الوهیت مریم !
كشیش انستاس كرملی، مقالهای را با محوریت «اصل رهبانیت كرمل» تحت عنوان، «پرستش عذرا، عبادتی است قدیمی»، در مجلة المشرق الكاتولیكیة البیروتیة( انستاس الكرملی، «قدم التعبد للعذراء»، مشرق الكاتولیكیة البیروتیة، ش 14، از سال پنجم چاپ این مجله.) به چاپ رساند. وی در این مقاله نوشت: پرستش مریم(س) در عهد عتیق یك اصل است.( . پیدایش 3: 15 «دشمنی در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی میگذارم.» همان طور كه بیان شد مفسرین، زن را به مریم عذراء(س) تفسیر كرده اند)وی سابقة عبادت مریم(س) را به زمان «ایلیا»، پیامبر بزرگ خدا كه هماینك نیز زنده است، یعنی چند صد سال پیش از دوران عیسی مسیح(ع) برمیگرداند.( انستاس كرملی با استناد به سفر اول پادشاهان 18: 41-46، میگفت حضرت ایلیا آشكارا مریم عذراء(س) را عبادت میكرد. روزی ایلیا به غلام خود اَخاب گفت برو بر روی قلة كَرَمل به دریا نگاه و توجه كن كه چه میبینی. او رفت و برگشت و گفت چیزی ندیدم. تا هفت بار او را فرستاد كه در مرتبة هفتم آمد گفت تكه ابری به اندازة كف دستِ مردی كه از دریا برخاسته بود، دیدم. انستاس ادعا میكرد آن تكه ابر به صورت مریم عذراء(س) و بلكه خود مریم(س) بود. (ر.ك: محمد رشیدرضا، همان، ص 263-264).
همچنین گفته شده كه پس از قسطنطین (كنستانتین)،( Constantine) پرستش مادر مسیح(ع) در كلیساهای شرقی و غربی مورد اتفاق بوده است. تنها فرقه پروتستان، كه چند قرن پس از اسلام شكل گرفتهاند، آن را انكار میكند.( ر.ك: محمد رشیدرضا، همان، ص 262-263) همانطور كه در این ایام، كه سال 1958م. است، اعتقاد به رسالت و نبوت مسیح(ع) و خدا نبودن وی در بین مسیحیان امریكا هر لحظه در حال گسترش است.( ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 6، ص 243.)
قرنها پیش، قومی به نام «مریمیه»، اعتقاد به الوهیت مریم(س) داشته و او را میپرستیدند.( ر.ك: محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج 4، تحقیق احمد قصیر عاملی، ص 67؛ أبو علی الفضل بن الحسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 415؛ سیدمحمود آلوسى، روح المعانى، ج4، ص 62؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، همان. گویا مریمیه این باور را از مجوس(زرتشتیان) گرفته بودند؛ زیرا اینان مریم(س) را با اهورا مزدا تطبیق میدادند. آنها میگفتند وی به یزدان(مبدا نیكی و خیر) و به اهریمن(مبدا بدی و شر) باردار شده است. او میخواست یزدان را به دنیا بیاورد كه اهریمن در ولادت از یزدان پیشی گرفت؛ بنابراین شرور بر گروه خیر پیشی گرفت. مریمیه مولود را اختصاص به مسیح(ع) داده بودند و او را فاعل نیكیها میدانستند. سیدرضا صدر، مسیح فی القرآن، ص 132)
علاوه بر این گفته شده كه پیش از ظهور اسلام، تعداد زیادی از مسیحیان در اطراف جزیرة العرب، مانند بیابان سوریه، سینا، یمن و بین النهرین منتشر بودند؛ ولی شمار آنان در حجاز اندك بود. تریمینگام در كتاب خود به نام مسیحیت در جزیرة العرب پیش از عصر پیامبر اسلام،(. Trimingham: Christianity in Arabia before the Time of Muhammad) خدای سهگانه سنتی سامی را آورده است و با جاهلانه خواندن این باور میگوید: به نظر میرسد، عربهای تازه مسیحیشدة آن دیار، این مفهوم تثلیثی بتپرستان را از روی ناآگاهی به اصول دیانت مسیحی وارد كرده و الله (خدای متعال) مشركان را با «پدر»، اللات (بزرگْ مادر) را با «مریم» و بَعْل(خداوندی جسمانی كه از الله و اللات تولد یافته است) را با «مسیح» درآمیختهاند.( ر.ك: توماس میشل، كلام مسیحی، ص 79. برخی باور دارند كه این تنها یك حدس است و اسنادی از دوران جاهلیت در این خصوص در دست نیست. از سوی دیگر، منابع بی شماری وجود دارد ـ از جمله افسانههای بتپرستی در آیین كلیسا، نوشته محمد طاهر تنّیرـ كه اثبات میكند تثلیث و سایر اعتقادات انحرافی مسیحیت از آیینهای بتپرستی گرفته شده است. (ر.ك: میشل، توماس، همان).
