عصر ظهور: 20. آیات و روایات در مدح ایرانیان

عصر ظهور: 20. آیات و روایات در مدح ایرانیان

در تفسير گفته خداى سبحان: و آخرين منهم لما يلحقوابهم

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

خداى عزوجلّ فرمود:

 

((اوست آنكه برانگيخت در بين درس نخوانده ها رسولى را از خودشان كه آيات خدا را بر آنان مى خواند و آنان را پاك مى سازد و كتاب و حكمت شان مى آموزد اگر چه قبلا در گمراهى آشكارى بودند و افراد ديگرى از ايشان كه به آنان نپيوسته اند و اوست خداى عزيز و حكيم))(2)

 

مسلم، در صحيح خود از ابوهريره روايت كرده كه گفت: ((ما حضور پيامبر (صلى الله عليه وآله) بوديم كه سوره مباركه جمعه نازل شد و حضرت آن را تلاوت فرمود تا رسيد به آيه ((و آخرين منهم لما يلحقوا بهم)) مردى از او سؤ ال كرد، يا رسول اللّه: اينان چه كسانى هستند كه هنوز به ما نپيوسته اند؟ حضرت پاسخ نفرمود: ابوهريره گفت: سلمان فارسى نيز در بين ما بود پيامبر (صلى الله عليه وآله) دست مباركشان را بر سلمان نهاد و فرمود: بخدايى كه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان بستگى به كهكشانها داشته باشد مردانى از اينها (طرفداران سلمان) به آن دست خواهند يافت)).

 

در تفسير على بن ابراهيم، ذيل آيه ((و آخرين منهم لما يلحقوا بهم)) آمده است كه:

 

((و افراد ديگرى كه به آنها نپيوسته اند)) يعنى كسانى كه بعد از آنان اسلام آورده اند. و صاحب مجمع البيان آورده ((آنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قيامت، سپس گفته است كه آنان عجم ها و كسانى كه به لغت عربى حرف نمى زنند مى باشند چون پيامبر (صلى الله عليه وآله) به سوى هر كسى كه وى را مشاهده كرده و كسانى كه بعدا مى آيند، اعم از عرب و عجم برانگيخته و مبعوث شده است به نقل از سعيد بن جبير و نيز از امام باقر (عليه السلام).

 

مطلق بودن كلمه ((و آخرين منهم)) اقتضا دارد كه شامل همه طبقات و نسلهاى بعدى از زمان پيامبر (صلى الله عليه وآله) از عرب و غيرعرب مى شود، اما با مقايسه كلمه (امّييّن) و (آخرين) بهتر است كه بگوئيم مراد از (امّييّن) اعراب و از (آخرين) افرادى از غيرعرب كه اسلام مى آورند باشد، چنانكه بعضى روايات اهل بيت (عليهم السلام) گوياى اين مطلب است و صاحب كشاف نيز همين مبنا را پذيرفته است.

 

بنابراين، پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه آيه شريفه را به (فرس) تفسير نموده است، در حقيقت منطبق بر مصداق مهمى براى كلمه (آخرين) و يا مهم ترين مصداق، از بين مصاديق آن مى باشد، گرچه صرف تطبيق، باعث فضل و برترى بيشتر نمى گردد، اما چون پيامبر (صلى الله عليه وآله) آنان را ستوده به اينكه آنان به ايمان و علم و يا اسلام هر چند دور و مشكل باشند نائل خواهند شد و از طرفى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در تفسير هر دو آيه عمدا، عين گفته خود را تكرار مى كنند و زدن آن حضرت بر شانه سلمان فارسى، دليل روشنى بر اين مدعى است.

 

در تفسير كلام خداى بزرگ: بعثنا عليكم عبادا لنا اولى بأس شديد

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

((به بنى اسرائيل اعلام نموديم در كتاب، ((تورات)) كه دو بار در زمين فساد و سركشى بزرگى خواهيد كرد، پس چون وعده يكى از آنها (فساد) برسد. بندگانى از خود را كه داراى قوت و نيرومندى شگرفى هستند به طرف شما مى فرستيم تا در همه جا جستجو كنند و اين وعده اى انجام شده است، سپس پيروزى را مجددا براى شما برگردانيم و شما را با اموال و فرزندان يارى كنيم و شما را از آنان (دشمنانتان) بيشتر و قوى تر گردانيديم. اگر نيكى نموديد، براى خودتان و اگر بدى نموديد گريبانگير خودتان مى شود و زمانيكه ديگر وعده آن (فساد) آيد رويهاى شما را بد جلوه دهند تا اينكه داخل مسجد شوند همانگونه كه نخستين مرتبه وارد شوند و تا اينكه نابود و تباه كنند آنچه را كه بر آن غلبه يافتند تباه كردنى))(3)

