عصر ظهور: 26. یاران امام زمانی طالقان

عصر ظهور: 26. یاران امام زمانی طالقان

روايت طالقان

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

پيرامون اين روايت، حديثى از منابع اهل سنت، از حضرت على (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:

 

((خوش بحال طالقان، خداوند متعال داراى گنج هايى در آنجاست كه نه از طلاست و نه از نقره اما در آن خطه مردانى وجود دارند كه خدا را آنطور كه شايسته معرفت است شناخته اند و آنان، ياران مهدى در آخرالزمان مى باشند))(1)

 

و در روايتى: ((مبارك باد مبارك باد بر طالقان))(2)

 

همين روايت با لفظ ديگرى در منابع شيعه نيز موجود است، چنانكه در بحار از كتاب ((سرور اهل ايمان)) نوشته على بن عبدالحميد بسند خود از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود:

 

((خداى متعال را گنج هايى است در طالقان كه نه طلاست و نه نقره و درفشى كه از آغاز تا كنون باز نشده و به اهتزاز در نيامده است، اين خطه داراى مردانى است كه قلب هاى آنها مانند پاره هاى آهن محكم و نستوه مى باشد نسبت به ذات مقدس خداوند ترديدى در آن قلبها ايجاد نمى شود، شديدتر از آتش اند اگر بر كوه حمله ور شوند آن را از جاى بر مى كنند با بدست داشتن پرچم، آهنگ هر ديارى كه نمايند آن را ويران و منهدم مى سازند بر اسب هايشان همچون عقاب سوارند، بعنوان تيمن و تبرك زين مركب امام (عليه السلام) را بوسه زده و با دست لمس مى نمايند، آن بزرگوار را پروانه وار در وسط گرفته و بهنگام خطر، آن وجود مقدس را با جان خود حفظ مى كنند. شبها را با مناجات سپرى مى كنند و روز سواران كارزارند. آنان زاهدان شب و شيران روزند. در اطاعت از امام و رهبرشان مطيع تر از كنيزكان نسبت به مولاى خويش اند، درخشندگى آنها مانند چراغهاى پرنور است، مثل اينكه قلبهايشان چراغى از ايمان است. از بيم خدا مى هراسند، شهادت طلب اند و آرزوى كشته شدن در راه خدا را دارند شعار آنان، خونخواهى سالار شهيدان حسين (عليه السلام) است، هنگاميكه به پيش مى تازند رعب و وحشت آنان به مسافت يك ماه راه رفتن (بسرعت) در قلبهاى دشمنان جايگزين مى شود، گروه گروه بسوى حضرت روانه مى شوند، بواسطه اين رادمردان، خداوند امام بر حق (مهدى (عليه السلام)) را پيروز مى گرداند))(3)

 

بنظر من مراد از طالقان در اين روايات منطقه اى است در رشته كوههاى البرز در صد كيلومترى شمال غرب تهران... و منطقه اى است كه از تعدادى روستا تشكيل شده و به نام طالقان مشهور است، والا در آنجا شهرى بزرگ وجود ندارد. قابل ذكر است كه در منطقه طالقان ويژگيهاى زيادى از صفا و صميميت و تقوى و علاقه بقرآن و آموختن آن به ديگران وجود دارد كه بگونه اى سنتى از قديم رائج بوده است كه حتى عده اى از مردم شمال ايران و استفاده از آنها، به روستاهاى طالقان مى آيند.

 

اما بعد از بررسى روايات مربوط به طالقان، آنچه بنظر من بهتر مى رسد اين است كه مراد از اهل طالقان(4)، اهل ايران است نه خصوص منطقه جغرافيائى طالقان، اما اينكه امامان (عليهم السلام) اهل طالقان را بنام منطقه آنان ناميده اند از جنبه ويژگيهاى جغرافيائى و خصوصيات اخلاقى و دينى اهالى آن سامان است.

 

روايات مربوط به طالقان، از مجموعه اى از ياران حضرت مهدى (عليه السلام) سخن مى گويد، اما تعداد آنها را مشخص ننموده است بنابراين آيا اين مجموعه، جمعيت انبوه ياران و لشكريان وى هستند و يا فقط ياران خاص آن بزرگوارند..؟

 

آنچه از روايت ذكر شده در منابع اهل سنت استفاده مى شود اين است كه آنان اصحاب و ياران خاص آن حضرتند زيرا در روايت، نوع آنان مشخص شده است، اما در روايت بحار علاوه بر بيان چگونگى و كيفيت، سخن از كميت و لشكر و درفش هاى فاتح و پيروز بميان آمده است.

