درسهای نهضت عاشورا: قسمت دوم

درسهای نهضت عاشورا: قسمت دوم

14 - درسى به پيكارگران در راه حق

اين بود راه و رسم حسين بن على عليه السلام و يارانش در روز عاشورا كه «نماز» همه مسائل را تحت الشعاع قرار مى دهد و آن حضرت به هنگام نماز همه چيز را فراموش مى كند و از دشمن خونخوارش درخواست آتش بس مى نمايد.

و اين درسى است به همه پيكارگران در راه حق، درسى است كه پدر ارجمندش اميرمؤمنان در صفين و در بحبوحه جنگ به پيروانش ياد مى دهد، آنگاه كه ابن عباس ديد آن حضرت مراقب و منتظر وقت نماز است، سؤال نمود: يا اميرالمؤمنين! مثل اينكه نگران مطلبى هستيد؟

فرمود: آرى! مراقب زوال شمس و داخل شدن وقت نماز ظهر مى باشم.

ابن عباس گفت: ما در اين موقع حساس نمى توانيم دست از جنگ برداريم و مشغول نماز گرديم.

اميرمؤمنان عليه السلام در پاسخ وى فرمود: «إنما قاتلناهم على الصلوة؛ ما براى نماز با آنان مى جنگيم».

آرى! در جنگ صفين نماز صفين نماز شب على عليه السلام نيز ترك نمى گرديد و حتى در ليلة الهرير.

 

15 - حتى در جنگ، نماز ترك نشد

حتى در ميدان جنگ به ما گفتند، اصل عبادت ولو به صورت نماز خوف را فراموش نكنيد، اينكه نماز مسافر شكسته است، اصلش در قرآن كريم در مورد نماز خوف رزمندگان است، در ميدان جنگ و در حال حمله چگونه نماز بخوانند، از مكتب عاشورا درس نماز مى گيريم، كه انسان در هر صورتى باشد نماز از او برداشته نمى شود.

امام در مقابل تيرهاى دشمن نماز را اقامه نمودند تا براى آيندگان درس باشد. نماز نشانگر اطاعت عبد از معبود و عاشق از معشوق است. و تمامى اين درجات از عبادت يعنى اخلاص در بندگى در نماز تبلور مى يابد اگر قرار بر اين باشد كه در لحظات سخت و جانفرسايى چون جنگ نماز انسان ترك شود، اين ديگر اطاعت از معبود نيست، بلكه دقيقا اطاعت از شيطان است. اطاعت از نفس اماره است و حتى اگر اين جنگ بر مبناى دفاع از كيان و سرزمين اسلامى صورت گرفته باشد، بدون نماز ارزشى نخواهد داشت؛ و عينا به معناى نفى اولين پايه از فروغ دين است.

 

16 - درس غيرت دينى

او به ما درس داد كه چگونه از دين و قرآن و نماز دفاع كنيم، و در مقابل تيرهاى دشمن نماز را برپا كردند و از هيچ نترسيدند، و به هر شكلى نماز را خواندند رزمندگان ما در دوران جنگ تحميلى به مولايشان سيدالشهداء اقتدا كردند.

 

17 - درس شب زنده دارى

امام حسين عليه السلام در ميدان جنگ هرم سحرخيزى و شب زنده دارى را به ما آموخت، يك شب جنگ را به تأخير انداخت، كه با نماز شب و سحرخيزى وداع كند، شب عاشورا، در خيمه ها تماشايى بود، امام و يارانش در دل شب با معبود خود مناجات مى كردند.

امام چقدر عاشق نماز شب است، در آخرين وداع او در روز عاشورا به خواهرش مى فرمايد: خواهرم! در نماز شب مرا فراموش مكن و در آن هنگام برايم دعا كن؛ يعنى امام حسين از زينب التماس دعا داشت.

 

18 - درس اخلاص

امام حسين عليه السلام به ما درس اخلاص داد، كارى كه انسان براى خدا مى كند بايد خالصانه و با قصد قربت باشد، خلوص بى شائبه و به دور از هر گونه ريب بود.

در هدف او ذره اى ريا، آوازه گرى و خودخواهى و خودبينى نمى بينیم، او براى خدا قيام كرد و تنها رضاى او را طلبيد و در اين طلب راست گفت و به صواب عمل كرد.

همين خلوص و اخلاص حسين بود كه كارسازى كرد و نام او را تا حال زنده داشته و از اين پس نيز زنده خواهد داشت و همين اخلاص و قصد قربت بود كه او را خون خدا كرد و تربت او موجب شفاء شد و او به همين خاطر ثارالله است.

