ابوهریره کیست: فتاواي همه صحابه مقبول است غير از سه نفر:ابوهريره...
نظرات سايرين صحابه، تابعين و علماي اهل سنت:
ابوهريره هذيان مي گفت:
اهل سنت در مورد کسي که از خواب بيدار شده است و مي خواهد وضو بگيرد از ابوهريره روايت مي کنند که بايد دست خود را قبل از وارد کردن آن در ظرف آب بشويد؛ اما گروهي از صحابه و بزرگان بر او اشکال گرفتند که اصحاب در زمان رسول خدا دست را در ظرف آب بزرگ و سنگي (مهراس) که در مسجد رسول خدا بود برده و وضو مي گرفتند؛ آيا قبل از وارد کردن دست در آن، دست خويش را شسته بودند؟
ابو جعفر اشجعي و اصحاب ابن عباس:
وقد ذكر إبراهيم النخعي أن أصحاب عبدالله كانوا إذا ذكر لهم حديث أبي هريرة في أمر المستيقظ من نومه بغسل يديه قبل إدخالهما الإناء قالوا إن أبا هريرة كان مهذارا فما يصنع بالمهراس وقال الأشجعي لأبي هريرة فما تصنع بالمهراس فقال أعوذ بالله من شرك
أحكام القرآن للجصاص ج3 ص359
ابراهيم نخعي روايت کرده است که اصحاب عبد الله بن عباس وقتي براي ايشان روايت ابوهريره - در مورد کسي که از خواب بيدار شده است و مي خواهد وضو بگيرد، که بايد دست خويش را قبل از وارد کردن در ظرف آب بشويد نقل مي شد مي گفتند: ابوهريره هذيان گفته است؛ او در مورد مهراس چه مي خواهد بگويد؟
و اشجعي نيز به ابوهريره مي گفت: در مورد مهراس چه مي گويي؟ (پس ابوهريره که جوابي نداشت ناراحت مي شد و مي گفت) از شر تو به خدا پناه مي برم!!!
عائشه (و ظاهرا ابن عباس):
الإحكام للآمدي ج2 ص134
وقد وافق ابن عباس على ما تخيله من الاستبعاد عائشة حيث قالت رحم الله أبا هريرة لقد كان رجلا مهذارا فماذا يصنع بالمهراس
عائشه با ابن عباس در اينکه کلام ابوهريره را بعيد مي شمرد موافقت کرده است، زيرا گفته است: خدا ابوهريره را رحمت کند، او مردي بود که هذيان مي گفت و نمي دانست که در مورد مهراس چه جوابي بدهد!!!
عده اي از علماي تابعين: روايات ابوهريره در موضوعات مهم مقبول نيست:
وقال الثورى عن منصور عن إبراهيم قال كانوا يرون فى أحاديث أبى هريرة شيئا وما كانوا يأخذون بكل حديث أبى هريرة إلا ما كان من حديث صفة جنة أو نار أو حث على عمل صالح أو نهى عن شر جاء القرآن به... وقد قال ما قاله إبراهيم طائفة من الكوفيين
البداية والنهاية ج8 ص109
رجوع شود به تاريخ مدينة دمشق ج67 ص361 و سير أعلام النبلاء ج2 ص608 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص67
ابراهيم گفته است که علما در روايات ابي هريره اشکالاتي مي ديدند و همه روايات او را قبول نمي کردند؛ مگر در مورد خصوصيان بهشت يا جهنم يا دعوت به انجام کاري نيک يا نهي از کار بدي که قرآن از آن نهي کرده است... و اين مطلبي را که ابراهيم گفته است گروهي از کوفيين نيز مي گويند.
قال ابن كثير: وقال شريك، عن مغيرة، عن إبراهيم قال: كان أصحابنا يدعون من حديث أبي هريرة. وروى الأعمش، عن إبراهيم، قال: ما كانوا يأخذون من كل حديث أبي هريرة.
تاريخ ابن كثير 8 ص 109
اصحاب ما بسياري از روايات ابوهريره را رها مي کردند... همه روايات ابوهريره را نمي گرفتند.
و ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي گويد:
وروى أبو أسامة عن الأعمش، قال: كان إبراهيم صحيح الحديث، فكنت إذا سمعت الحديث أتيته فعرضته عليه، فأتيته يوما بأحاديث من حديث أبي صالح عن أبي هريرة، فقال: دعني من أبي هريرة إنهم كانوا يتركون كثيرا من حديثه.