 

چه اينكه روايات مربوط طالقان تكيه بر معرفى ايرانيان در كنار حضرت مهدى (عليه السلام) و شركت آنان در نهضت آن حضرت بعد از ظهور ايشان دارد، اما بر نقش آنان در زمينه سازى ظهور آن حضرت قبل از ظهور، دلالت ندارد.

 

اما صفات برجسته اى را براى اين اولياء خدا و ياران حضرت و گواهى و شهادت هاى والايى از امامان (عليهم السلام) در حق آنان را در بر دارند... به اينكه آنها عارفان الهى و اهل بصيرت و يقين و داراى شجاعت بى نظير در ميدان نبردند. شهادت در راه خدا را دوست دارند و از او مى خواهند كه آنها را به آن فوز بزرگ نائل كند، آنان دوستداران واقعى سيدالشهداء حضرت أبا عبد الله الحسين (عليه السلام) هستند و شعارشان خونخواهى آن بزرگوار و بثمر رساندن هدف انقلاب بزرگ آن حضرت است... و اينكه اعتقاد آنان نسبت به حضرت مهدى (عليه السلام) عميق و علاقه آنان به آن حضرت فوق العاده زياد است، ايرانيان داراى چنين صفاتى هستند و همين اوصاف ايجاد موجى از عشق و علاقه در بين جوانان آنها نموده است.

 

آيا روايات مربوط به مهياگران، بر آغاز دوران ظهور دلالت دارد؟

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

اگر كسى با دقت، روايات وارده پيرامون نقش ايرانيان در زمان ظهور را مورد بررسى قرار دهد، به دو نتيجه روشن مى رسد:

اول اينكه: بطور يقين از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان (عليهم السلام) مدح و ستايش درباره ايرانيان وارد شده است. و هر چند در تطبيق رواياتى كه به بيان نقش تاريخى ايرانيان در حمل پرچم اسلام و خدمات علوم و تمدن آن پرداخته است با معيارهاى ملى گرائى يا نژادپرستى و يا شيعه و سنى خود به تحليل و تحقيق بپردازيم. محال است كه بتوانيم در نقش مشخص شده آنان در روايات مستفيضه، نسبت به مهيا نمودن مقدمات حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) مناقشه كنيم... اين روايات به روشنى خبر مى دهد كه ظهور جهانى و وعده داده شده براى اسلام، در آياتى مانند ((ليظهره على الدين كله)) در آخر الزمان، از دو ناحيه بسوى قدس تحقق مى يابد. يكى بسيج عمومى و نظامى از منطقه ايران كه داراى جمعيتى انبوه و داراى ولايت و دوستى اهل بيت (عليهم السلام) مى باشند و جنبش دوم كه از مكه مكرمه و حجاز آغاز مى شود و بدين سان هر دو حركت عظيم در سرزمين عراق بيكديگر پيوسته و به رهبرى امام مهدى (عليه السلام) به سوى قدس پيش مى روند.

 

نتيجه دوم: اينكه ما هم اكنون در زمان ظهورى كه روايات آن را توصيف كرده اند وارد شده ايم و مرحله اول آن، نهضت ايرانيان كه مقدمه ظهور آن حضرت است توسط آن مرد از قم (امام خمينى) آغاز شده است و اين انقلاب هدف خود را كه آزادى قدس و نبرد با اسرائيل است به جهانيان اعلام نموده است و اينك درگير مشكلات و دشواريهايى است كه دشمنان بر سر راهش ايجاد نموده اند... و استمرار اين انقلاب الهى تنها در انتظار آن دو آزاد مرد بعنوان رهبران خود مى باشد: يعنى يكى سيد خراسانى، و ديگرى فرمانده كل نيروهاى وى كه جوانى گندم گون از اهل رى بوده و نام شريف او در روايات، شعيب بن صالح و در برخى ديگر از روايات صالح بن شعيب آمده است كه سيد خراسانى او را بعنوان اولين فرمانده نيروهاى ايرانى منصوب مى نمايد و سپس حضرت مهدى (عليه السلام) ايشان را بعنوان فرماندهى كل قواى خويش مفتخر مى فرمايد.

 

البته اين نكته كه با آغاز حركت انقلاب اسلامى در ايران، زمان ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) نيز شروع شده است، بحثى است ريشه دار و قابل بررسى، بهمين جهت مجددا مرورى اجمالى بر بيان دلائل آن از روايات قبلى و غير آنها، مى نمائيم.

