بنابراين امدادهاى غيبى، غربيان را از ورود به جنگ به طرفدارى از يهوديان و سفيانى و عليه امام (عليه السلام) دچار تريد و تأمل مى كند، معجزه اول ظاهر شدن اصحاب كهف و معجزه دوم بيرون آوردن صندوق مقدس و نسخه هايى از تورات و انجيل از غار انطاكيه و استدلال نمودن ياران حضرت با آن مى باشد، از اين رو بنظر مى رسد كه بين آنان و حضرت مهدى (عليه السلام) در انطاكيه درگيرى بوجود مى آيد، چنانكه پياده شدن نيروهاى آنان در ساحل تركيه نه خود تركيه حاكى از اين است كه تركيه خارج از تحت نفوذ آنهاست چون اين كشور در آن برهه با قيام و انقلاب ملت آن و يا توسط سپاهيان حضرت مهدى (عليه السلام) آزاد گشته است اما نيروهاى رومى (غربى) كه در رمله ساحل فلسطين پياده مى شود همان نيروهايى هستند كه در برخى از روايات شورشيان روم توصيف شده اند و بنظر مى رسد كه آنها در نبرد قدس به جانبدارى از يهوديان و سفيانى شركت مى كنند.
چنانكه بعضى از روايات بيان مى كند، حضرت مهدى (عليه السلام) سپاه خود را براى ورود به نبرد قدس به سوى شام اعزام مى دارد و اين احتمال وجود دارد كه آن حضرت شخصا در آن كارزار شركت نكند بلكه پس از شكست دشمنان خويش، وارد قدس گردد ولى بيشتر روايات حاكى از اين است كه امام (عليه السلام) به همراه سپاهيان خود رهسپار گشته و در ((مرج عذراء)) نزديك دمشق اردو مى زند. امام باقر(عليه السلام) فرمود:
((آنگاه او (امام) به كوفه مى آيد و تا زمانى كه خدا بخواهد در آنجا خواهد ماند تا اينكه بر آنجا استيلا يابد سپس او با همراهان خود به مرج عذراء مى آيد و عده زيادى از مردم به آن حضرت مى پيوندند و در اين روز سفيانى در وادى رمله بسر مى برد. تا اينكه در روز رستاخيز جابجائى، آنان به يكديگر برخورد مى كنند جمعى از پيروان آل محمد(صلى الله عليه وآله) كه با سفيانى هستند و گروهى از طرفداران سفيانى كه در زمره پيروان آل پيامبر خود را جا زده اند بيرون آمده و هر دسته به پرچم و لشكر خود ملحق مى شوند آن روز جابجائى، اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود: در آن روز سفيانى و هر كه با او باشد كشته مى شوند حتى خبر دهنده اى از آنان باقى نمى ماند و در آن روز نااميد و زيانكار كسى است كه از غنيمت سفيانيان محروم بماند.))(3)
اين روايت بر چند نكته دلالت دارد، از آن جمله: حالت عمومى مردم است كه پشتيبان امام مهدى (عليه السلام) مى باشند زيرا هنگام ورود سپاهيان حضرت به خاك سوريه، بدون هيچ مقاومتى در سى كيلومترى دمشق اردوگاه خود را مستقر مى سازند، تا پايان مطالبى كه در زمينه جنبش سفيانى بيان كرديم.
نتيجه اوضاع سياسى منطقه، قبل از نبرد قدس كه از روايات استفاده مى شود اين است كه غربيها از روياروئى با حضرت مهدى (عليه السلام) بجهت پيروزيهاى شگفت او و يارانش در يمن و حجاز و عراق و چه بسا پيروزى وى بر آنان در منطقه خليج و به خاطر همسوئى و موج خروشان ملتهاى مسلمان بويژه مسلمانان منطقه به نفع او، در حالتى از نگرانى و ترس بسر مى برند و مسلما بوجود آمدن نشانه هاى الهى پيش از ظهور امام (عليه السلام) و يا همزمان با آن، داراى تأثير بر ملتهاى غربى نيز خواهد بود كه بر آشگفتگى وضع حكومتهاى آنها مى افزايد و آنها به عملى بيش از اعزام نيروهاى خود به ساحل انطاكيه و رمله در فلسطين و يا مصر اقدام ديگرى انجام نمى دهند، نقش غربيها در اين نبرد، بطور كلى پشتيبانى از هم پيمانان يهودى خود و سفيانى مى باشد.
