آیا زمان یزید، ساعت اختراع شده بود که می گویند دروازه ساعات؟

 

مترجم گويد: نديدم در كتب مقاتل باب الساعات را تفسير كنند و دوست ندارم تا بتوانم نكتهء مبهم و مطلبى تاريك در ترجمه بماند مگر تفسير آن بر من معلوم نباشد يا از خوف تطويل و ملال خوانندگان از ذكر آن خوددارى كنم.

بيشتر مردم امروز مى پندارند آلت ساعت را فرنگيان نزديك به عهد ما ساخته اند و باور نمى كنند در زمان يزيد بالاى دروازهء شهر دمشق، ساعت بود، و ليكن چنين نيست بلكه در آن عهد و پيشتر هم ساعت بود و مخترع اصلى آن معلوم نيست. مردم او را فراموش كرده اند، منتها اهل فرنگستان رقّاص در ساعت به كار برده اند براى تنظيم حركات و در قديم بغير رقّاص تنظيم مى كردند.

امام فخر رازى كه معاصر خوارزمشاهيان است، در تفسير خود در جلد اول در ذيل آيهء هاروت و ماروت و اقسام سحر به مناسبت گويد:

قسم پنجم كارهاى شگفت انگيزى است كه از تركيب آلات به نسبت هندسى ظاهر مى شود و گاهى قوه متخيّله را به ادراك امورى مى دارد، مانند دو سوار كه با يكديگر نبرد مى كنند و يكى ديگرى را مى كشد (خيمه شب بازى) و مانند اسب سوار كه در دست شيپور دارد و هر ساعت كه از روز مى گذرد و شيپور مى زند، بى آنكه بر آن دست گذارند. و روم و هند صورتها مى سازند كه ببينند ميان آنها و انسان حقيقى فرق نمى گذارد حتى گريه و خنده بلكه ميان خندهء شادى و خندهء خجلت و خندهء سرزنش و شماتت تميز مى دهند. تا اينكه گويد: از اين باب است تركيب صندوق ساعات و علم جرّ اثقال كه چيز بزرگ و سنگين را با آلتى سبك و سهل بر مى دارند و اينها در حقيقت نبايد از اقسام سحر شمرده شود.

 

و در شرح حال احمد بن على بن تغلب بغدادى فقيه حنفى گويند: پدرش ساعتهاى مشهور در مدرسهء مستنصريهء بغداد ساخت. و نيز خاندان ساعاتى در دمشق و قاهره بودند از فرزندان رستم بن هردوز، و او در ساختن ساعت ماهر بود و به امر نور الدّين محمود زنگى ساعت جامع دمشق را اصلاح كرد و فرزند ابوالحسن على بن رستم شاعر معروف به ابن الساعات را ابن خلكان گويد در قاهره ديدم.

 

و جرجى زيدان در آداب اللّغة گويد: رضوان بن محمد كتابى در علم ساعات تصنيف كرد و صورت آلات آن را در آن كتاب كشيده است و كار هر يك و نام آن و جاى آن را به تفصيل ذكر كرده است و نسخه اى از آن در كتابخانهء خديويّه است و چون از حسن نقل كرده است قول او را در اينجا آوردم وگرنه به جرجى زيدان و امثال وى از مؤلّفين عصرى مسيحى براى كمى تدبّر و مسامحه در نقل و قلّت فهم اعتماد ندارم و اغلاط فاحش در كتاب او بسيار است، مثلا در قرّاء سبعه كه از همه چيز معروفترند، نام كسانى را نياورده و به جاى آن يزيد بن قعقاع را ذكركرده است.

افزودن دیدگاه جدید