 

گاهى گفته مى شود كه: آرى ظهور مبارك حضرت مهدى (عليه السلام) مسلم و قطعى است و اعتقاد به آن از اصول مذهب شيعه است و چنين عقيده اى نزد شيعه و سنى از وعده هاى خداوند عزوجل است كه بر زبان پيامبر راستگو و امين (صلى الله عليه وآله) و امامان (عليهم السلام) جارى شده است... چنانكه از جمله قضاياى مسلم و حتمى كه در منابع حديث شيعه و سنى از آن ياد شده، اين است كه زمينه سازان ظهور و حكومت آن حضرت، ايرانيان مى باشند... اما اين ويژگى ايرانيان كه در روايات به آن تصريح شده و قطعى مى باشد با ظاهر شدن آن دو مرد بزرگوار بنام سيد خراسانى و فرمانده نيروهاى وى شعيب بن صالح، آغاز مى گردد كه هنگام ظاهر شدن آن دو، در منابع حديث شيعه، همزمان با خروج سفيانى و يمنى و طبق منابع اهل سنت، فاصله بين ظاهر شدن آن دو يار امام و تسليم و تقديم درفش اسلام بدست تواناى حضرت مهدى (عليه السلام) هفتاد و دو ماه يعنى شش سال مى باشد.

 

پاورقی:

----------------------------------------

(1) الحاوى سيوطى ج 2 ص 82 و كنزالعمال ج 7 ص 262.

(2) ينابيع المودة قندوزى ص 449.

(3) بحار ج 52 ص 307.

(4) در استان خراسان نيز منطقه اى بنام طالقان وجود داشته كه در حال حاضر اثرى از آن نيست.

 

 

اما اينكه، انقلاب اسلامى فعلى ايران به رهبرى امام خمينى از جمله حوادث مقدماتى وعده داده شده بود و متصل به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) و يا بطور نسبى نزديك ظهور آن حضرت و يا قريب به ظاهر شدن سيد خراسانى و شعيب بن صالح باشد... أمرى است احتمالى و گمانى كه ما دوستدار و آرزومند تحقق آن هستيم... اما از رواياتى كه پيرامون اين انقلاب وارد شده و يا تفسير و تأويل به آن شده است چيزى جز ظن و گمان استفاده نمى شود. بنابراين، احتمال اينكه فاصله بين اين انقلاب و بين ظهور آن بزرگوار ده ها و يا صدها قرن باشد بقوت خود باقى است.

 

اين خلاصه مطالبى بود كه بواسطه آن اشكال بر حكم به شروع و آغاز زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام شده بود.

 

و اين مطلب قابل توجه است كه مراد ما از زمان ظهور حضرت، مدت ده و يا بيست و يا سالهاى محدود نيست بلكه مقصود اين است كه حوادث و پيشامدهايى كه در روايات به آن تصريح شده كه آنها از مقدمات ظهور حضرت و متصل به آن هستند، در حقيقت آغاز شده است بويژه، دو واقعه از بين آنها:

 

اول: فتنه انگيزيهاى غرب و شرق كه همه مسلمانها را در برگيرد و فتنه ديگرى كه در روايات به نام فتنه فلسطين آمده كه زائيده شرارت و فتنه انگيزى ابرقدرتهاست.

 

دوم: برپائى نظام اسلامى در ايران.

 

بنابراين مراد از زمان ظهور، همان معناى متعارف گفتار ما يعنى عصر و زمان شكست اسرائيل و يا عصر انقلابها و يا زمان تجلى اسلام است، كه از آن بعنوان قرن ظهور و يا نسل معاصر ظهور نيز مى توان نام برد، زيرا روايتى كه از امام باقر عليه السلام نقل شده است آن حضرت فاصله بين انقلاب ايرانيان و ظهور حضرت مهدى عليه السلام را به اندازه عمر معمولى يك انسان بشمار آورده است آنجا كه فرمود:

 

((اگر آن زمان را درك كنم خويشتن را براى يارى صاحب اين امر نگاه مى دارم))

 

رواياتى كه دال بر آغاز زمان ظهور باشد بسيار است، مجموعه اين روايات كه به نحو تواتر اجمالى وارد شده است، در يك بررسى دقيق مى تواند در تطبيق بر عصر فعلى ما و پيشامدهايى كه اتفاق مى افتد، باعث اطمينان گردد. بلكه مى توان ادعا كرد برخى از اين روايات به تنهائى در حصول اطمينان به آغاز شدن زمان ظهور حضرت، كافى است.