 

در تفسير نورالثقلين از روضه كافى پيرامون تفسير آيه شريفه ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى بأس شديد)) از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:

 

((آنان كسانى هستند كه خداوند تبارك و تعالى قبل از ظهور قائم (عليه السلام) آنها را برنمى انگيزد و آنان دشمنى از آل پيامبر (صلى الله عليه وآله) را فرا نمى خوانند مگر اينكه او را به قتل مى رسانند))

 

و عياشى در تفسير خود از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت آيه شريفه ((بعثنا علكيم عبادا لنا اولى بأس شديد)) را قرائت مى كردند، سپس فرمودند:

 

((او قائم (عليه السلام) و ياران اويند كه داراى قوت و نيروى زياد مى باشند.))

 

و در بحارالانوار از امام صادق (عليه السلام) منقول است كه: ((حضرت آيه شريفه فوق را قرائت كردند... عرض كرديم فدايت شويم اينها چه كسانى هستند؟ سپس حضرت 3 مرتبه فرمودند: بخدا سوگند آنان اهل قم هستند، به خدا سوگند آنان اهل قم هستند، بخدا قسم آنان اهل قم هستند))(4)

 

اما رواياتى كه از طريق شيعه و سنى در ستايش ايرانيان و نقش آنان در بدوش كشيدن درفش هدايت اسلام وارد شده، بسيار است، از آن جمله:

 

روايت مربوط به مبارزه با اعراب، براى بازگشت به اسلام

 

ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نهج البلاغه نقل كرده است كه:

 

((روزى اشعث بن قيس نزد امير مؤمنان (عليه السلام) آمد و از ميان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزديكى حضرت رساند، بعد رو به آن بزرگوار كرده و گفت: اى اميرمؤمنان اين سرخ رويان (ايرانيان) كه اطراف شما را گرفته و نزديك شما نشسته اند بر ما چيره شده اند. در اين لحظه كه حضرت كاملا سكوت فرموده و سرش را بزير افكنده و با پاى خود آرام به منبر مى كوبيد (يعنى اشعث چه گفتى). ناگهان صعصعة بن صوحان كه يكى از ياران باوفاى حضرت بود گفت: ما را با اشعث چكار! امروز اميرمؤمنان عليه السلام درباره اعراب مطلبى را مى فرمايد كه هميشه بر سر زبانها خواهد ماند و فراموش نمى گردد، سپس حضرت پس از درنگى اندك، سر را بالا گرفته و فرمود: كداميك از اين شكم پرستان بى شخصيت مرا معذور مى دارد و حكم به انصاف مى كند، كه برخى از آنها مانند الاغ در رختخواب خود مى غلطد و ديگران را از پند آموختن محروم مى سازد! آيا مرا أمر مى كنى آنان (ايرانيان) را طرد كنم، هرگز طرد نخواهم كرد. چون در اين صورت از زمره جاهلان خواهم بود اما سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و بندگانش را آفريد حتما شما را براى برگشت مجدد به آئين تان سركوب مى كنند همانگونه كه شما آنان (ايرانيان) را در آغاز، براى پذيرش آن آئين سركوب نموديد))(5)

 

اشعث بن قيس رئيس قبيله بزرگ كنده و از سران منافقين و از جمله كسانى بوده كه در قتل اميرمؤمنان (عليه السلام) شركت داشت و دختر او جعده نيز همسر امام مجتبى (عليه السلام) بود كه آن حضرت را به وسيله زهر مسموم نمود و پسرش محمد بن اشعث از جمله افرادى بوده كه در به شهادت رساندن سيدالشهدا حضرت حسين بن على (عليه السلام) سهيم بوده است.

 

به گفته روايت، اشعث در صف آخر نمازگزاران آنگونه كه آداب مسلمانهاست ننشست، بلكه صف ها را شكافت و گردنهاى نمازگزاران را اين طرف و آن طرف زد تا در صف اول نماز بگزارد، همينكه به قسمت جلو رسيد، گروه انبوهى از ايرانيان را ديد كه اطراف منبر امير مؤمنان (عليه السلام) گرد آمده اند. اشعث با قطع كردن خطبه و سخنرانى حضرت، با صداى بلند، آن بزرگوار را مخاطب ساخت: اى اميرمؤمنان اين سرخ رويان بر ما چيره شده اند، البته سرّ اينكه تعبير به سرخ رويان كرده اين است كه عرب رنگ سبز را اگر زياد باشد سياه مى گويند بهمين جهت در اثر سرسبزى و بسيارى نخل خرما در عراق، آن كشور را (ارض سواد) يعنى (سرزمين سياه) مى نامند. از اين رو از سفيد نيز تعبير به سرخ مى كنند. بدين جهت عجم (ايرانيان) را چون سفيد پوست هستند، سرخ رويان و يا فرزندان سرخ رويان مى گويند.

