سه سؤال و جواب در مورد ازدواج موقت

سه سؤال و جواب در مورد ازدواج موقت

سؤال:

سلام درمورد حديث زير گفته شده كه اين حديث ضعيفي است و مشكل دارد و احاديث بعد از آن به حرام بودن متعه در صحيح مسلم اشاره دارد. اگر زحمتي نيست به اين شبهه پاسخ دهيد:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَيْجٍ أَخْبَرَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُول كُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ الْأَيَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ فِي شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ.

از جابر بن عبد الله الأنصاري شنيدم که مي گفت: ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل يک مشت خرما يا آرد متعه مي کرديم. تا اينکه عمر در قضيه عمرو بن حريث از آن نهي کرد.

صحيح مسلم ج2 ص 1023 باب نكاح المتعة

 

جواب:

1- آيا گفته اند روايتي که در صحيح مسلم آمده است ضعيف است؟ اگر چنين گفته اند در واقع از اجماع علماي قديم اهل سنت خارج شده اند و به نظر علماي اهل سنت گذشته، کافر هستند !

 

2- اگر مي گويند اين روايت با ساير روايات در تعارض است، شيعه نيز همين مطلب را مي گويد و اين در واقع اشکال به اهل سنت است، و نه پاسخ آنها ! اين روايت مي گويد تا زمان خليفه دوم ازدواج موقت بين صحابه رايج و جايز بوده است و خليفه دوم از آن نهي کرد ! روايات ديگر مي گويند در زمان رسول خدا (ص) حرام شد ! پس يکي از آنها دروغ است؛ و همين مطلب براي زير سؤال بردن اعتقاد اهل سنت کفايت مي کند.

 

 

 

سؤال:

لطفا درباره ازدواج ميسار و تفاوت آن با متعه توضيح بفرمائيد.

 

جواب:

ازدواج مسيار، يعني همان ازدواج دائم، به شرط اينكه زن حق گرفتن نفقه ندارد و در خانه پدر خود زندگي مي كند، اما چون مرد به او نفقه نمي دهد هر زمان كه بخواهد حق طلاق دارد.

 

سؤال:

روش استدلال تشيع از آيه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً)

علماء و انديشمندان تشيع از آيه فوق به حلیت نكاح موقت فتوي داده اند و آن را قوي ترين و مستدل ترين آيه بر حلیت نكاح موقت مي دانند ولي اين استدلال بنا به دلايل زير باطل است:

اولاً: اين آيه جزيي از آياتي است كه درباره ي نكاح و ازدواج دائم نازل گرديده اند لذا آن نيز بيانگر نكاح دائم است نه نكاح موقت، آنجايي كه خداوند متعال مي فرمايد: (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ) إلى قوله تعالى: (إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً).

 

ثانياً: زني كه با آن عقد ازدواج موقت بسته مي شود، در نزد تشيع زوجه و ملك يمين به حساب نمي رود و جزو ازواجي كه از آنان ارث برده شود نيز به شمار نمي رود و نسب نيز از آن ثابت نمي شود چنانچه در كتابهایي همچون الفروع الكافي 2/43 التهذيب 2/188 الاستبصار 3/147 وسائل الشيعه 14/446 از محمد بن مسلم روايت نقل مي كنند كه ايشان از امام جعفر صادق شنيدند كه ايشان درباره ي زنان نكاح متعه چنين مي گفتند:

آن زن جزو زنان اربعه اي كه در قرآن مجيد ذكر شده است، به شمار نمي رود و آن زن نيازي به طلاق ندارد. بدون طلاق، پس از اتمام عقد قرارداد و ايام ازدواج خود به خود جدا مي شود و آن زن به وسيله اين نكاح ميراث نيز نمي برد. اگر واقعا آنان جزو زوجات و همسران به شمار مي رفتند هرگز ازدواج با بيش از چهار تن از آنان بنا به آيه (فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ) جايز نبود. بنابراين آنان زوجه نيستند و حكم آن را نيز نمي گيرند و جزو زنان زنا كار به شمار مي روند.

 

ثالثاً: زنان ازدواج شده توسط نكاح موقت نيازي به طلاق و جدایي ندارند ولي زنان دائم بدون طلاق و گذراندن عده هرگز جدايي و فرقت بين زوجين صورت نمي گيرد. از زراره روايت است كه ايشان از امام جعفر صادق روايت مي كنند كه ايشان فرمودند: هنگامي كه وقت نكاح موقت به پايان برسد، زن بدون طلاق جدا مي شود و اگر شخصي خواست در ايام و مهر او بيافزايد.

