قادیانیه: تاریخچه

بسم الله الرحمن الرحیم

غلام احمد، مؤسس فرقه قادیانیه یا احمدیه

 قادیانیه نام فرقه ای است که حدود صد سال پیش در هند به وسیله ی میرزا غلام احمد قادیانی بنیان نهاده شد. میرزا غلام احمد فرزند میرزا غلام مرتضی، در سال 1839 میلادی در روستای قادیان که - در آن زمان، حدود 1500 نفر جمعیت داشت - به دنیا آمد. قادیان روستایی از روستاهای شهر گرداس پورپنجاب (1) است که اکنون بعد از تقسیم شبه قاره ی هند، از توابع هند است. میرزا غلام احمد به مطالعات اسلامی علاقه داشت و ریاضت هایی را بر خود تحمیل می کرد. پدرش که طبیب ماهری بود و با حکومت انگلستان رابطه ی حسنه داشت، در سال 1876 از دنیا رفت.

 

 فهم بهتر افکار و تحولات قادیانیه ارتباط مستقیمی با تحولات هند و پاکستان در قرن نوزدهم و بیستم دارد. در قرن نوزدهم، هند تحت تسلط بریتانیا بود و مبلغان مسیحی فوج فوج به هند وارد شده، به تبلیغ مسیحیت می پرداختند. در سال 1857م. قیام عمومی مردم هند که در آن، پیروان ادیان دیگر در کنار مسلمانان بر ضد استعمار انگلستان قیام کردند، به شدت سرکوب شد. در این قیام، پدر غلام احمد در کنار انگلستان قرار داشت و به آنان کمک های مالی می کرد که این مطلب توسط خود قادیانی ها مورد تأیید قرار گرفته است. (2)

 

از طرف دیگر هندوان نیز که از این شکست ضربه ی سختی خورده بودند، به بازسازی خود پرداخته، جنبش هایی را برای احیاء آیین هندو راه اندازی کردند. غلام احمد در این زمان احساس کرد او همان کسی است که می تواند مسلمانان را از درد و رنج سلطه ی بیگانگان برهاند. از اولین اقدامات او مناظره و مبارزه با تبلیغات مسیحیان و هندوان بود که در این زمینه کتاب براهین احمدیه را - در 562 صفحه ی رحلی در چهار جلد و در یک مجلد - در سال 1884 در اثبات فضل اسلام و اعجاز قرآن و اثبات نبوت پیامبر و رد مسیحیت و آیین های هندو و برهما نوشت و به چاپ رساند.

 

وی در سال 1886 با یک آریه سماجی (3) بحث کرد و کتابی را به زبان اردو به نام سرمه ی چشم آریه نگاشت. این مناظرات و کتاب ها او را مشهور کرد. از این زمان به بعد چرخش افکار غلام احمد به سمتی بود که بعدها باعث اختلافات زیادی بین قادیانیه و مسلمانان شد. وی در سال 1889 ادعا کرد که مجدّد قرن چهاردهم بوده و به او الهام شده و از طرف خدا مأمور است که از مردم بیعت بگیرد، پس در سال 1891م. کتابی را درباره ی عیسی به نام نزول المسیح نوشت و در آن کتاب ادعا کرد که عیسی بر صلیب نمرده، بلکه از فلسطین فرار کرده و به هند آمده است و در 120 سالگی در سرینگر از دنیا رفته و قبری که امروز به نام بوذاسف در کشمیر معروف است، قبر عیسی است و عیسی به آسمان صعود نکرده، بازگشت دوباره ای ندارد و او (غلام احمد) مثیل (تجلّی) المسیح است. در این زمان به غیر از اینکه خود را مسیح موعود معرفی کرد، خود را مهدی موعود مسلمانان نیز دانست و مردم را به سوی خود فراخواند.

 

وی در این دوره، کتب زیادی را در تأیید ادعاهای خویش نوشت تا اینکه در سال 1902 اعلام کرد که خداوند او را نبیّ مرسل قرار داده، ولی نه نبیّ شریعت آور، بلکه او «نبی غیرحامل الشریعة»، «النبیّ الظلّی و المتجسّد» ، «محمد علی وجه التجسد» و «محمد بصفة ظلیة» است (4) و در سال 1904 اعلام کرد که اوتار کریشنا است تا اینکه در سال 1908 در 69 سالگی از دنیا رفت. برخی از مهم ترین کتب وی عبارتند از: إزالة الأوهام، حقیقة الوحی، جزء پنجم براهین احمدیه - که در سال 1905 به نام تکلمه ی براهین احمدیه نوشت، الاربعین، حقیقة النبوة، التجلیات الالهیة، عین المعرفة، تریاق القلوب، الحرب المقدسة، الدرّ الثمین، الخطبة الالهامیة، نور الحق، فتح اسلام، ختم النبوة و قادیانی مذهب.