 

اما اينكه اميرمؤمنان (عليه السلام) مكرر با پاى مباركش به منبر زد، با اين كار به اشعث مى فرمود: چه مى گويى؟ و بعد از آن، امام (عليه السلام) سكوت فرمود و به فكر جواب وى برآمد.

 

اما صعصعة بن صوحان عبدى كه از ياران برگزيده آن حضرت بود، اهميت قضيه را درك كرد كه منظور اشعث طرح خلافت مسلمان‌هاست كه از ارزش‌هاى دنيوى است و بايد ويژه اعراب و امثال آنان باشد. و سزاوار نيست مسلمانهاى جديد و سفيد پوست (ايرانيان) اطراف حضرت جمع شده باشند و از اشعث به آن بزرگوار نزديك تر باشند. وانگهى صعصعة عارف به آن موازين اسلامى بود كه امير مؤمنان (عليه السلام) به آنها ملتزم است. با توجه به اين شناخت صعصعة مى دانست كه جواب امام (عليه السلام) به اشعث كوبنده خواهد بود. از اين رو صعصعه با جمله ((ما را با اشعث چكار)) او را سرزنش كرد كه چنين نعره عشيره اى و نژادپرستى را ضد ايرانيان سرداد. كه امام (عليه السلام) را وادار كرد، به نفع آنان (ايرانيان) و بر ضد عرب سخنرانى كند، سپس امام (عليه السلام) پس از سكوتى طولانى سرش را بالا گرفت اما نه اينكه به اشعث نگاه كند و جوابش را بدهد، بلكه از او روى گردانيده و مسلمانان را مورد خطاب قرار داد كه: چه كسى مرا معذور مى دارد؟ چه كسى بانصاف حكم مى كند درباره من، از اين افراد بى شخصيت كه يكى از آنان كه نه داراى انديشه است و نه هدف بلكه انسانى كودن و پرخواب و شهوتران با لوليدن در رختخواب از ناز و نعمت پرخورى و شكم بارگى مانند حيوان، به بى شخصيتى و كسل بودن و تنبلى خود اكتفا ننموده، بلكه ديگران را نيز از آموختن معارف دين محروم كند. و آنان را مورد طعنه قرار مى دهد زيرا آنان (ايرانيان) قلب هايشان متوجه علم و اهل دانش بوده و اطراف امام و پيشواى خود و منبر وى گرد مى آيند.

 

اى اشعث آيا مرا امر مى كنى كه آنان را طرد كنم آنگونه كه گروهى مرفه از طرفداران حضرت نوح (عليه السلام) چنين درخواستى را از او نمودند و بدو چنين گفتند: ((افرادى كه اطراف تو را گرفته از تو پيروى مى كنند، جز اراذل و اوباش و بى انديشه ها نيستند))، بلكه اى اشعث پاسخ من به تو همان پاسخ پيامبر خدا حضرت نوح (عليه السلام) به افراد پست و بى شخصيت قوم خودش مى باشد كه فرمود: ((من آنان را طرد نخواهم كرد چون در اين صورت از جمله جاهلان خواهم بود.))

 

سپس مولاى متقيان (عليه السلام) با سوگندهايى كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) از آينده كسانى كه اطراف منبر او حلقه زده بودند و طرفدارانش، گفتار خود را به پايان برد مانند فقره اى از خطبه گذشته كه فرمود: ((سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و موجودات زنده را آفريد، البته او شما (اعراب) را براى اينكه به آئين اسلام برگرديد سركوب مى كند آنگونه كه شما در اوائل، آنان (ايرانيان) را مى زديد تا داخل در دين اسلام شوند)) اين مطلب دلالت دارد كه وعده الهى بزودى در بين اعراب محقق مى شود و آنان از دين رو برمى گردانند و خداوند فرس (ايرانيان) را جايگزين آنها مى نمايد كه مانند آنان عرب زبان نيستند... و دلالت دارد كه پيروزى اسلام در اين مرحله از ايران آغاز شده و به طرف قدس ادامه مى يابد و مقدمه براى ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) است.

