مسیحیت از نگاه نو: فدا

مسیحیت از نگاه نو: فدا

مسیحیت از نگاه نو: فداءاللهءمحمدءعلیءاسلامءدینءTVshiaءشیعهءمنجیءقرآنءخداء

مسيحيت
فدا و گناه اصلي
يکي از اساسي ترين عقايد مسيحيت را آموزه« فدا» ، يعني نجات بشريت به وسيله مرگ عيسي مسيح (ع) تشکيل مي دهد .مسيحيان معتقدند که آدم (ع) گناه کرد و به وسيله او گناه و مرگ وارد زندگي بشري شد و بشر در حالت قهر با خدا قرار گرفت و از آنجا که خدا بندگانش را دوست داشت يگانه فرزند خود مسيح که همذات با خدا بود را فرستاد تا در ميان بشر زندگي کند و سپس مصلوب شود تا خود را فداي گناهان بشريت بگرداند و بعد از مرگ مسيح حالت دوستي بين خدا و بشر حاصل شد و هر کس که به مسيح ايمان آورد گناهانش بخشيده مي شود

گناه اصلي
فهم درست آموزه فدا با امر ديگري به نام « گناه اصلي» پيوند خورده است.به اعتقاد مسيحيان پس از آنکه آدم و حوا دچار گناه شدند ، آثاري چند از گناه بر جاي ماند . يکي از آن آثار اين است که گناه در نسل بشرشروع شد و مردم به گناه کردن مبادرت ورزيدند . اين امر سبب بريده شدن پيوند ميان خدا و انسان شد و انسان از خدا دوري گزيد . در واقع آدم با گناه خويش تمام فرزندان خود را دور از خدا نگاه داشت . در نتيجه انسانها همه با مرگ، همنشين شدند و مرگ چون ميراثي از نسلي به نسل ديگر راه پيدا کرد.
مقصود از اين مرگ ، مرگ روحي و فساد ذاتي است. يعني تمام انسانها در زمان تولد فاسد بوده و اين فساد در تمام جنبه هاي زندگي آنان وارد شده است. انسان تازه تولد يافته، چيز نيکويي در خود ندارد تا خدا را راضي کند وهيچ قدرتي ندارد که وضع خود را تغيير دهد . به بيان ديگر انساني که تازه پاي به دنيا مي نهد ، مملو از شهوات ، زشتيها و گناهان بوده و يکسره در زيان است.
آدم با گناه خويش ، سبب نابودي صورت خداوندي در خود گشته و دوستي ميان خود و خدا را از بين مي برد، اما از آنرو که توبه کرده و خداوند هم توبه او را پذيرفت، هنوز خدا در دل او جاي داشته و از او دور نشد. حتي خداوند به او وعده داد که او را از دست شيطان رها کرده و بر او پيروز خواهد نمود ، همچنين خداوند گفت: کسي را خواهد فرستاد تا بشريت را از گناهان دور نموده و بار گناهان انسان را به دوش کشد.او سبب باز شدن در هاي ملکوت و صلح ودوستي دوباره ميان خدا و انسان خواهد بود.
پس از به درازا کشيدن انتظار و زمان طولاني ،خداوند ، تنها فرزند خود را فرستاد، تا بشريت را از گناهان نجات داده و عهد جديد ميان خدا و انسان ببندد. دردها و رنجهايي که يگانه فرزند خدا کشيد سبب شد تا سنگيني بار گناه از دوش آدمي سبک شده و او پاک گردد و زندگي جديدي را آغاز نمايد.