 

غلام احمد در حدود 75 کتاب نوشته است که همگی به چاپ رسیده اند. سخنرانی ها و مکاتبات وی نیز بعداً به وسیله ی پیروانش جمع آوری و چاپ شده است. غلام احمد مسلمانان را کافر می دانست و به پیروان خود دستور می داد که با آنان مثل اهل کتاب رفتار کنند و با زنان مسلمانان ازدواج کنند، ولی دختران خود را به ازدواج مسلمانان درنیاورند. این طرز تفکر در شاخه ی قادیانیه به شدت اعمال شده، آنان مسلمانان را به خاطر ایمان نیاوردن به نبوت غلام احمد، کافر می دانند.

 

بعد از مرگ غلام احمد، شورای احمدیه به اتفاق، حکیم نورالدین بهیروی (5) را جانشین و خلیفه ی غلام احمد اعلام کرد. از فعالیت های او در زمان زعامتش اطلاع چندانی نداریم. نورالدین در سال 1914 در 73 سالگی از دنیا رفت. در این زمان تحصیل کردگان این فرقه توقع داشتند که محمدعلی (6) که سردبیر مجله ی مروری بر ادیان قادیانیه بود خلیفه شود، ولی اکثریت اعضا که در قادیان بودند، خواستار زعامت پسر 25 ساله ی غلام احمد یعنی میرزا بشیرالدین محمود احمد بودند. محمود احمد این اتفاق را در کتاب دیباچه ی تفسیر القرآن به خوبی توضیح داده، می نویسد: «در زمان نورالدین عده ای از اعضاء، خلافت وی را به باد انتقاد گرفتند و وقتی نورالدین از دنیا رفت، تلاش کردند تا خلافت را به طور کلی از بین ببرند. من در آن هنگام 25 ساله بودم. سازمان اجرایی جماعت دست مخالفان بود. بخش اعظم جنبش که در قادیان بودند، مسئولیت را بر دوش من گذاشتند و من نیز پذیرفتم... در آن زمان خداوند به من وحی فرمود که مرا یاری خواهد کرد و مخالفان را شکست خواهد داد. در آن موقع تحصیل کرده ها، با تجربه ها، صاحبان مکنت و نفوذ، جنبش را ترک کرده، گفتند، چون جنبش به دست جوان خام و بی تجربه ای افتاده است، به زودی متلاشی خواهد شد...» (صفحه 592 - 595).

 

محموداحمد تا سال 1965 یعنی 51 سال رهبری جنبش را به عهده داشت تا اینکه در این سال در 76 سالگی ازدنیا رفت. ازمهم ترین کتب وی تفسیر هفت جلدی وی برقرآن و کتاب احمدیه یا اسلام حقیقی، دعوة الامیر و حقیقة النبوة می باشد. بعد از محموداحمد، فرزندش میرزا نصیراحمد به جای وی نشست. وی نیز تا سال 1982 رهبری را به عهده داشت.

 

بعد از وی میرزا طاهراحمد - پسرعموی میرزا نصیر (طاهراحمد بن بشیراحمد بن غلام احمد) - رهبر جنبش شد و تاکنون رهبری گروه را بر عهده دارد. لازم به ذکر است غلام احمد از زن دوم خود سه پسر داشت؛ با نام های میرزا بشیرالدین محموداحمد که رهبر قادیانیه شد، میرزا بشیراحمد فرزند دوم و مؤلف کتاب سیرة المهدی که زندگی نامه مفصل غلام احمد است و میرزا شریف احمد. میرزا طاهر احمد رهبر فعلی قادیانیه، فرزند میرزا بشیراحمد است و کتابی به نام القتل باسم الدین نوشته که مباحث این کتاب بیشتر رد نظریه ی ابوالاعلی مودودی درباره ی ارتداد، تکفیر و جهاد است. وی مجازات مرگ مرتد را یک اصل اسلامی ندانسته و به فرمان امام خمینی (ره) درباره ی قتل سلمان رشدی سخت تاخته، آن را اسلامی نمی داند و می نویسد: «إنّ مفهوم الردة مخالف للاسلام و لم تشرع عقوبة دنیویة لمن یخرج عن الاسلام...» (ص 72).

