دلیل عمر برای تحریم ازدواج موقت!!!
اقرار عمران بن سواده از عمر خطاب در مورد عدم نسخ آيه متعه توسط رسول خدا:
همچنين روايتي که عمران بن سوادة از عمر نقل مي کند صريح در عدم نسخ متعه است؛ بلکه آن را اجتهاد عمر مي داند:
عيسى بن يزيد بن دأب عن عبدالرحمن بن أبي زيد عن عمران بن سوادة قال صليت الصبح مع عمر فقرأ سبحان وسورة معها ثم انصرف وقمت معه فقال أحاجة قلت حاجة قال فالحق قال فلحقت فلما دخل أذن لي فإذا هو على سرير ليس فوقه شيء فقلت نصيحة فقال مرحبا بالناصح غدوا وعشيا قلت عابت أمتك منك أربعا قال فوضع رأس درته في ذقنه ووضع أسفلها على فخذه ثم قال هات قلت ذكروا أنك حرمت العمرة في أشهر الحج ولم يفعل ذلك رسول الله ولا أبو بكر رضي الله عنه وهي حلال قال هي حلال لو أنهم اعتمروا في أشهر الحج رأوها مجزية من حجهم فكانت قائبة قوب عامها فقرع حجهم وهو بهاء من بهاء الله وقد أصبت قلت وذكروا أنك حرمت متعة النساء وقد كانت رخصة من الله نستمتع بقبضة ونفارق عن ثلاث قال إن رسول الله أحلها في زمان ضرورة ثم رجع الناس إلى السعة ثم لم أعلم أحدا من المسلمين عمل بها ولا عاد إليها فالآن من شاء نكح بقبضة وفارق عن ثلاث بطلاق وقد أصبت؛
عمران بن سواده گفت:
نماز صبح را با عمر خوانديم و عمر سوره اِسراء و سوره ديگري را همراه آن خواند و آنگاه منصرف شد. من با او برخاستم. رو به من كرد و گفت: آيا كاري داري؟
گفتم: آري.
گفت: پس با من بيا. وقتي داخل خانه شد، بر روي تخت قرار گرفت در حالي كه چيزي رويش نبود.
گفتم: نصيحتي دارم،
گفت: نصيحت كننده (خيرخواه) صبح و شب، خوش مي آيد،
گفتم: امّت چهار اشكال به تو دارند.
عمر سرِ تازيانه اش را در چانه اش و انتهاي آن را بر رانش قرار داد و گفت: ادامه بده!
گفتم: مي گويند كه تو در ماه هاي حج، عمره را تحريم كرده اي در حالي كه پيامبرصلي الله عليه وآله و ابوبكر چنين نگفته اند و اين كار حلال است....
متعه زنان را حرام كرده اي، در حالي كه خداوند آن را مجاز شناخته است. ما با يك مشت (خرما و...) متعه مي كرديم و با سه مشت نيز جدا مي شديم.
عمر گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله به خاطر زمانِ ضرورت و اضطرار، آن را حلال شمرد اما اكنون مردم به راحتي و توانگري رسيده اند و ديگر كسي از مسلمانان را نمي شناسم كه به آن عمل كند و به متعه برگردد. اكنون هر كسي مي تواند با مشتي (خرما و...) ازدواج (دائم) كند و مي تواند با سه مشت نيز آن را طلاق دهد (و ديگر از متعه دست برداشته اند) و نظر من درست بوده است.
تاريخ الطبري ج2 ص 579 چاپ دار الکتب العلمية بيروت
پس ديگر جايي براي ادعاي نسخ باقي نمي ماند؛ زيرا خود عمر هم نسخ اين آيه را قبول ندارد.
افزودن دیدگاه جدید