نقشه خدا براي قرباني
بشر سقوط کرده‌اي که به اين وضعيت دچار شده چگونه مي بايست دوباره با آفريننده خود متحد گردد؟ انسان نياز داشت تا رهايي يابد اما چه کسي مي‌توانست رهاننده او باشد؟و براي اين رهايي نياز به يک قرباني بود تا تقديم خدا شود و آشتي دو باره ميان خدا و بشريت مهيا گردد
خدا نقشه شگرفي را در نظر داشت. البته اين نقشه چيزي نبود که پس از سقوط انسان آن را طرح کرده باشد, بلکه قبل از آفرينش دنيا آن را طرح ريزي کرده بود انسان نمي‌توانست خود را نجات دهد. تنها کسي که گناهي نداشت مي‌توانست عدالت خدا را بر آورده سازد. کسي که مي‌بايست جايگزين انسان شود و جريمه و مجازات گناه بشر را متحمل گردد خود بايد يک انسان باشد. او مي‌بايست از گناه مبرا باشد تا بتواند براي گناهکاران جان بدهد. چون بشر نمي‌توانست چنين رهاننده‌اي را مهيا نمايد در نتيجه, اين نجات‌دهنده مي‌بايست از طرف خدا فرستاده شود.
با همين مقصود بود که خدا در شخصيت يگانه فرزندش عيسي مسيح که از باکره‌اي توسط روح‌القدس باردار شده بود, جسم پوشيد و به اين جهان آمد تا به عنوان جايگزين انسان گناهکار, خود را به عنوان قرباني تقديم نمايد.. در عهد جديد تشريح شده است:
اي خدا خون گاو و بز نمي‌تواند تو را خشنود سازد تا گناه انسان را ببخشايي. پس اين بدن را براي من مهيا ساختي تا همچون قرباني بر قربانگاه تو فدا کنم. از قرباني کردن حيوانات راضي نبودي, يعني آن حيواناتي که براي کفاره گناه, در حضورت ذبح مي‌کردند و مي‌سوزاندند. پس گفتم: اينک من آمده‌ام تا اراده تو را به جا آورم, آمده‌ام تا مطابق پيشگويي کتاب آسماني, جان خود را فدا سازم
عيسي مسيح با آمدن به اين جهان جايگزين انسان شد و جريمه و مجازات کامل گناه را بر خود گرفت چون او انسان بود, در نتيجه مي‌توانست بميرد و چون در عين حال خدا بود مي‌توانست براي گناهان همه جهانيان جان بدهد.
در اينجا مي‌بينيم که خدا در بحبوحه اين سقوط فزاينده بشر و داوري سختي که اين سقوط در پي داشت, راهي براي نجات بشر مهيا نمود. مسيحيان در يک جمله مي گويند:" خدا در مسيح بود و جهان را با خود مصالحه ميداد "
.مسيح حاضر شد که بدترين و رنج آور ترين نوع مرگ را که صليب بود بپذيرد و حتي بقدري خوار شد که در ميان دو دزد مصلوب و در بالاي صليب نيز براي نجات دزدهايي که با او مصلوب شده بودند فکر ميکرد. خدا فداکاري مسيح را که در مصلوب شدن وي عملي گرديد قبول کرد

سير پيدايش اعتقاد به فدا
اناجيل چهارگانه هيچ اشاره اي به گناه اصلي و فدا ندارند. و هيچ يک از نويسندگان اناجيل چهار گانه از فدا و سرايت گناه آدم به تمام بشريت سخني به ميان نياوردندو براي اولين بار پولس در نامه هايش به ويژه نامه او به روميان از اين آموزه سخن گفته اند.پولس مي گويد:
وقتي آدم گناه کرد ، گناه او تمام نسل بشر را آلوده ساخت وباعث شيوع مرگ در سراسر جهان شد. در نتيجه همه چيز دچار فرسودگي و تباهي گشت . چون همه انسانها گناه کردند. [2]
بنابر اين پولس نخستين کسي است که از گناه اصلي و سپس آلوده شدن به گناه سخن گفته است . پولس همچنين بر آن است ، همانگونه که گناه و مرگ به وسيله يک انسان وارد جهان شد، نجات نيز توسط يک انسان صورت خواهد گرفت ؛ از همين رو مي گويد:
در نتيجه گناه يک انسان يعني آدم ، مرگ و نابودي همه چيز را در چنگال خود گرفت ؛ اما تمام کساني که هديه خدا يعني آمرزش و پاکي کامل از گناه را مي پذيرند ، از آن پس شريک حيات و سلطنت يک انسان ديگر يعني عيسي مسيح مي گردند.......
بنابراين همانگونه که آدم سبب شد تا همه فرزندان جسماني او از بار گناه سنگين شوند ، مسيح با عث شد تا فرزندان روحي او از گناه پاک شده و خوشبخت گردند. و ميبينيم که سنگ بناي اين اعتقاد را پولس گذاشت و مسيح به اين امر توجهي نميگرد
پرسشهاي اساسي در مورد فدا
ولي اين آموزه با پرسشهاي اساسي رو به رو است و اشکالات متعددي به آن ميشود که در اين مجال به بررسي برخي از آنها ميپردازيم

