از هر طرف رفتم غمی آمد به جانم

از هر طرف رفتم غمی آمد به جانم
از این طرف عمه, از آن سو خواهرانم
در پیچ و تاب چشم‌های هرزه باید
جوشن برای معجر زن‌ها بخوانم
عمامه‌ام آتش گرفته چاره ای نیست
جز آنکه خاکستر ز گردن می‌تکانم
کار دعای عمه جانم بوده تا حال
قسمت شده بعد از چهل منزل بمانم

افزودن دیدگاه جدید