ای چشمه ی روان شده از خون لاله ها
ای چشمه ی روان شده از خون لاله ها
جامانده از شرافت ناب سلاله ها
رخصت ترا نبود بنوشی شراب عشق
وقتی که می شکست دمادم پیاله ها
سهم شما تب و لب خشکیده از عطش
داغ فراق و گریه ی غم بر سه ساله ها
بر ماهیان تشنه که در ساحل بلا
بر خاک و خون فتاده سر و دست و باله ها
صحرا پر از تغزل سرخ شقایق و
اشک شفق به چهره شان داده ژاله ها
با نوی نینوا شده آیینه دار عشق
با خطبه و روایت و نفرین و ناله ها
ای والی خدا و سفیر کتاب نور !
سهم شما امامت و میراث لاله ها
آری ، شما پیامبر کربلا شدی
دنباله ی رسالت پاک سلاله ها
افزودن دیدگاه جدید