 

رابعاً: ارث يكي از حقوق مسلم زوج و زوجه است كه بنا به آيات الهي زوج و زوجه از يكديگر ارث مي برند، ولي زناني كه توسط نكاح موقت به عقد در آمده اند، هرگز از شوهر و شوهر از آنان ارث نمي برند و در روايتي كه از ابن ابي عمير نقل شده است، امام جعفر صادق چنين مي فرمايند: زنان نكاح موقت ارث نمي برند. در روايتي ديگر از سعيد بن يسار نقل شده است مي فرمايد درباره ي زني كه به نكاح موقت عقد مي شود و شرط ميراث نيز گذاشته شده است پرسيدم ايشان فرمودند زنان نكاح موقت از شوهران ارث نمي برند برابر است كه آن ارث مشروط باشد يا غير مشروط. و در روايتي ديگر از زراره نقل شده است چنين وارد شده است كه امام جعفر صادق فرمودند: در نكاح متعه بين زن و شوهر ميراث جاري نمي شود.

 

 

جواب:

شما از كجاي اين آيه فهميديد كه در مورد ازدواج دائم نازل شده است؟

اين آيات در مورد ازدواج است اعم از دائم و موقت و ازدواج با كنيز و در اين آيات در مورد همه اينها سخن گفته شده است.

زن در ازدواج موقت همانند ازدواج دائم است فقط نفقه ندارد و ارث نمي برد ولي زوجه به حساب مي آيد. البته محدود به چهار تا نيست و نسب هم ثابت مي شود. اين دلايل شما زوج بودن و نسب را رد نمي كند، فهم اين مساله برعهده مراجع است مي توانيد دلايل و نظرات آنها را ببينيد شما لطفا در كاري كه اهلش نيستيد دخالت نكنيد. به كتبي كه مراجع در مورد نكاح نوشته اند مانند كتاب النكاح آيت الله شبيري زنجاني يا كتاب النكاح آيت الله مكارم شيرازي و... مراجعه كنيد و استدلالات آنها را ببينيد.

 

دليل ما براي اينكار همين روايات است كه از ائمه به ما رسيده و روايات فراوان ديگري كه از رسول الله صلي الله عليه و آله نقل شده است و در كتب شما هم فراوان آمده كه در مطلب بالا هم به برخي اشاره شده، اما مفصل آن را در بخش «فقه مقارن» مي توانيد مطالعه كنيد. اما دليل شما مستند به قول عمر است كه تصريح مي كند در زمان رسول الله صلي الله و عليه و آله چنين چيزي بود ولي من آن را حرام مي كنم.

به نظر ما جناب عمر حق چنين كاري نداشته و اين بدعت در دين است اما شما اين را بي اشكال مي دانيد! پس ما دنباله رو حضرت رسول و معصومين عليهم السلام هستيم ولي شما بر خلاف حكم رسول الله صلي الله عليه و آله، حلال ايشان را حرام نموده ايد و از عمر تبعيت مي كنيد!

 

مساله نكاح موقت در ابتداي اسلام قطعي است و از اين آيه استفاده مي شده و علماي اهل سنت آنرا در كتب تفاسير خود آورده اند ولكن اهل سنت آن را منسوخ مي دانند بر خلاف شيعه؛ اين استدلال شما با اين مساله نمي سازد. براي نمونه به سخن اين علما دقت كنيد:

ابن كثير و سيوطي مي گويند:

قوله (ولا يحل لكم أن تأخذوا مما آتيتموهن شیء) وقد استدل بعموم هذه الآية على نكاح المتعة ولا شك أنه كان مشروعا في ابتداء الإسلام ثم نسخ بعد ذلك وقد ذهب الشافعي وطائفة من العلماء إلى أنه أبيح ثم نسخ ثم أبيح ثم نسخ مرتين وقال آخرون أكثر من ذلك وقال آخرون إنما أبيح مرة ثم نسخ ولم يبح بعد ذلك وقد روى عن ابن عباس وطائفة من الصحابة القول بإباحتها للضرورة وهو رواية عن الإمام وكان ابن عباس وأبي بن كعب وسعيد بن جبير والسدي يقرؤن (فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن فريضة) وقال مجاهد نزلت في نكاح المتعة...

