ندای غیبی، و خون آلود بودن نور خورشید در مدینه

 

شيخ طوسى روايت كرده است كه: چون خبر قتل حسين عليه السّلام به مدينه رسيد، اسماء دختر عقيل بن ابى طالب با گروهى از زنان و كسان خود بيرون آمد تا نزديك قبر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بدانجا ملتجئ شد و فريادى كشيد آنگاه روى سوى مهاجر و انصار بگردانيد و گفت:

ما ذا تقولون ان قال النبىّ لكم...

پس زن و مرد گريان به بسيارى آن روز نديديم. هشام گفت: يكى از اصحاب ما از عمرو بن ابى المقدام روايت كرد از عمرو بن عكرمه گفت: آن روز كه حسين عليه السّلام كشته شد، در مدينه صبح برخاستيم يكى از بستگان ما حكايت مى كرد كه شب آوازى شنيد:

ايّها القاتلون جهلا حسينا                                   ابشروا بالعذاب و التنكيل

كلّ اهل السّماء يدعو عليكم                             من نبىّ و ملاك و قبيل

قد لعنتم على لسان ابن داود                            و موسى و صاحب الانجيل

«اى كشندگان حسين به نادانى! مژده باد شما را به عذاب و شكنجه، همهء اهل آسمان بر شما نفرين مى كنند از پيغمبر و فرشته و طوائف ديگر، شما لعنت شديد به زبان سليمان بن داود و موسى و عيسى صاحب انجيل -عليهم السلام-».

 

هشام گفت، عمرو بن خيروم الكلبى حكايت كرد از پدرش كه گفت: من هم اين آواز را شنيدم.

و در كامل ابن اثير و غير آن است كه: دو سه ماه مردم هنگام بر آمدن آفتاب، ديوارها را گويى خون آلود مى ديدند.

 

مترجم گويد: اين حكايت مؤيّد آن است كه پيش از اين گفتيم:

سرخى آسمان كه پس از كشتن آن حضرت پديدار گشت، غير سرخى شفق است كه پيش از كشته شدن آن حضرت هم بود و پيغمبر آن را علامت مغرب قرار داد).

افزودن دیدگاه جدید