چرا مسيح و حواريون در اين باره هيچ نگفتند؟
از خلال سخنان آمده دريافتيم، که آموزه فدا ، اگر مهمترين رکن اعتقاد مسيحي نباشد ، يکي از مهمترين ارکان آن به شمار مي آيد. و از سوي ديگر گفتيم که نخستين بار پولس به آن اشاره ميکند . با اندکي تأمل اين سؤال بر ما هجوم مي آورد که آيا مي توان گفت مسيح (ع) از آموزه اي با اين اندازه اهميت غافل مانده و يا آن را از خاطر برده است ؟ اگر هدف او نجات بشريت بو ده آيا ممکن است که آن را براي مردم تبيين نکرده باشد؟ و آيا مردم نمي دانسته اند که جانشان آلوده به گناه است؟ و اين عيسي که در برابر آنها موعظه مي کند هماني است که براي نجات آنها آمده است ؟ آيا مسيح (ع) بايد همه اينها را از ياد ببرد و بازگويي همه اين موارد را به فردي که سبب آزار فراوان پيروان مسيح (ع) مي گشت و از شاگردان او هم نبود واگذرد ؟ آيا در خور و سزاوار نبود که مسيح دست کم رسولان خود را از اين عقيده آگاه مي ساخت تا آنها هم مبلغ آن باشند؟
از اينها که بگذريم هيچکدام از اناجيل به مسئله فدا اشاره نمي کنند . متي و يوحنا که هردو از شاگردان و رسولان مسيح بوده اند نه از فدا و نه از گناهان مسيح هيچ نمي گويند ، مرقس نيز که از شاگردان پطرس رسول بوده و انجيل خودرا برگزيده تعاليم او ميدانسته به اين آموزه توجهي ننموده در حاليکه خود مرقس از همراهان پولس به شمار ميآيد . لوقا هم که در برخي از سفرهاي پولس يار او بوده هيچ گزارشي از گناه اصلي و فدا نداده است.
پرسشهايي از اين دست آموزه فدا را هر چه بيشتر با ترديد همراه مي سازد آموزه اي که نه مسيح و نه هيچ يک از شاگردان او از آن سخن نگفته اند. اين آموزه پيش از هرچيز زاييده تخيل پولس است .