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص68
اعمش مي گويد: ابراهيم در روايت صحيح بود (هيچ اشتباه و دروغي نداشت)؛ به همين جهت وقتي روايتي را مي شنيدم به نزد او رفته و اين روايت را براي او مي خواندم؛ پس روزي براي او رواياتي از ابي صالح از ابوهريره آوردم اما او گفت:
من را از روايات ابوهريره معاف دار؛ که ايشان (بزرگان حديث) بسياري از روايات او را ترک مي کنند
مسلم نيشابوري: او فرقي بين گويندگان حديث نمي گذاشت:
در اين زمينه مسلم بن حجاج نيشابوري (مولف صحيح مسلم) مي گويد:
حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن الدارمي ثنا مروان الدمشقي عن الليث بن سعد حدثني بكير بن الاشج قال قال لنا بسر بن سعيد اتقوا الله وتحفظوا من الحديث فوالله لقد رأيتنا نجالس أبا هريرة فيحدث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم عن كعب وحديث كعب عن رسول الله صلى الله عليه وسلم
التمييز ص175 ش 10 نوشته مسلم بن حجاج
تاريخ مدينة دمشق ج67 ص359 به نقل از مسلم
البداية والنهاية ج8 ص109 به نقل از مسلم
بسر بن سعيد مي گفت: از خدا بترسيد و در مورد روايت با دقت پيش برويد؛ قسم به خدا شما ما را ديديد که با ابوهريره مي نشستيم اما او براي ما روايات رسول خدا را از کعب و روايات کعب را از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي کرد.
شعبه او را مدلس مي دانست:
يكي از مسائلي كه تمامي علماي رجال اهل سنت بر آن اتفاق نظر دارند، اين است كه ابوهريره مدلس بوده است و سخني را كه از ديگران شنيده بوده، به رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت ميداده است.
ذهبي در ترجمه ابوهريره مينويسد:
قال يزيد بن هارون: سمعت شعبة يقول: كان أبو هريرة يدلس.
سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 2 - ص 608 و الكامل - عبد الله بن عدي - ج 1 - ص 68 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 67 - ص 359 و....
ابوهريره تدليس مي کرد.
ابن كثير دمشقي سلفي بعد از نقل اين سخن در نوع تدليس أبوهريره مينويسد:
أي يروي ما سمعه من كعب وما سمعه من رسول الله صلى الله عليه وسلم ولا يميز هذا من هذا - ذكره ابن عساكر. وكان شعبة يشير بهذا إلى حديثه « من أصبح جنبا فلا صيام له » فإنه لما حوقق عليه قال: أخبرنيه مخبر ولم أسمعه من رسول الله صلى الله عليه وسلم.
البداية والنهاية - ابن كثير - ج 8 - ص 117 118.
او آنچه را که از کعب شنيده بود و آنچه را از رسول خدا شنيده بود نقل کرده و بين آن دو فرقي نمي گذاشت؛ اين را ابن عساکر گفته است. و ظاهرا شعبه به اين روايت اشاره مي کند که هرکس که صبح جنب از خواب بيدار شود نمي تواند روزه بگيرد؛ پس بدرستيکه وقتي از او در مورد اين روايت بازجويي شد گفت: اين مطلب را کسي به من خبر داده بود و از رسول خدا نشنيده بودم !!!
ذهبي بعد از نقل اين روايت در توجه تدليس ابوهريره ميگويد:
قلت: تدليس الصحابة كثير، ولا عيب فيه؛ فإن تدليسهم عن صاحب أكبر منهم؛ والصحابة كلهم عدول.
سير أعلام النبلاء ج 2 ص 608.
مي گويم: تدليس صحابه زياد است و اشکالي ندارد؛ زيرا تدليس ايشان از شخصي بالاتر از خودش بوده است و صحابه همگي عادل هستند!!!
در حالي كه اين سخن غير معقول و خلاف تحقيق است؛ چرا كه ممكن شخص حذف شده از كساني باشد كه خداوند آنها را در قرآنش اين گونه توصيف كرده است:
وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ... التوبه / 101.
و از (ميان) اعراب باديهنشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم.
يا از اشخاصي همچون وليد بن عقبه باشد كه خداوند در باره او مي فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ. الحجرات / 6.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!
ابو حنيفه: ابوهريره عادل نيست!!!
وروى أبو يوسف، قال: قلت لأبي حنيفة: الخبر يجئ عن رسول الله صلى الله عليه وسلم يخالف قياسنا ما تصنع به؟ قال: إذا جاءت به الرواة الثقات عملنا به وتركنا الرأي، فقلت: ما تقول في رواية أبى بكر وعمر؟ فقال: ناهيك بهما ! فقلت: على و عثمان، قال: كذلك، فلما رآني أعد الصحابة قال: والصحابة كلهم عدول ما عدا رجالا، ثم عد منهم أبا هريرة وأنس بن مالك.