 

روايت: شيران بى فرار

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

اين روايت را احمد بن حنبل از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

 

((نزديك است كه خداوند متعال، اطراف شما را از عجم پر نمايد، آنان چون شيرانى هستند كه اهل فرار نيستند طرفهاى درگير و دشمنان شما را مى كشند و از غنيمت هاى شما استفاده نمى كنند.))(6)

 

اين روايت را نيز ابونعيم در كتاب خودش به چند طريق از حذيفه و سمرة بن جندب و عبدالله بن عمر نقل كرده است، الا اينكه او بجاى عبارت (از غنائم شما استفاده نمى كنند) (استفاده مى كنند) آورده است(7).

 

روايت: گوسفندان سياه و سفيد

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

اين روايت را نيز حافظ ابونعيم در كتاب خود به چند طريق از ابوهريره و از مردى از صحابه و از نعمان بن بشير و مطعم بن جبير و ابوبكر و ابويعلى حذيفه يمانى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است كه عبارت حديث، از حذيفه مى باشد:

 

((پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امشب خواب ديدم گوسفندانى سياه پشت سرم در حركتند، سپس گوسفندان سفيدى به آنها پيوستند، بطوريكه ديگر گوسفندان سياه را نديدم،

ابوبكر گفت: اين گوسفندان سياه اعراب هستند كه از شما پيروى مى كنند و گوسفندان سفيد عجم هستند كه از شما پيروى مى كنند و آنقدر تعداد آنان زياد مى شود كه عربها در بين آنها ديده نشده و بشمار نمى آيند،

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: درست است فرشته وحى هم چنين تعبير كرده است))(8)

 

در روايت ابونعيم عبارات گوناگونى است كه تعبير ابوبكر در آنها نيست و در برخى از آن روايات آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خواب ديد كه گوسفندان سياهى را آب مى دهد كه گوسفندان سفيد بسيارى نيز بطرف ايشان روى آوردند...تا آخر.

 

روايت: ايرانيان، طرفداران اهلبيت

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

حافظ ابونعيم اين روايت را در كتاب ياد شده از ابن عباس نقل كرده و گفته است: ((نزد پيامبر صلى الله عليه و آله صحبت از فارس به ميان آمد، حضرت فرمود: فارس (ايرانيان) طرفداران و دوستداران ما اهل بيت هستند))(9)

 

روايت: عجم، مورد اعتماد پيامبر

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

اين روايت را نيز ابونعيم در كتاب خويش از ابوهريره روايت كرده كه گفت:

 

((نزد پيامبر صلى الله عليه و آله سخن از موالى و عجم ها بميان آمد، حضرت فرمود: سوگند بخدا من بيش از شما (و يا بيشتر از بعضى از شما) به آنها اعتماد دارم))(10)

 

پاورقی:

----------------------------------------

(1) الميزان ج 18 ص 250.

(2) جمعه 2 3.

(3) اسراء 4 7.

(4) بحار ج 60 ص 216.

(5) شرح نهج البلاغه ج 20 ص 284.

(6) مسند احمد ج 5 ص 11.

(7) ذكر اصبهان، حافظ ابو نعيم ص 13.

(8) ذكر اصبهان،حافظ ابونعيم ص 8-10.

(9) ذكر اصبهان ص 11.

(10) ذكر اصبهان ص 12.

 

 

قريب به همين مضمون را ترمذى در كتاب خود آورده(1)، البته لفظ عجم ها در اينجا اعم از عجم (ايرانى) است و شامل غير عرب از عجم مانند تركان و غير آنها نيز مى شود.

 

روايت: آيا مردم، كسانى جز فارسيان و روميان اند؟

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

ابونعيم در كتاب خود، اين روايت را از ابوهريره نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

 

((امت من آنچه را امتهاى گذشته و نسل هاى قبل از آنان گرفته اند وجب به وجب و متر به متر خواهند گرفت. گفته شد: يا رسول الله همانگونه كه فارس و روم انجام دادند؟ حضرت فرمود: مردم كدامند غير از فارس ها و روميان))(2)

 

اين روايت، به حقيقتى از تاريخ تمدن اشاره دارد و آن اينكه فرس (عجم) و روميان يعنى غربى ها مركز ثقل تمدن بشريت را در تاريخ تشكيل مى دهند و ما در زمان خود شاهديم كه هيچ ملتى مانند فرس (ايرانيان) بر سر تمدن، طرف درگير، با غربيها نيست.

 

پاورقی:

----------------------------------------

(1) سنن ترمذى ج 5 ص 382.

(2) ذكر اصبهان ص 11.

افزودن دیدگاه جدید