نقدی دیگر بر بودا: 3. انکار معاد و اعتقاد به تناسخ
3. انکار معاد و اعتقاد به تناسخ
بودا که در پی اصلاح آیین هندوییسم بود، روح را انکار می کرد، ولی در پاسخ به این سؤال که سرانجام انسان چه خواهد شد، به ناچار مانند هندوها تناسخ را به عنوان اصل مسلم دینی پذیرفت. به عقیده ی وی، روح انسان در هنگام مرگ به کالبد و یا جسم دیگری انتقال می یابد و یک سلسله تولد و تجدید حیات را طی می کند و پس از هر تولد و زندگی، دوباره به بدنی دیگر حلول می کند و این تولدها ممکن است بی انتها و تا ابد ادامه داشته باشد؛ ولی به تناقض گرفتار می آید، زیرا بدون حلول روح از جسمی به جسم دیگر تناسخ امکان ندارد؛[1]و بر فرض که تناسخ را قبول کردیم کدام دلیل عقلی و منطقی صحیحی بر حقانیت تناسخ دلالت می کند؟! حدود صد سال پیش مردم هند دویست یا سیصد میلیون نفر بودند که بعد از مرگ، روحشان در کالبد دویست یا سیصد میلیون نفر تازه متولد شده نسخ پیدا کرده است. حال اگر این تعداد را از جمعیت کنونی هند، که بیش از یک میلیارد نفر است، کم کنیم، چیزی حدود هفتصد تا هشتصد میلیون نفر وجود خواهد داشت که طبق قانون تناسخ باید بدون روح باشند، چون قبلاً روحی نبوده تا در این تازه متولدان، نسخ پیدا کند.
اگر ما قانون تناسخ را قبول کنیم، باید منکر افزایش جمعیت جهان باشیم و در طول هزاران سال که انسان بر کره ی خاکی زندگی می کند، باید تعداد اشخاص وفات یافته با تعداد انسان های متولد شده برابر باشد، تا تناسخ معنا دهد، والّا باید بپذیریم که بعضی از اجسام بشری روح ندارند و بعضی از ارواح هم بدون جسم می مانند که هر دو گزاره مبطل قانون تناسخ است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
[1]. ر.ک: غلام علی آریا، همان، ص 72.
افزودن دیدگاه جدید