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص68 - روضة العلماء للزندويستي - كتائب أعلام الأخيار للكفوي
ابو يوسف شاگر ابو حنيفه مي گويد به ابو حنيفه گفتم: براي ما رواياتي از رسول خدا مي آيد که با قياس ما مخالف است، آنها را چه بکنيم؟ فرمودند اگر روايت از افراد مورد اطمينان باشد به آن عمل کرده ونظر خويش را کنار مي گذاريم؛ گفتم نظر شما در مورد روايات ابو بکر و عمر چيست؟
تو را از کنار گذاشتن آن ها نهي مي کنم.
گفتم: علي و عثمان؟
پاسخ داد: آن دو نيز همچنين
وقتي که ديد يک يک صحابه را مي شمارم گفت: صحابه همگي ايشان عادلند غير از چند نفر که نام ايشان را برد و از ايشان ابوهريره بود و مالک بن انس.
ساير علماي حنفيه:
در کتب احناف مواردي از طعن صريح و يا کنايه به ابوهريره موجود است:
ابوهريره اشکالات بسيار دارد:
ابو جعفر هندواني در شرح کلام امام خويش ابو حنيفه مي گويد:
قال الفقيه أبو جعفر الهندواني: انما لم يترك قوله بقول هؤلاء الثلاثة لأنهم مطعونون
القول الصراح في البخاري وصحيحه الجامع ص 233 نقلا عن كتائب الأعلام الأخيار
به درستيکه قياس فقيه به سبب روايت اين سه نفر ترک نمي شود، زيرا ايشان مطعون هستند (در مورد ايشان بدي هاي بسيار نقل شده است).
فتاواي همه صحابه مقبول است غير از سه نفر:ابوهريره...
عن عيسى بن أبان أنه قال: أقلد أقاويل جميع الصحابة الا ثلاثة منهم: أبو هريرة و...
همان.
از عيسي بن ابان نقل شده است که گفت: کلمات همه صحابه را تبعيت مي کنم به غير از سه نفر: ابوهريره و....
وقتي مدرک مساله اي روايت ابوهريره باشد مقبول نيست!!!:
ابن حزم در کتاب خويش « المحلي» در مورد نظر محمد بن حسن شيباني از معروف ترين علماي حنفي در مورد روايت ابوهريره مي گويد:
وروينا من طريق أبي عبيد أنه ناظر في هذه المسألة محمد بن الحسن فلم يجد عنده أكثر من أن قال هذا من حديث أبي هريرة
المحلى ج8 ص178
محمد بن الحسن (شيباني) در اين مساله مناظره کرد و تنها جوابي که داد اين بود که اين روايت از ابوهريره است (و روايت ابوهريره مقبول نيست)!!!
ابو جعفر استاد ابن ابي الحديد: روايات ابوهريره مرضي نيست
قال أبو جعفر: وأبو هريرة مدخول عند شيوخنا غير مرضى الرواية، ضربه عمر بالدرة، وقال: قد أكثرت من الرواية وأحر بك أن تكون كاذبا على رسول الله صلى الله عليه !
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص67
ابو جعفر گفته است: ابوهريره در نظر اساتيد ما مورد قبول نيست و روايات او پذيرفته نيست؛ عمر او را با شلاق زد و به او گفت: زياد روايت گفته اي و براي تو سزاوار است که بر رسول خدا دروغ بسته باشي.
تکذيب ابوهريره توسط گروهي از علماء نزد هارون الرشيد:
وعن عمر بن حبيب قال حضرت مجلس هارون الرشيد فجرت مسألة تنازعها الحضور وعلت أصواتهم فاحتج بعضهم بحديث يرويه أبو هريرة عن رسول الله صلى الله عليه وسلم فرفع بعضهم الحديث وزادت المدافعة والخصام حتى قال قائلون منهم لا يقبل هذا الحديث على رسول الله صلى الله عليه وسلم لأن أبا هريرة متهم فيما يرويه وصرحوا بتكذيبه ورأيت الرشيد قد نحا نحوهم ونصر قولهم
تفسير القرطبي ج16ص298 - تهذيب الكمال ج21 ص294 - تاريخ بغداد ج11 ص197 - المنتظم ج10 ص163 - الوافي بالوفيات ج22 ص276
از عمر بن حبيب روايت شده است که گفت: در مجلس هارون الرشيد حاضر بودم؛ پس بحث در مورد مساله اي سر گرفت و صداها در اين زمينه بالا رفت؛ پس عده اي از ايشان به روايتي که ابوهريره در اين زمينه نقل کرده بود استشهاد کردند؛ عده اي اين حديث را گرفته و آن را بالا بردند (سند آن را به ابوهريره رساندند)؛ آنقدر بحث بالا گرفت که عده اي از ايشان گفتند: اين حديث از رسول خدا قبول نيست؛ زيرا ابوهريره راوي اين روايت در نقل آن متهم است؛ و تصريح به تکذيب ابوهريره کردند؛ و رشيد نيز به جهت ايشان ميل کرده و نظر ايشان را تاييد کرد.
افزودن دیدگاه جدید