اما وضع يهوديان بسيار وحشتناكتر و پراضطراب است، چرا كه سرنوشت جنگ به هستى و موجوديت آنها بستگى دارد از اين رو ترجيح مى دهند كه مستقيما با سپاه مهدى (عليه السلام) درگير نشوند، بلكه بوسيله خط دفاع عربى به فرماندهى سفيانى دست به اين عمل بزنند... و اين يك اصل كلى و سنت خدايى در ميان ملتها و حكومتهاى طغيانگر و عياش مى باشد كه پيوسته در پى آن هستند كه يك ملت و يا قدرتى نظامى را خريده كه به نمايندگى از آنها ستيز نمايد و خودشان پشت سر آنها در خط دوم يا سوم باقى بمانند چنانكه امروز اين معنا را در جهان غرب و يهوديان بطور عموم مشاهده مى كنيم.
اما وضع عمومى مردم در منطقه در راستاى حمايت و پشتيبانى از امام (عليه السلام) مى باشد. بحدى كه اگر حمايت نيرومند قدرت هاى خارجى غربيان و يهود از سفيانى و سپاه وى نباشد اين نيروهاى مردمى قادر به براندازى سفيانى و الحاق سرزمين شام به حكومت آن حضرت مى باشند. و بعيد نيست همزمان با عقب نشينى سفيانى از دمشق به رمله فلسطين كه نيروهاى غربى در آن مستقر هستند، نيروهاى نظامى او نيز در برابر پيشروى سپاه حضرت عقب نشينى كنند و سرزمين شام بجز خط مرزى برابر اسرائيل در حالتى از خلأ نظامى و نوعى خلأ سياسى قرار داشته باشد.
ابن حماد، در نسخه خطى كتاب خود بيست روايت را تحت عنوان ((خروج مهدى از مكه به سوى بيت المقدس)) آورده كه تعدادى از آنها در منابع ما نيز وجود دارد. از جمله ابن زرير غافقى از على (عليه السلام) شنيده است كه مى فرمود:
((او با تعداد دوازده هزار تن حداقل و پانزده هزار تن حداكثر، خروج مى كند، ترس و وحشت پيشاپيش او (بدل دشمنان) راه مى يابد. هر دشمنى كه با وى برخورد كند به فرمان خدا او را از پاى در آورد شعار آنان بميران، بميران مى باشد، و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامت گرى باك و هراس ندارند در اين وقت هفت لشكر از شام بسوى آنها هجوم آورند كه امام (عليه السلام) جملگى را شكست داده و آنها را به اسارت خويش در آورد و محبت و نعمت و ((قاصه)) و ((بزاره)) آنها به مسلمانان باز گردد و پس از آنان جز خروج دجال حادثه اى باقى نمى ماند، پرسيديم: قاصه و بزاره چيست؟ فرمود: امام زمان حكومت را بدست مى گيرد بگونه اى كه كسى هر چه بخواهد بگويد و از چيزى نهراسد.))(4)
در همين مأخذ آمده است:
((مهدى مى رود تا در بيت المقدس فرود آيد، خزائن را نزد او مى آورند، عرب و غير عرب و جنگ افروزان و روميان (غربى ها) و ديگران جملگى به طاعت وى در آيند.))
و در جائى ديگر از اين منبع آمده كه:
((مهدى گويد پسر عم من (سفيانى) را بياوريد تا با او سخن بگويم او را نزد امام مى آروند و با وى صحبت مى كند او تسليم امر امام شده و با وى بيعت مى نمايد، اما همينكه نزد يارانش از قبيله بنى كلب بر مى گردد او را از كرده خود پشيمان مى سازند او نزد امام مى آيد تا بيعت خود را پس بگيرد، حضرت بيعت او را فسخ مى كند، سپس نبرد بين امام و لشكر سفيانى با هفت گروه و دسته در مى گيرد و فرمانده هر دسته اى خواستار بدست گرفتن زمام امور به نفع خود مى باشد. اما امام (عليه السلام) آنها را شكست مى دهد.))(5)
و نيز در همين مصدر آمده است:
((سفيانى بيعت خود را از امام (عليه السلام) باز پس مى گيرد و امام آن را باطل مى كند، آنگاه او لشكريان خود را براى مبارزه با آن حضرت بسيج مى نمايد كه امام (عليه السلام) وى را شكست داده و خداوند روميان (غربى ها) را نيز بدست آن بزرگوار شكست خواهند داد.))
سفيانى ملعون پسر عم امام مهدى (عليه السلام) است، زيرا اميه و هاشم چنانكه معروف است دو برادر بوده اند، اگر اين روايت صحيح باشد امام (عليه السلام) مى خواهد با اين سياست حكيمانه و اخلاق نيكو حتى الامكان او را از گمراهى باز گرداند و يا بر او اتمام حجت بيشترى نمايد گرچه سفيانى از تأثير موقت خود از شخصيت حضرت مهدى (عليه السلام) بسرعت پشيمان مى شود اما خويشاوندان او از بنى كلب و سران هفتگانه ارتش وى كه سفيانى در حقيقت رهبرى همه آنها را بعهده دارد و از سوى ديگر اربابان غربى و يهوديش او را منصرف مى سازد.