نماز او سراسر خلوص بود، اگر چه در ميدان جنگ، و در مقابل جمعيت بود، نماز او چه آشكار عين هم است، در همه حال او را مى بيند. امام مصداق اين آيه بود:

قل إن صلاتى ونسكى ومحياى ومماتى لله رب العالمين. (انعام، 162)

 

19 - درس عبادت و بندگى

امام حسين عليه السلام و اصحابش درس عبادت و بندگى كامل را به بشريت آموختند، خيلى ها ادعا مى كنند ما خداوند را عبادت و بندگى مى كنيم ولى هنگام امتحان مردود مى شوند.

اين شعار را مى دهيم، اى كاش ما در كربلا بوديم، امام حسين عليه السلام را يارى مى كرديم و سينه خود را سپر نماز قرار مى داديم، اما گويا واقعا اينطور هستيم خود را امتحان كنيم.

 

20 - عبرت از عاشورا

عاشورا غير از درس، يك صحنه عبرت است.

عبرت گيرى از عاشورا اين است، نگذاريم روح انقلاب و فرزندان انقلاب در جامعه منزوى بشوند.

 

21 - درس فداكارى براى دين

عاشورا به ما درس مى دهد كه براى حفظ دين بايد فداكارى كرد.

 

22 - مواجه امام حسين (علیه السلام) با يك دنيا

مسأله كربلا مهم است، باز اين هم براى كسانى كه مى خواهند اين بزرگوار را الگو قرار بدهند، درس است. عزيزان من ببينيد، ماجراى كربلا تقريبا بيشتر از يك نصف روز - يا اندكى بيشتر - طول نكشيده است تعدادى هم شهيد شده اند - حالا هفتاد و دو نفر يا چند نفر كمتر و بيشتر - اين همه شهيد در دنيا هست. مسأله كربلا كه شما مى بينيد اين همه عظمت پيدا كرده است - حق همين است. و هنوز از اين ها عظميم تر است - اين گونه در اعماق وجود بشر تأثير گذاشته و نفوذ كرده است، به خاطر روح اين قضيه است، جسم قضيه خيلى حجمى ندارد بالاخره بچه هاى كوچك در همه جا كشته شده اند؛ در حالى كه آن جا يك بچه شش ماهه كشته شد - دشمنان در بعضى جاها قتل عام كرده اند و صدها بچه را كشته اند - قضيه در اين جا از لحاظ جسمانى مطرح نيست؛ از لحاظ معنا و روح خيلى مهم است.

روح قضيه اين است كه امام حسين عليه السلام در اين ماجرا، با يك لشكر روبرو نبود، با جماعتى از انسان ها، هر چند صد برابر خودش، طرف نبود؛ امام حسين عليه السلام با جهانى انحراف و ظلمات روبرو بود. در عين حالى كه با يك جهان كج روى و ظلمت و ظلم مواجه بود، آن جهان هم همه چيز داشت؛ پول، زر و زور، شعر، كتاب و محدث و آخوند داشت، وحشت انگيز بود تن آدم معمولى - حتى آدم فوق معمولى - در مقابل عظمت پوشالى آن دنياى ظلمت مى لرزيد، قدم و دل امام حسين عليه السلام در مقابل اين دنيا نلرزيد؛ احساس ضعف و ترديد نكرد و يك تنه وسط ميدان آمد. عظمت قضيه اين است كه قيام لله است.

كار امام حسين (عليه الصلاة و السلام) در كربلا، با كار جد مطهرش حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله در بعثت، قابل تشبيه و مقايسه است. قضيه اين است همان طور كه پيغمبر در آن جا، يك تنه با يك دنيا، مواجه شد، امام حسين در ماجراى كربلا، يك تنه با يك دنيا مواجه شد آن بزرگوار هم نترسيد؛ ايستاد و جلو آمد حركت نبوى و حركت حسينى، مثل دايره متحدالمركز هستند به يك جهت متوجه اند لذا اين جا «حسينٌ منّى و أنا من حسين» معنا پيدا مى كند. اين عظمت كار امام حسين است.

امام حسين عليه السلام در شب عاشورا كه فرمودند: برويد و اين جا نمانيد، دست بچه هاى من را هم بگيريد و ببريد، اين ها من را مى خواهند، شوخى كه نكردند فرض كنيد آن ها قبول مى كردند و مى رفتند و امام حسين، تك و تنها و يا با ده نفر مى ماند؛ آيا خيال مى كنيد از عظمت كار امام حسين كم مى شد؟ نه، عينا باز همين عظمت را داشت، اگر به جاى اين هفتاد و دو نفر، هفتاد و دوهزار نفر اطراف امام حسين را مى گرفتند، آيا باز عظمت كار كم مى شد؟

 

23 - حسين (علیه السلام) معلم بشريت

حسين بن على درس غيرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شدايد و سختى ها به مردم داد. اينها براى ملت مسلمان درس هاى بسيار بزرگى بود.