((تفسير القرآن العظيم، إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء، دار الفكر - بيروت - 1401، ج1 ص475))

((الدر المنثور، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي، دار الفكر - بيروت - 1993، ج2 ص478))

 

طبري در تفسيرش اينگونه مي گويد:

فهذه المتعة الرجل ينكح المرأة بشرط إلى أجل مسمى ويشهد شاهدين وينكح باذن وليها وإذا انقضت المدة فليس له عليها سبيل وهي منه برية وعليها أن تستبرئ ما في رحمها وليس بينهما ميراث ليس يرث واحد منهما صاحبه

حدثني محمد بن عمرو قال ثنا أبو عاصم عن عيسى عن بن أبي نجيح عن مجاهد (فما استمتعتم به منهن) قال يعني نكاح المتعة... حدثنا بن المثنى قال ثنا أبو داود قال ثنا شعبة عن أبي إسحاق عن عمير أن بن عباس قرأ فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى.

((جامع البيان عن تأويل آي القرآن، محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر، دار الفكر - بيروت - 1405، ج5 ص12))

و...

در اين مورد مي توانيد همين مطلب را دوباره با دقت بخوانيد يا به بخش «فقه مقارن » برويد تا با استدلال علماي خود و استدلال شيعه به تفصيل آشنا شويد.

 

اگر عمر اين سنت اسلامي را منع نمي كرد به جز شقي كسي زنا نمي كرد. (حضرت علی علیه السلام)

اگر كسي بگويد بين صيغه موقت و زنا چه فرقي هست مي‌گويم همان فرقي هست كه ميان نكاح دائم و زنا مي باشد. وقتي دو نفر صيغه شرعي مي خوانند، در واقع دارند خود را ملتزم مي كنند به پيروي از قانون شرع و اين يعني جلوگيري از بي بندوباري يعني مشروعيت، كه در ازدواج دائم هم همه اين ها هست. دست از لجاجت برداريم.

چرا از خودمان حرف مي زنيم؟

چرا استدلال هاي عرفي و الكي به كار مي بريم؟

چرا تعصبانه صحبت مي كنيم؟

مطلب بالا آنقدر جامع و كامل بود كه ديگر جايي براي صحبت نيست. آيا سنت پيامبر را قبول كنيم يا سنت عمر را؟؟؟

كسي كه مي گويد صيغه هم مثل زنا مي باشد، نمي داند كه شرايط صيغه چيست. دختر باكره بدون رضايت پدر نمي تواند صيغه شود. حتي با رضايت پدر هم اگر صلاح او نباشد، نمي توان او را صيغه كرد و دختر مي تواند مانع شود تا اينكه كار به قاضي كشيده شود. در صيغه بايد مرد مبلغي را همانند مهريه به زن بدهد و زن بايد بعد از پايان مدت صيغه عده نگه دارد مانند ازدواج دائم. بنابراين هيچ زني نمي آيد در برابر پول كمي اين همه دردسر را براي خود ايجاد كند. چون حداقل بايد مخارج چند ماه خود را بگيرد. و اين يعني اگر مردي نياز واقعي نداشته باشد، زني را صيغه نمي كند. بنابراين يك صيغه واقعي از چند ماه تا چند سال ممكن است به طول بيانجامد نه اينكه امروز صيغه يك مرد باشد فردا بلافاصله صيغه مرد ديگر. (((البته اگر دخول در دبر يا قبل صورت نگيرد، زن مي تواند بلافاصله به صيغه مرد ديگري در بيايد چون در صورتيكه دخول صورت نگيرد نيازي به عده نگهداشتن نيست همانند ازدواج دائم))) البته اگر مردي امكان ازدواج دائم نداشته باشد، مثلا در ديار غريب باشد يا اينكه درآمد كافي براي ازدواج دائم نداشته باشد و به دلايل ديگر برايش مناسب است كه صيغه انجام دهد.

 

ازدواج مسيار ساخته ی دست كساني است كه بيش از هزار سال از زمان شريعت فاصله دارند. احكام آن با ازدواج اسلامي در تضاد و تعارض كامل است. چطور به خود اجازه مي دهيد وقتي به بن بست مي رسيد، از پيش خودتان بدعت وارد دين كنيد؟ وقتي شيعه مي گويد صيغه حلال است، نمي گويد حرف الان علماي آنهاست، بلكه به كلام پيامبر، قرآن و احاديث وارده از خاندان پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت و آنچه كه در كتب حديثي اهل سنت وارد شده استدلال مي كند. چرا به خودتان اجازه تشريع و بدعت مي دهيد مگر احكام بازيچه دست ما هستند؟ براي اينكه يك عالم بتواند فتوايي بدهد بايد از اصولي پيروي كند. ببينيد چقدر علماي سني با نظرات يكديگر اختلاف و دعوا دارند!!! در بسياري از مسائل جديد كاملا با يكديگر اختلاف دارند. آيا اين است دين راستين خدا؟

افزودن دیدگاه جدید