در روايت ملاحم و فتن از اميرمؤمنان (عليه السلام) در توصيف اين نبرد آمده است كه:
((خداوند بر سفيانى غضب مى كند و بندگان خدا نيز به سبب خشم الهى بر او خشمگين مى شوند، پرندگان با بالهاى خود و كوهها با صخره ها و فرشتگان با صداهايشان بر آنها صدمه و آسيب مى رسانند و ساعتى نمى گذرد كه خداوند تمام ياران سفيانى را هلاك مى سازند و جز او (سفيانى) كسى از دشمنان در زمين باقى نمى ماند و امام مهدى (عليه السلام) وى را دستگير نموده و در زير درختى كه شاخه هايش بر درياچه طبريه اشراف دارد، بقتل مى رساند.))
و در روايت الزام الناصب ج 2، ص 104 آمده است كه:
((يكى از فرماندهان سپاه مهدى (عليه السلام) بنام صياح خود را به سفيانى رسانده او را دستگير مى كند و هنگام نماز عشاء او را نزد مهدى (عليه السلام) مى آورد حضرت درباره او با ياران خود به مشورت مى پردازد و آنان قتل او را به مصلحت مى دانند، آنگاه او را زير سايه درختى كه شاخه هايش آويخته است مانند گوسفندى سر مى برند.))(6)
علاوه بر آنچه كه در روايت قبلى ذكر شد بعضى از روايات اين نبرد را نوعى ديگر از امدادهاى غيبى براى مسلمانان بيان مى كند:
((در آن روز صدايى از آسمان شنيده مى شود و منادى ندا مى كند آگاه باشيد كه اولياى خدا، ياران فلان يعنى مهدى هستند و شكست و تيره روزى از آن ياران سفيانى خواهد بود، سپس آنها بگونه اى كشته مى شوند كه غير از شخص فرارى و آواره، كسى از آنان باقى نمى ماند.))(7)
ظاهرا مراد روايت موجود در منابع شيعه و سنى، از نبرد مسلمانان با يهود در آخرالزمان همين نبرد است، هم بدليل وجود شباهت در مضمون و تعبيرات آنها و هم بدليل رواياتى كه در تفسير اين آيه از قرآن ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى بأس شديد)) وارد شده كه به امام مهدى (عليه السلام) و يارانش تعبير شده است. كه قبلا در بخش مربوط به ايران، بيان اين دلائل و غير آنها گذشت.
از مشهورترين روايات آن در منابع اهل سنت، روايتى است كه مسلم و احمد و ترمذى آن را از پيامبر(صلى الله عليه وآله) روايت كرده اند كه حضرت فرمود:
((قيامت بر پا نمى شوند مگر آن كه بين مسلمانان و يهود كارزارى رخ دهد بگونه اى كه مسلمانان همه آنها را بهلاكت مى رسانند تا جائيكه اگر شخصى يهودى در پشت صخره و يا درخت پنهان شود آن سنگ و درخت به صدا در آيد و گويد: اى مسلمان! اين يهودى است كه در پناه من مخفى شده، او را هلاك كن مگر (درخت) ((غرقه)) كه از درختان يهود است.))(8)
مشابه اين روايت را مسلم و ترمذى در كتاب فتن و بخارى در كتاب مناقب ص 25 از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل نموده اند كه فرمود:
((يهوديان با شما به ستيز بر مى خيزند اما شما بر آنها مسلط خواهيد شد.))
چه اينكه در متن روايات مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام) كه از طريق شيعه و سنى رسيده است، در زمينه بيرون آوردن صندوق مقدس و بخش هايى از كتاب آسمانى تورات و استدلال نمودن آن حضرت بوسيله آن بر يهوديان، روايات متعددى وجود دارد... و بنظر مى رسد كه اين قضايا پس از پيروزى امام (عليه السلام) بر آنها و ورود آن بزرگوار به قدس اتفاق مى افتد...
من در روايات، رقم مشخصى از نيروهايى را كه در اين پيكار شركت دارند، چه نيروهاى مسلمانى كه همراه مهدى (عليه السلام) هستند و يا نيروهاى سفيانى و يهودى و غربى، بدست نياوردم، البته در برخى روايات تعداد نيروهاى سفيانى كه در كنار درياچه طبريه پياده مى شوند، يكصد و هفتاد هزار تن آمده است... اما شاخص هايى وجود دارد كه نيروهاى طرفين را رقم بسيار بزرگى نشان مى دهد، از جمله در روايت گذشته، امام باقر(عليه السلام) فرمود كه:
((تعداد بسيارى از مردم به وى مى پيوندند.))