وی تکفیر را از اختراعات فقهای اسلام دانسته که از فکر خوارج به آنها رسیده است (ص 77). وی سابّ النبی را دارای عقوبت دنیوی نمی داند (ص 103) و در فصل نهم به انقلاب اسلامی ایران پرداخته، می نویسد: «انقلاب ایران هدفش اسلام نبود و در جنگ ایران و عراق هیچ کدام برای اسلام نمی جنگیدند» (ص 119) و در پایان می نویسد: «عقیده ی راسخ من این است که اسلام و هر دین حقیقی نمی تواند به نام خدا خون بریزد» (ص 131). اصل این کتاب در سال 1962 به زبان اردو منتشر گشت، سپس در سال 1989 بازبینی و به انگلیسی نوشته شد و در سال 1990 ترجمه ی عربی آن نیز عرضه گشت.

 

نام دیگر قادیانیه، احمدیه است که در کتب انگلیسی به این نام شهرت دارند و خود را در عالم به این نام معرفی می کنند. این فرقه هیئت های تبلیغی قوی ای دارد و اکنون مرکز آن در انگلستان است و بنابر اعلام خودشان، حدود 10 میلیون نفر به این فرقه وفادارند که حدود 4 میلیون ازآنها در پاکستان زندگی می کنند، اما بیشترین فعالیت آنها در آفریقاست. (7)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشتها:

1) درباره پنجاب و تحولات آن بنگرید: دانشنامه جهان اسلام، ج 5/736 - 640 که ترجمه مدخل پنجاب دائرة المعارف اسلام است و نیز دائرة المعارف تشیع، ج 3/623 - 625، از مشایخ فریدنی .

2) تریاق القلوب، ص 15 به نقل از القادیانی والقادیانیة، ص 213 - 218 و ص 276 - 285 .

3) آریه سماج یا آریا سماج، نهضت احیا کننده آیین هندو است که در سال 1875 م به وسیله دیانند سرسوتی (1824 - 1883) بنیاد نهاده شد . وی مخالف شرک و بت پرستی، آیین ولاء و مرتاض گری منحط و قائل به بازگشت به وداها بود . وی دومین هدف خود را دفاع از هندویسم در مقابل ادیان دیگر معرفی کرد و قائل بود که نژاد آریایی هند باید بر نژادهای دیگر غالب شود و اسم نهضت خود را آریه سماج (جامعه آریایی) نامید . آریه سماج سریع در هند گسترش یافت و بیشترین مخالفت را با اسلام و مسلمانان داشت و آنان را دشمن اصلی خود می دانست . از دل آریه سماج دو حزب افراطی هندو به نام های «هندو مهاسابا» و «آر . اس . اس » به وجود آمد که یکی از اهداف خود را شودهی - یعنی تغییر دین مسلمانان - قرار داده اند و این احزاب در تخریب مسجد بابری فعال بوده اند . (ر . ک: هندویسم، ترجمه پاشایی، ص 137 و سیری در اندیشه معاصر هند، دکتر سید علی محمد نقوی، ج 2/995 - 1020 و ملی گرایی هندو، ص 75 - 77) .

4) مودودی، ما هی القادیانیة، ص 21 - 37 .

5) وی متولد 1841 م . در بهیره از استان شاهپور پنجاب است . پدرش امام جماعت مسجد بهیره بود . نورالدین در ابتدا، معلم ادبیات فارسی بود، ولی برای کسب علوم اسلامی این حرفه را رها کرد و به کشورهای مختلف از جمله حجاز مسافرت کرد، سپس به هند بازگشت و به عنوان طبیب حاذقی، معروف و ازین رو به حکیم، نامبردار گشت . وی دارای تالیفاتی همچون فصل الخطاب در چهار جلد، تصدیق براهین احمدیه و . . . می باشد . درباره وی کتاب مرقاة الیقین فی حیاة نورالدین به وسیله نجیب آبادی نوشته شده است، که توسط انجمن اشاعت اسلام لاهور به چاپ رسیده است .

6) وی نویسنده کتاب النبوة فی الاسلام و مترجم قرآن به انگلیسی است که ترجمه آن در شبه قاره هند از مقبولیت بالایی برخوردار است . (تاریخ تفکر اسلامی در هند، عزیز احمد، ص 50) .

7) بنگرید: مدخل احمدیه دردایرة المعارف دین، ویراسته میرچاالیاده، ج 1/ص 153 وکتاب فلسفه اصول اسلام ازغلام احمد، پشت جلد .

افزودن دیدگاه جدید