ویلیام میلر نیز مینویسد: در قرن چهارم، گروهی به آیین مسیحیت گرویدند. اگرچه آنان را گمراه خوانده است، اما اذعان میدارد كه برخی از اینان مریم(س) را میپرستیدند.( ر.ك: ویلیام. م میلر، تاریخ كلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ص258)
اریك فروم هم بیان میدارد: رابطة میان پرستش مریم(س) و پرستش خدایْمادرِ مشركان، چندین بار مورد بررسی قرار گرفته است. نمونة روشن آن، دربارة «كولی ریدی ها»( لویس شیخو گفته است: ابن بطریق و ابن تیمیه فرقة «كولی ریدی» را بر فرقة «مریمیه» و «بربرانیه» تطبیق میدهند. ر.ك: لویس شیخو، النصرانیة و آدابها بین عرب الجاهلیة، ص 112-113 Collyridiens.) یا كشیشان زن مریمی است. آنها در یك جشنواره، كیكهایی را در روز مقدس به مریم(س) اهدا میكردند. این مراسم، همانند آیین كانانایت(Cananaite.)یا ملكه آسمان است كه ارمیای نبی(ع) نام آن را برده است.( ارمیا 44: 17-25) روش،(Rosch) این مراسمِ اهدای كیك را نوعی نماد فالیك میداند و پرستش مریم(س) را به وسیلة كولی ریدیانها، با پرستش آستارته( Astarte) خدای شرقی فینیقیها، یكسان میانگارد.( ر.ك: اریك فروم، جزم اندیشی مسیحی، ص 104) ویلیام مونتگمری وات نیز مانند میلر، این فرقه را گمراه تلقی كرده، میگوید: شاید عقیده به شراكت مریم(س) در اقنانیم ثلاثه، از اعتقادات این فرقه باشد( ر.ك: ویلیام مونتگمری وات، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان تفاهمات و سوء تفاهمات، ترجمه محمدحسین آریا، ص 39.) تا به خیال خود این چنین بتواند ساحت جهان مسیحیت را از این آلودگی پاك كند. اما این مسئله چیزی نیست كه به راحتی بتوان آن را از تاریخ مسیحیت پاك كرد؛ چراكه پس از پذیرفته شدن عید عروج از سوی كلیسای روم در سال 750م، به دنبال مراسم عید، پرستش مریم(س) به عنوان مادر خدا در حوزه كلیسای روم ـ خاصه در فرانسه ـ به تدریج رواج فوقالعادهای یافت. از قرن دوازدهم به بعد، پرستش مریم(س) به دلیل اینكه وی حامل خداوند بود، صورت مشخص گرفت. اما سابقة آن ظاهراً به كلیسای بیزانس(=ملكایی) میرسید كه در قرن ششم میلادی، این اعتقاد را تمهید كرد و آن را لازمه راستكیشی (ارتدوكسی) شمرد.( ر.ك: عبدالحسین زرینكوب، در قلمرو وجدان، ص212؛ ر.ك: جان الدر، تاریخ اصلاحات كلیسا، ص 51.)