عاقبت انبياء و پارسايان قبل از مسيح چه مي شود؟
افزون بر اين آموزه فدا با پرسش ديگري هم روبروست و آن اينکه اساساً گناه آدميان ،از قرون نخستين تا زمان عيسي (ع) چه بوده ، آيا همه آنها گناهکار بوده اند و مورد بخشش پروردگار قرار نگرفته اند؟ در حاليکه در تمام کتاب مقدس از انسانهاي بزرگي چون پيامبران و اولياء الهي ، پرهيزکاران و کساني ياد مي شود که در راه خدا جان باخته اند.
خود مسيح در عهد جديد از زکريا سخن مي گويد . حال بايد پرسيد انسانهايي اينچنين روي به کدام سوي دارند؟ آيا به سبب گناه اصلي و نيامدن منجي بايد راه آتش در پيش گيرند؟ و يا راه ديگري هم هست؟
مسيحيان در برابر اين پرسش مهم ، پاسخي مخالف عقل و فطرت داده اند آنان به سادگي در باره پيامبران گذشته مي گويند گناهکاراني که پيش از آمدن منجي مرده اند پايان کارشان روشن است و اما پرهيزکاران با اين اميد خالص جان داده اند که مسيح سرانجام روزي آمده و آنها را از آتش الهي خواهد رهانيد.
بنابر اين بايد گفت که همه پيامبران بزرگ مانند نوح ، ابراهيم ، موسي، داوود، اسحاق ، يعقوب و ديگرپيامبران الهي در جهنم منتظر آمدن مسيح و نجات خود بوده اند.
در حالي که اين گفته نا سازگار با عهد جديد هست. آنجا که متي روايت گر کلام مسيح مي شود:
اين را به شما بگويم که عده زيادي از قومهاي غير يهود مانند اين افسر رومي ، از سراسر دنيا آمده در درگاه خداوند با ابراهيم و اسحاق و يعقوب همنشين خواهند شد. [4]
بر اين بايد افزود که مسيح ، جايگاه کودکان را در ملکوت خداوند مي بيند و به آن تصريح مي کند . افزون بر آن جاي جاي عهد جديد نشانه هاي بزرگداشت عيسي مسيح (ع) از پيامبران خداوند را به همراه دارد او تاکيد مي کند که آنان جايي جز ملکوت خداوند
آموزه اي که با تعاليم عهد عتيق منافات دارد.
مسيحيان عهد عتيق را کاملا مي پزيرند و آن را قبول دارند در حالي که آموزه فدا با تعاليم عهد عتيق منافات دارد و اگ بخواهيم آموزه فدا را بپزيريم بايد مسايل اساسي عهد عتيق را به کناري نهيم مثلا از جمله آموزه هاي عهد عتيق اين است که :
- هرکس به گناه خودش عقاب مي شود
يکي از آموزه هاي کتاب مقدس اين است که هر کسي بايد گناه خود را به دوش بکشد و کسي هيچ کس بار کش گناه ديگران نميشود ، مثلاً در کتاب حزقيال مي خوانيم:
هر که گناه کند خودش خواهد مرد ؛ نه پسر براي گناهان پدرش مجازات خواهد شد و نه پدر براي گناهان پسرش ، انسان خوب و درستکار ، پاداش خوبي و نيکوکاري خود را خواهد يافت و انسان بد کردار نيز به سزاي اعمال خود خواهد رسيد
و با اين وجود مسيحيان ميگويند نسل آدم بار کش گناه آدم شد و بايد مسيح ميآمد تا بار گناه را از دوش بشر بردارد
بايد توجه داشت که مسيحيان در اينجا بين گناه فردي و اجتماعي تفاوت گذاشته و از رهگذر آن دست به توجيه آموزه بالا مي زنند، اما حقيقت آن است که اين امر هم کمکي به حل مشکل ياد شده نمي کند.

- خداي عهد عتيق بخشنده است:
مسيحيان ميگويند که وقتي آدم گناه کرد رابطه بين بشر و خدا تيره شد و بايد يک نفر قرباني ميشد تا اين رابطه خوب شود و دوستي برقرار گردد در حالي که خداوند بدون قرباني هم ميتواند گناه بنده اش را ببخشد و عهد عتيق هم به اين مطلب اعتراف دارد در عهد عتيق بارها تأکيد شده که خداي عهد عتيق هم بخشنده است ، اگر آدم گناه کرده خداوند مي تواند گناهش را ببخشايد و انسان را از بار گناهانش نجات بخشد.
داوود درمزاميرميگويد، « خداي من و صخره نجات من»
و نيز مي سرايد: « اي يهوه خداي من ، من را اعانت فرما و به حسب رحمت خود مرا نجات ده»
و اين چنين خدايي ميتواند بدون اينکه خود لباس جسم بپوشد و خود را قرباني کند نيز گناهان بشر را ببخشد

ترديد هايي در باره مصلوب شدن مسيح
قرآن مجيد در باره مصلوب شدن مسيح نظر خاصي دارد و مي فرمايد که
« مسيح به صليب کشيده نشد و کشته نشد و لکن امر برايشان مشتبه شد»
و در روايات اسلامي داريم که شخص ديگري به جاي مسيح به صليب کشيده شد اما اکنون در پي آن هستيم تا ببينيم کتاب مقدس در اين باره چه ميگويد
شبهاتي در باره مصلوب شدن عيسي مسيح مطرح است که اگر بخواهيم با ديده ترديد به آن نگاه کنيم متوجه ميشويم به صليب کشيده شدن مسيح حتي در خود اناجيل هم مورد مناقشه است
مثلا نويسندگان اناجيل داستان صليب را با تناقضات و اختلافات بسياري مطرح کردند
و وقتي راويان داستان صليب را نقل ميکنند شخصيت کسي که به صليب کشيده ميشود با شخصيت مسيح در باقي اناجيل تفاوت فاحشي دارد
و ميتوان اثبات کرد که هيچ يک از راويان داستان صليب خود از نزديک شاهد ماجرا نبودند و همينطور همه حواريون از معرکه گريخته بودند و هيچ يک از ايشان از نزديک مصلوب شدن مسيح را به تماشا ننشست
و اگر اين همه ترديد در يک واقعه باشد جاي دارد که يک انسان بي طرف نسبت به صحت آن شک کند و ما در کتابي مجزا اين مساله را مورد بررسي قرار ميدهيم

