ای مزار بی‌چراغت نور چشم و چشم نور

ای مزار بی‌چراغت نور چشم و چشم نور
ای منـاجات شبـت آل محمّـد را زبـور
سجده‌گاهت در عبادت طور نور و نور طور
چشم ظلمت از تو و روی منیرت دور دور
حـاجت خلـق جهـان در آستانت ریخته
وحی ساعد در سماوات از دهانت ریخته
آفتابـا مـاهتاب از جـلوه رویـت خجل
طوبی از قد، جنت از رخ، لاله از بویت خجل
پادشاهـان از گدایـانِ سـرِ کویت خجل
حلقه‌های سلسله از دست و بازویت خجل
نیست تنها دوستان را دست بـر دامـان تو
دشمنان را هم طمع بر لطف و بر احسان تو

افزودن دیدگاه جدید