 

روايات فتنه اخيرى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله از آن خبر داده است كه بزودى بر امت آن آشكار مى گردد به چه چيز غير از فتنه كر و كور غربى كه فتنه فلسطينى نيز زاييده آن است مى توان تفسير و توجيه نمود؟ فتنه اى كه در روايت تصريح به شام شده است:

 

((زمانيكه فتنه فلسطين بوجود آمد، در سرزمين شام نيز مانند بر هم خوردن آب در مشك بوجود مى آيد))(1)

 

اين فتنه به شكل مخصوصى به سرزمين شام راه پيدا مى كند، يعنى بر منطقه اى كه احاطه بر فلسطين دارد به گونه اى كه اهالى آنجا مانند شدت تكان خوردن آب در مشك به حركت مى آيند..

 

با بررسى دقيق در روايات فتنه اخيرى كه به نحو تواتر اجمالى نقل شده و همچنين فتنه فلسطين و شامات كه معلول اين فتنه است و با توجه به تاريخ امت اسلامى و وضع موجود آن... از اين روايات استفاده مى شود كه مراد از فتنه در روايت، فتنه و آشوبگرى قدرتهاى شرق و غرب امروز است كه روايات دلالت بر استمرار و ادامه آن تا ظهور حضرت مهدى عليه السلام دارد. و نمونه رواياتى كه ما در فصل مربوط به ((فتنه شرق و غرب)) ذكر كرديم، يكى از ده ها روايت در اين زمينه است... و از عجيب ترين روايات در اينها اين است كه فتنه فلسطين با نام و نشان در روايت وارد شده است!.

 

و چگونه تحليل و تفسير نمائيم روايات مربوط به ظاهر شدن سيد خراسانى و شعيب بن صالح را، كه به روشنى از آنها استفاده مى شود كه اين دو مرد بزرگ، بعد از بر پا شدن حكومت اسلامى در ايران و وارد شدن آن در جنگى طولانى با دشمن، در اين كشور ظاهر مى شود و با به دست گرفتن منصب هاى حكومتى، خود شخصا رهبرى و فرماندهى لشكريان خويش را به عهده داشته و در جنگ سرنوشت سازى در منطقه فلسطين، كه مقدمه حكومت حضرت مهدى عليه السلام را فراهم مى نمايد، درگير مى شوند، حالا آيا اين دو بزرگوار كه ظاهر مى شوند لشكريان و يا ملت خود را مستقيما و بدون مقدمه رهبرى مى نمايند و از صفر شروع مى كنند؟ هرگز. بلكه چنين ظهورى كه در روايات به تصريح شده است لازمه اش وجود زمينه مناسب و آمادگى كامل در مردم ايران نه تنها از جنبه مذهبى و اعتقادى بلكه جو سياسى مناسب، در جهان و خاورميانه است، كه اين خود آغازى است براى ايجاد نبرد بين ايرانيان طرفدار حضرت و دشمنانشان، از اين روست كه در روايات آمده است زمانيكه ايرانيان احساس نمايند نبردشان با دشمن به طول انجاميده سراغ سيد خراسانى رفته و او را سرپرست امور خود مى گردانند گر چه وى نخست نمى پذيرد، اما زمانى كه زمام امور بدست او قرار گرفت، يار ديگرش شعيب بن صالح را به فرماندهى نيروهاى خويش برمى گزيند.

 

و روايتى را كه از امام باقر عليه السلام در منابع شيعه وارد شده و منطبق بر انقلاب اسلامى ايران است چگونه تفسير نمائيم آنجا كه فرمود:

 

((گوئيا مى بينم گروهى را كه از مشرق زمين خروج كرده و طالب حق مى باشند اما آنها را اجابت نمى كنند مجددا برخواسته هايشان تأكيد دارند، اما مخالفان نمى پذيرند. وقتى چنين وضعى را مشاهده مى كنند شمشيرها را بدوش كشيده و در مقابل دشمن مى ايستند، اينجاست كه پاسخ مثبت مى گيرند اما اين بار خودشان نمى پذيرند تا اينكه همگى قيام مى كنند... و درفش هدايت را جز به دست تواناى صاحب شما (حضرت مهدى عليه السلام) به كسى ديگر نمى سپارند كشته هاى آنان شهيد محسوب مى شوند اما من اگر آن زمان را درك مى كردم، خويشتن را براى يارى صاحب اين امر نگاه مى داشتم))