ريشه هاي آموزه فدا در اديان بت پرستي
به اعتقاد برخي پولس رسول براي جذب هر چه بيشتر بت پرستان برخي از آموزه هاي بت پرستي را وارد مسيحيت کرد و عقيده به اينکه کسي بايد جانش را بر روي صليب فدا کند تا گناهان بشر خلاصي يابد د مخصوص مسيحيت تنها نيست ، و در تاريخ گذشته و در امتها و گروه هاي مختلف کساني بودند که پيروانشان در باره ايشان ميگفتند آمده اند تا با اهداي جان خويش بشريت را نجات بخشندو اين مطلب ريشه تاريخي و قديمي دارد. و در هنديان بت پرست مصريان قديم و.... ريشه دارد به اعتقاد ويل دورانت: «مسيحيت بت پرستي را نابود نکرد ؛ بلکه آنرا مورد اقتباس قرار داد. »
در ديباچة کتاب تاريخ مسيحيت اثر اِدوارد گيبون ميخوانيم: «اگر بت پرستي مغلوب مسيحيت شد ، مسيحيت نيز به همان ميزان به بت پرستي آلوده گشت.»و برخي از آموزه هاي بت پرستي وارد آيين مسيحيت شد
امتهاي پبشين در يونان هم به فدا اعتقاد داشته اند . همانطورکه( ويل دورانت يک مورخ مسيحي ) تأکيد کرده است.
که مردم مصر و آسياي ميانه و قسمتي از يونان به آمدن منجي اعتقاد داشته اند . اعتقاد داشته اند به اينکه خداي ايشان منجي است ، که مي ميرد تا خودرا فداي فرزندان انسان کند . در حاليکه اين عقيده جزء عقايد مسيحيان است

بودا و عقيده به فدا:
بوداييان هم معتقدند بودا خود را فدا ميکند تا گناهان بشر بخشيده شود
وي خودش را فدا کرد تا جهان را از رنج و سختي نجات ميدهد و خود را براي نجات انسانها و بخشيده شدن گناهانشان فدا ميکند تا انسانها حکومت آسمانها را به ارث ببرند ولادت او به اين خاطر بوده است.

مصريان قديم و عقيده فدا :
مصريان قديم نيز پسر بچه اي را به قربانگاه تقديم ميکردند در بين راه وي راشکنجه و آزار ميدادند و بر سرش دسته گلي ميگذاشتند و سپس وي را در درگاه« الاهه اوزيروس»قرباني ميکردند تا از شر بديها نجات يابند
مصريان به «الاهه أدسيريس» احترام مي گذاشتند ومي گفتند او باز مي گرددو بزرگترين قرباني براي نجات بشريت است و هيچکس جز او توانايي انجام اين عمل را ندارد ..
در پايان نتيجه ميگيريم که اين اعتقاد از بدعتهاي پولسي است و هيچ ريشه اي در تفکرات حضرت عيسي مسيح ندارد و با اموزه هاي عهد عتيق هم در تنافي است علاوه بر اينکه با عدالت خدا هم منافات دارد که به خاطر گناه يک نفر بشريت را عذاب کند و باز شخص ديگري را به خاطر گناه ديگران شکنجه کند تا بتواند گناه ايشان را ببخشايد و خداوند بدون قرباني هم ميتوانست گناه را ببخشد و خداوند هيچ نيازي به ريختن شدن خون يک بيگناه براي بخشش گناه ديگران ندارد .

تبیان

افزودن دیدگاه جدید