در كلیسای غرب، مریم(س) را به دلیل اینكه مادری است عذرا و دارای احساسات و عواطف مادری نسبت به فرزند خود است، احترام میگذارند؛ در حالی كه در كلیسای مشرق زمین، مریم(س) را مانند خدای متعال پرستش میكنند و او را موجودی فوق بشر میدانند كه در رحم او، بشریت و الوهیت در پیكر عیسی(ع) امتزاج یافت.( ر.ك: جان. بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص649 - 650.)كاكس میگوید:با وجود اختلافهای عقیدتی بسیار دربارة مریم(س)، وی دارای چهرهای بسیار محبوب و محترم در میان بیشترمسیحیان است. وی یك شخصیت محوری برای پرستش عمومی است... پس از«دعای خداوند»، كه عیسی(ع) به شاگردانش تعلیم داد، دعای«سلام مریم» (سلام بر تو باد ای مریم)،( “Hail, Mary”.) احتمالاً بیش از هر دعای دیگری در جهان مسیحیت خوانده میشود.( ر.ك: هاروی كاكس، مسیحیت، ص 68- 69.)
در روم 433 پرستش گاه وجود دارد كه 121 محل از آنها اختصاص به مریم دارد. فقط 15 محل به مسیح(ع) و 5 محل به اقانیم سه گانه و دو محل به روح القدس اختصاص دارد. بسیاری از نویسندگان مانند لویولا( Loyola) بر این باورند كه در هنگام عشای ربانی، همان طوری كه ما از جسم مسیح سهیم و برخوردار میشویم، از جسم مریم هم میشویم.( ر.ك: جان الدر، تاریخ اصلاحات كلیسا، ص 52) به عبارت دیگر، گویی كاتولیكها آن حضرت را چون فرزندش، خدا میدانند.
اریك فروم میگوید:همراه با تحول مسیحشناسی، عقاید تاریخی و انسانی، باورها دربارة مریم(س) از اهمیت بیشتری برخوردار میشد. هر چه از اهمیت عیسای تاریخی و انسانی، در سایة اندیشة وجود ازلی پسر خدا كاسته میشد، كیفیات خدایی مریم(س) فزونی مییافت. تا جایی كه مریم(س) نه تنها مادر مسیح، بلكه به عنوان مادر خدا معرفی شد. در پایان قرن چهارم میلادی، آیین مریم پای گرفت و مردم در دعاهای خود، او را فرا میخواندند. در سدههای بعد، اهمیت مادر خدا بیش از پیش شد. ستایش وی با استقبال و شیفتگی بیشتری روبهرو شد. او از یك دریافتكنندة فیض و بركت به یك بخشاینده تبدیل شد.( ر.ك: اریك فروم، جزم اندیشی مسیحی، ص103- 104.)
تونی لین نیز در كتاب تاریخ تفكر مسیحی خود آورده است كه شهر اینسیدلن(. Einsiedeln) سال 1506م. به پرستش مریم(س) شهرت داشت.( ر.ك: تونی لین، تاریخ تفكر مسیحی، ص 277.)بالاخره پرستش مریم(س) با قول به طهارت و بكارت وی، از جانب كلیسای روم به طور رسمی جزو مبادی اعتقادیة مذهب كاتولیك در سال 1854م. پذیرفته شد. مقارن همین ایام، پاپ قول به تثلیث ثانی شامل عیسی، مریم و یوسف نجار را تصدیق كرد.( ر.ك: عبدالحسین زرین كوب، در قلمرووجدان، ص212.) در كلیسای شرق نیز وضع به همین صورت بود. مؤمنان ارتدكس، هم در خانه و هم در كلیسا، به تماثیل(حضرت عیسی(ع)، مریم(س) و ...) احترام میگذارند. یعنی در مقابلشان تعظیم میكنند، آنها را میبوسند و در برابر آنها شمع روشن میكنند. در كلیسای ارتدكس یك «جاتمثالی» وجود دارد، كه اوایل با یك مانع كوچك این مكان مقدس را از باقی جاهای كلیسا جدا میكردند. اما امروزه با دیوار بلندی. تمثال