مختار و سر ابن زیاد
مؤلف گويد: خداى مختار را جزاى خير دهد كه تلافى كرد چنان كه شيخ ابو جعفر طوسى و شيخ جعفر بن نما روايت كردند كه:
چون سر ابن زياد را نزد مختار آوردند، چاشت مى خورد خداى را بر اين پيروزى شكر گفت و گفت: سر حسين عليهما السّلام را نزد ابن زياد -لعنه اللّه- بردند چاشت مى خورد و سر ابن زياد را نزد من آوردند و من چاشت مى خورم، چون از خوردن فراغ يافت، برخاست و به نعل لگد بر روى ابن زياد زد، آنگاه نعل را سوى غلام خود افكند و گفت: آن را بشوى كه بر روى پليد اين كافر نهادم.
سبط از شعبى روايت كرد كه: قيس بن عباد نزد ابن زياد بود، ابن زياد گفت: دربارهء من و حسين عليه السّلام چه گويى؟
گفت: روز قيامت جدّ و پدر و مادر او دربارهء او شفاعت مى كنند و جدّ و پدر و مادر تو دربارهء تو.
ابن زياد سخت برآشفت و او را از مجلس براند.
افزودن دیدگاه جدید