 

چنانكه تفسير آن در روايت مربوط به اهل مشرق و درفش هاى سياه گذشت... و همچنين در روايتى ديگر كه گذشت آمده بود:

 

((پس مبارزه مى كنند و پيروز مى گردند و به آنچه مى طلبند دست مى يابند اما خودشان نمى پذيرند))

 

اين روايت، تا زمانيكه بر نهضت فعلى ايرانيان تطبيق مى كند، چگونه آن را توجيه كنيم به اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان از نهضتى آينده نسبت به ايرانيان خبر داده اند و از انطباق بر نهضت موجود و آنچه پيش مى آيد چشم پوشى كنيم! و آيا اين را بر همين نهضت و بر نهضت ديگر آنان كه مثلا داراى همين ويژگيها و شرائط سياسى، بعد از قرنهاست تطبيق كنيم! و آيا چنين تفسيرى را عقل سليم مى پذيرد؟.

 

و رواياتى را كه درباره قم و موقعيت جهانى آن شهر، از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليه السلام نقل شده است، چگونه به تأويل ببريم رواياتى كه دلالت دارد اين موقعيت، نزديك ظهور حضرت مهدى عليه السلام و متصل به ظهور آن بزرگوار خواهد بود... همچنين بيانگر ظاهر شدن مردى موعود از آن شهر. و ياران با وفايش است كه نه از جنگ مى هراسند و نه خسته مى شوند... و ما امروز وضع موجود اين شهر را مى بينيم كه تا ديروز با وجود حوزه علميه در آن، شهرى ضعيف بود و تأثير معنوى اين شهر محدود در حيطه جهان تشيع و متدينين شيعه بوده است.

 

و اينك نام آن شهر و قيامش و روش و اسلوب آن و معرفى نمودن اسلام، گوش جهانيان را پر مى كند! برنامه ريزى ها و خط و مشى آن در قلوب مسلمانها و جوامع اسلامى سرايت كرده و رسوخ مى نمايد و علم و دانش از اين شهر به ساير مسلمانان جهان مى رسد.

 

بنابراين تا زمانيكه روايات وارده در موقعيت و عظمت قم و انقلاب و نهضت آن و مرد وعده داده شده و برخاسته از اين شهر، بر انقلابى كه از قم آغاز شد و بر رهبرى آن، امام خمينى و طرفداران وى انطباق داشته باشد، آيا معقول است كه آن را به موقعيتى جهانى كه پس از ده ها سال و قرن براى قم بوجود آيد و مردى از آنجا ظهور مى كند كه طرفداران و ياران وى و يا حكومت و انقلابش داراى اين صفات هستند... تفسير كنيم و از آنچه كه موجود است صرف نظر كنيم؟!

 

اگر چنين مطلبى درباره مرد وعده داده شده از قم صحيح باشد، چگونه در روايات مربوط به موقعيت جهانى وعده داده شده شهر قم مى تواند صحيح باشد؟ و چه مى توان كرد با دو روايتى كه دال بر وجود اين موقعيت، نزديك ظهور حضرت و ادامه آن تا ظهور ايشان است آنجا كه آمده: ((و آن (موقعيت) نزديك ظهور قائم ماست، خداوند قم و اهل آن را قائم مقام حضرت حجت عليه السلام قرار مى دهد)) ((و آن در زمان غيبت قائم ما تا ظهورش خواهد بود)) كه قبلا از بحار ج 60 ص 213 نقل شد.

 

حقيقت مطلب اين است كه بحث و مناقشه پيرامون دلالت برخى از روايات بر آنچه كه در قم و ايران اتفاق افتاده است و سعى در برگرداندن الفاظ واضح و روشن از ظاهر خودش و به طور كلى شك دلالت اين روايات و انطباق آنها بر حوادث گذشته و حال، چيزى جز پيشداورى و حالت ضعف عقيده در تصديق پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت طاهرين عليه السلام نمى باشد. بلكه اگر منصفانه حكم كنيم بايد بگوئيم كه اگر از كلمات معصومين عليه السلام كه به طور تواتر اجمالى در روايات آمده اطمينان و يقين به معنا حاصل نشود مسلما خالى از حالت شك و ترديد و جدل نخواهد بود... از خداوند متعال مى خواهيم كه ما و همه مسلمانان را از چنين حالتى حفظ فرمايد.

 

پاورقی:

----------------------------------------

(1) نسخ 9 خطى ابن حماد ص 63.

افزودن دیدگاه جدید