اجتهاد در مقابل نص: 89 - معاويه يزيد را وليعهد خود مى كند

اجتهاد در مقابل نص: 89 - معاويه يزيد را وليعهد خود مى كند

 

معاويه هنگامى يزيد را وليعهد خود نمود كه وى جوانى نادان بود. شراب مى خورد، سگ بازى و ميمون بازى مى كرد. و به قدر جاى پايش، از دين اسلام آگاهى نداشت. و تمام اوقاتش در عيش و نوش مى گذشت. پدرش نيز از وضع شب و روز و آشكار و نهان او آگاه بود. او مى دانست كه امام حسين - عليه السّلام - چه مقامى نزد خدا و پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - و چه موقعيتى در ميان اهل ايمان دارد.

افزون بر اين، آن روز در بين مهاجرين و انصار و بازماندگان شركت كنندگان در جنگ بدر و اهل ((بيعت رضوان))، گروه بسيارى وجود داشتند كه همگى ((قارى قرآن)) و آشناى به مواقع احكام اسلام و وارد در سياست و به نظر اهل تسنّن، شايسته خلافت و رياست بودند. ولى معاويه سابقه آنها را در اسلام، و تقويت ايشان را در امر دين، رعايت نكرد و پسر شرير و هتّاك و شرابخوار رسواى خود را بر ايشان امير گردانيد!

نتيجه هم آن شد كه در كربلا با آقاى بهشتيان اباعبداللّه الحسين - عليه السّلام - آن رفتار ناهنجار را نمود. رفتارى اسف انگيز كه پيغمبران را عزادار نمود و از سنگ خارا خون جارى ساخت.

سپس مجرم بن عقبه (مسلم بن عقبه) را به دستور پدرش معاويه به مدينه فرستاد(669). و او اعمالى را مرتكب شد كه قلم از نگارش آن شرمگين است. كافى است كه بگوييم: سه روز شهر مدينه را براى لشكريان خود مباح گردانيد، تا جايى كه هزار دختر را سلب بكارت نمودند!! (670).

شبراوى مى نويسد(671): ((قريب هزار دختر در مدينه سلب بكارت شدند! و در حدود هزار زن بى شوهر، باردار شدند!!)).

ابن خلّكان در وفيات الاعيان، در شرح ماجراى واقعه ((حره)) در ترجمه ((يزيد بن قعقاع)) قارى مدنى مى نويسد: ((يزيد بن معاويه در مدت حكومتش، لشكرى به سردارى مسلم بن عقبه مرى به مدينه فرستاد. مسلم مدينه را غارت كرد. او اهالى مدينه را به سنگلاخ ((حره)) واقع در بيرون شهر كوچ داد و در آنجا اتفاقى افتاد كه شرح آن به طول مى انجامد و در كتب تواريخ مسطور است. تا جايى كه گفته اند: ((بعد از واقعه ((حره)) قريب هزار دختر از دختران مهاجران و انصار به واسطه تجاوزى كه لشكر شام به آنها نمودند وضع حمل كردند)).

در آن روز ((10780)) نفر از مهاجرين و انصار و فرزندان ايشان و ساير مسلمانان به قتل رسيدند. بعد از اين واقعه، ديگر يك نفر از آنها كه در نخستين جنگ اسلام (بدر) شركت داشتند، باقى نماندند(672). گروه زيادى از زنان وكودكان نيز كشته شدند!!

جنايت، بقدرى دلخراش بود كه سرباز شامى، پاى بچه شير خوار را مى گرفت و از بغل مادرش بيرون مى آورد و چنان به ديوار مى كوفت كه مغز آن كودك بر زمين مى ريخت و مادرش به او نگاه مى كرد!! (673).

سپس اهالى شام از مردم مدينه براى يزيد بيعت گرفتند كه بردگان او باشند! اگر خواست آنها را به بردگى ببرد و گرنه آزاد كند! مردم مدينه هم در حالى كه اموالشان سلب شده و دارايى شان غارت گرديده و خونهايشان ريخته و زنانشان مورد تجاوز قرار گرفته بود، با ((مسلم بن عقبه)) با آن شرط بيعت كردند!! سپس مسلم بن عقبه جانى، سرهاى مردم مدينه را براى يزيد به شام فرستاد. همين كه سرها را جلو يزيد نهادند گفت:

ليت اشياخى ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل

 

و بدينگونه از انتقام خون اجداد مشرك خود، سخن به ميان آورد. آنگاه جنايتكار مزبور، براى جنگ با عبداللّه زبير - كه آن موقع در مكه بود و مردم با وى بيعت كرده بودند - رفت. مسلم بن عقبه در ميان راه به درك واصل شد. و طبق دستورى كه يزيد داده بود ((حصين بن نمير)) به جاى وى فرماندهى لشكر را به عهده گرفت.

حصين بن نمير، با سپاهيان خود آمد تا به مكه رسيد. در آنجا منجنيق‌ها را نصب كرد و فرمان داد كه جمعاً روزانه ده هزار قطعه سنگ به طرف مسجد الحرام - كه عبداللّه زبير در آن متحصن بود - پرتاب كنند! شاميان، اهالى مكه را در بقيه محرم و ماه صفر و ربيع الاول و ربيع الثانى، محاصره كردند. در اين مدت، روزها جنگ مى كردند و شبها مى رفتند. تا اينكه خبر مرگ خليفه سركش آنها ((يزيد)) رسيد. منجنيقها در آن مدت ((كعبه)) خانه خدا را مورد اصابت سنگهاى خود قرار داد و با آتشى كه در آن پديد آوردند، آن را منهدم ساختند.

فجايع اعمال يزيد در مدت كوتاه عمر خود، بيش از آن است كه در كتابها نوشته شود يا قلم آن را شرح دهد. اعمال يزيد، روى تاريخ را سياه كرده و اوراق كتب سيره را آلوده ساخته است.

پدرش معاويه، سگها، ميمونها، بازها وتازيهای او را مى ديد و از شرابخوارى و تجاوزات او مطلع بود، و اعمال فجيع او را بالعيان مشاهده مى كرد. و مى ديد كه با زنان نوازنده در آويخته و چه پستى و رذالتى مرتكب مى شود. و مى دانست كه او به هيچ وجه شايستگى براى خلافت ندارد. مع الوصف، او يزيد را بر تخت خلافت اسلامى و امامت مسلمين، بالا برد، و بر گردن مردم سوار كرد. حال آنكه به نقل از بخارى (674) پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود:

((هر والى كه زمام امور رعيت را به عهده بگيرد و در حالى كه نسبت به آنها فريبكارى نموده از دنيا برود، خدا بهشت را بر او حرام مى گرداند))(675).

و نيز احمد حنبل (676) از حديث ابوبكر نقل مى كند كه پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((هر كس بر چيزى از امور مسلمين دست يابد، و كسى را بر آنها امير كند تا از آنها سوء استفاده نمايد، لعنت خدا بر او باد و فرداى قيامت هيچ عملى از او پذيرفته نمى شود، تا به جهنم در آيد)).

و بخارى از پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - روايت مى كند كه فرمود: ((هر كس كه امور رعيت را به عهده گرفت و نسبت به آنها خيرخواه نبود، بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد))(677).

افزودن دیدگاه جدید