ديگر به گفته بيشتر روايات، گستردگى جبهه جنگ است كه از طبريه تا قدس امتداد دارد و بنابر بعضى از آن روايات، مرج عكا و صور و دمشق نيز داخل در اين صحنه نبرد مى باشد.
اما آنچه در بعضى روايات بدان اشاره شده اينكه، شمار سپاهيان حضرت مهدى (عليه السلام) را چند ده هزار آورده است و آن لشكرى است كه حضرت آن را از مكه به آن سامان اعزام مى دارد، اما برخى از راويان حديث، بين اين سپاه و سپاهى كه امام (عليه السلام) از عراق به سوى قدس روانه مى كند، اشتباه نموده اند در حاليكه فرمانده اين لشكر شعيب بن صالح است كه همان فرمانده نيروهاى ايرانى است و رقم نيروهاى اين لشكر از مرز يك ميليون سرباز فراتر مى رود، چرا كه اين سپاه متشكل از نيروهاى ايرانى و يمنى و عراقى و غير آنان از ساير ممالك اسلامى است، بعلاوه شمارى نيز از سرزمين شام و احتمالا از ديگر نقاط به آن مى پيوندند.
به اضافه اينكه ابن حماد روايت هاى مربوط به چند ده هزار را در ص 95 به بعد جز تعداد لشكريان حضرت مهدى (عليه السلام) كه به سوى قدس حركت مى كند آورده است. اما در ص 106 نسخه خطى خود مى گويد: پاسداران امام (عليه السلام) هنگام ورود به قدس دوازده هزار تن مى باشند.
((مردى از بنى هاشم در بيت المقدس وارد مى شود كه پاسداران وى دوازده هزار تن هستند.))
و روايت دوم در ص 107 مى گويد:
((تعداد پاسداران او سى و شش هزار نفر است، بر سر هر راه كه به بيت المقدس منتهى مى شود دوازده هزار نفر، حضور دارد.))
و اين نشانگر انبوه لشكريان حضرت مهدى (عليه السلام) است، چنانكه ابن حماد در ص 110 همين مأخذ روايتى درباره بناى قدس توسط امام مهدى (عليه السلام) آورده است كه مى گويد:
((خليفه اى از بنى هاشم فرود مى آيد كه زمين را از عدل و داد پر مى كند و عمارت بيت المقدس را به گونه اى مى سازد كه همانندش ساخته نشده باشد.))
و طبيعى بنظر مى رسد كه پيروزى شگفت انگيز و قاطع امام (عليه السلام) و ورود او به قدس شريف، همچون صاعقه اى آسمانى بر سر غربيان فرود مى آيد و به جهت شكست هم پيمانان يهودى خود و فرو ريختن هستى آنها، گرفتار جنون و حالت روانى مى شوند، و بر طبق محاسبات سياسى و شناختى كه ما از وضع كنونى آنها داريم، ايجاب مى كند كه آنها به حمله اى نظامى از طريق دريا و هوا عليه امام (عليه السلام) و سپاه وى دست بزنند، بلكه از جنگ افزارهاى شيميائى خطرناك و بخشى از بمب هاى اتمى استفاده كنند.
اما آن طور كه از روايات استفاده مى شود، چند عامل اطمينان بخش در آن هنگام وجود خواهد داشت كه شايد مهم ترين آنها فرود آمدن حضرت مسيح (عليه السلام) به قدس باشد و سپس حالت ترس و اضطرابى است كه غربيها از روياروئى با حضرت مهدى (عليه السلام) در عمق جان خود احساس مى كنند. و علاوه بر آن وجود امدادهاى غيبى كه امام (عليه السلام) از آنها برخوردار است و برخى از آنها را در نهضت ظهور خويش بكار مى گيرد كه بررسى آنها خود نياز به بخشى ويژه دارد و هر چند تأثير آنها تقريبا منحصر به ملتهاى غربى است و نسبت به حكومت هاى آنان ضعيف و يا ناچيز جلوه مى كند، اما بايد گفت كه آن حضرت جنگ افزارهاى پيشرفته اى در اختيار دارد كه با سلاح هاى غربى برابرى كرده و يا بر آنها برترى دارد.
پاورقی:
----------------------------------------
(1) نسخه خطى ابن حماد ص 98.
(2) بحار،52، ص 275.
(3) بحار، ج 52، ص 224.
(4) نسخه خطى ابن حماد ص 96.
(5) نسخه خطى ابن حماد ص 97.
(6) ملاحم و فتن ص 123.
(7) نسخه خطى ابن حماد ص 97.
(8) تاج جامع الاصول ج 5 ص 356 و مسند احمد ج 2 ص 417.
افزودن دیدگاه جدید