عیسی(ع) در سمت راست درب ورودی این جا تمثالی و تمثال مادر خدا در سمت چپ آن قرار دارد. اعتقاد به تماثیل، جزو مكمل اعتقاد فرقة ارتدكس است. سفر پیدایش در عبارتی بیان میدارد كه مردم «به صورت خدا»(. پیدایش 1: 27 و نیز افسیسان 4: 24 و یعقوب 3: 9)آفریده شدند. تفسیر ارتدكسی این عبارت، این است كه مردم حامل تصویر (یا تمثال) خدایند. اینان میگویند: خدا انسان شد تا مردم بتوانند شبیه خدا شوند. بنابراین، گناه تنها نقض شریعت نیست، بلكه نقصان صورت اولیة خدا در انسان است.( .ك: مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، ص 142-143.) این نوع نگرشها در نظر تمثالشكنان،(«Iconoclasts» اینان چون خواهان شكستن تمثالها بودند، آنان را تمثال شكن میگفتند) به هیچ وجه قابل قبول نبود. تمثالشكنی،( Iconoclasm) از سال 725 تا 842 م ادامه یافت. ماجرا از این قرار بود كه امپراتور لئوی سوم دستور داد كه تمام تمثالها را نابود كنند؛ زیرا مانع از آن است كه یهودیان و مسلمانان به مسیحیت بگرایند. این مناقشه، اگرچه بیشتر جنبة سیاسی داشت، اما مسائل الاهیاتی مهمی نیز طی آن مطرح شد. مهمترین این مسائل این بود كه چگونه میتوان با استناد به آموزة تجسیم، خدا را بهصورت تمثال و شمایل ترسیم كرد. گویا مسلمانان و مسیحیان، پرستش حضرت عیسی و مادرش را نمیپسندیدند و این را بر مسیحیان خرده میگرفتند. امروزه نیز در كلیساهای یونان و ارتدكس روسیه، تكریم تمثال هنوز هم جزو اركان روحانیت محسوب میشود.( ر.ك: الستر مك گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 61 و 390؛ ر.ك: مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، ص 140-142.)با چنین الاهیاتی؛ یعنی خدا شدن انسان یا خداگونگی انسان، پذیرش الوهیت مریم(س) و پرستش او از سوی مسیحیان، نه میتواند تعجبآور، و نه قابل باشد. گروه دیگری، كه به پرستش مریم(س) معروف بوده و آشكارا مریم(س) را پرستش میكردند، «شوالیههای معبد» بودند.( از آن جا كه محل استقرار این شوالیه ها معبد سلیمان بود، آنان را «شوالیههای معبد» میگفتند. سرگذشت شولیههای معبد نزدیك به یك قرن و نیم با جنگهای صلیبی(قرن دوازدهم) گره خورده بود. اینان در سه جبهه (سرزمین قدس، شرق اروپا و اسپانیا) با مسلمین میجنگیدند.) زنان در طریقت شوالیههای معبد راه نداشتند؛ به طوری كه در آداب طریقتشان به صراحت آورده شده بود كه مصاحبت با زن، خطرناك و همچون مصاحبت با شیطان است. با این حال گروهی مریمپرست بوده و پرستش مریم عذرا(س) را رواج میداند. اینان در هنگام خواندن دعا میگفتند: مذهب و زندگیمان با وی [مریم(س)] آغاز شده و اگر خدا بخواهد، برای او و به خاطر او نیز پایان خواهد یافت. اینان بر اثر تماس روزانه با امتها و فرقههای شرقی، بینشی باطنی یافتند. اما غرب مسیحی ، شوالیههای معبد را زنادقه و بدعتگذار پنداشت.( ر.ك: جلال ستاری، جانهای آشنا، ص 145-150 و 265.)
اینها جملگی به صراحت، پرستش مریم(س) و الوهیت وی را بیان میكرد.
masihiyat.blogfa.com
افزودن دیدگاه جدید