پس اينكه مى گويند: حسن بن على چه كرد و چطور شد كه دين اسلام زنده شد، جوابش همين است كه حسين بن على روح تازه دميد، خون ها را به جوش آورده، غيرت ها را تحريك كرد، عشق و ايده آل به مردم داد، حس استغناء در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ايستادگى در مقابل شدايد به مردم داد، ترس را ريخت، همان مردمى كه تا آن مقدار مى ترسيدند، تبديل به يك عده مردم شجاع و دلاور شدند.(حماسه حسينی، ج 1، ص 173 و 174)

 

24 - درس زندگى همراه عزت

مى آييم روز عاشورا، مى بينيم تا آخرين لحظات حيات حسين عليه السلام مكرمت و بزرگوارى؛ يعنى همان محور اخلاقى اسلامى، محور تربيت اسلامى در كلمات او وجود دارد. در جواب فرستاده ابن زیاد مى گويد: لا أعطيكم بيدى إعطاء الذليل و لا أفرّ فرار العبيد؛ من مانند يك آدم پست، دست به دست شما نمى دهم، مانند يك بنده و برده هرگز نمى آيم اقرار بكنم كه من اشتباه كردم چنين چيزى محال است.»

بالاتر از اين در همان حالى كه دارد مى جنگد؛ يعنى در حالى كه تمام اصحابش كشته شده اند، تمام نزديكان و اقاربش شهيد شده اند، كشته هاى فرزندان رشيدش را در مقابل چشمش مى بيند، برادرانش را قلم شده در مقابل چشمش مى بيند و به چشم دل مى بيند كه تا چند ساعت ديگر مى ريزند در خيام حرمش و اهل بيتش هم اسير مى كنند، در عين حال در همان حال كه مى جنگد شعار مى دهد، شعار حكومت سيادت و آقايى، اما نه آقايى به معنى اينكه من بايد رئيس باشم و تو مرئوس (بلكه به اين معنى كه) من آقايى هستم كه آقاييم به من اجازه نمى دهد كه به يك صفت پست تن بدهم:

الموت خير من ركوب العار

والعار أولى من دخول النار

(گفتارهاى معنوى، ص 192 و 193)

 

25 - درس ايجاد حس قهرمانى

اينكه من تأكيد مى كنم كه حماسه حسينى و حادثه كربلا و عاشورا بايد بيشتر از اين مورد استناد ما قرار بگيرد، به خاطر همين درس هاى بزرگى است كه اين قيام مى تواند به ما بياموزد. من مخالف رثاء و مرثيه نيستم، ولى مى گويم اين رثاء و مرثيه بايد به شكلى باشد كه در عين حال آن حس قهرمانى حسينى را در وجود ما تحريك و احياء بكند.(حماسه حسينى، ج 1، ص 174 و 175)

 

26 - درس اقامه امر به معروف و نهى از منكر

اين خطابه و منبر كه الآن در ميان ما شايع است، مولود حادثه عاشورا و توصيه ائمه اطهار به اقامه عزاى سيدالشهداء است، از بركات عزادارى سيدالشهداء است. اشخاص عاقل و فهميده و متدين گفتند: حالا كه مجالسى به نام سيدالشهداء عليه السلام تشكيل مى شود، حالا كه مردم به نام امام حسين جمع مى شوند، چرا ما به اين وسيله از يك اصل ديگر استفاده نكنيم؟ چرا ضمنا اصل ديگرى را اجرا نكنيم؟ و آن، اصل امر به معروف و نهى از منكر است. لهذا حسين بن على صاحب دو كرسى شد: يك كرسى مرثيه خوانى و كرسى ابراز احساسات به سود مظلوم و عليه ظالم، كه اگر به طرز صحيحى اجرا شود آن هم آثار عظيم دارد كه قبلا عرض كردم، و ديگر كرسى امر به معروف و نهى از منكر. در اين كشور آنچه ارشاد و هدايت به امر به معروف و نهى از منكر قولى و زبانى مى شود با نام مقدس حسين بن على مى شود و چه كار خوبى و چه سنت خوبى بوده كه به عمل آمده است، چه خوب كردند كه كرسى حسين بن على را ضمنا كرسى امر به معروف و تعليمات اصول دين و فروع دين قرار دادند، از احساسات مردم نسبت به حسين بن على كه احساسات واقعى است استفاده خوب كردند.

مردم آنقدر كه به نام حسين بن على جمع مى شوند به نام ديگرى جمع نمى شوند. خوب استفاده اى كردند كه چنين سنتى را برقرار كردند.(ده گفتار، ص 256)

افزودن دیدگاه جدید